عاشق نشدم
سلام و وقت بخیر خدمت شما
دختر هستم 15ساله
چند وقتیه تا با جمع خانوادگی پدرم میشینیم بحث سره ازدواج و این چیزاس حالا این وسط مامان منم فکر میکنه من عاشق پسر عموم شدم😐
مثلا اگه من بگم نکنه فهمیده باشن مثلااا پریودم میگه علی نفهمیده
نمیدونم متوجه میشید یا نه یه جورایی غیر مستقیم میگه اگه منظورت علیه~پسرعموم~ نفهمیده یا مثلا نشنیده
میدونه متنفرم کسی موهام رو ببینه ولی میگه راحت باش میگه یکم رژ بزن.. وافعا خسته شدم و افسردگی گرفتم
درضمن من خودمو میشناسم و میدونم تلقین روی من خیلی اثر داره و ممکنه واقعا از تلقین زیاد عاشق بشم و یا فکر کنم عاشق شدم
در ولی درکل نه عاشقم نه علاقه ای به عاشق شدن دارم و نه حتی سنم سن عشق و ایناس الان ازتون یه راه حل میخوام که من چطور بهشون بگم دیگه به من این چیزارو نگن و چطور بگم عاشق نیستم….
ضمنا رفتارم کاملا عادیه
و واقعا حرفاشون بهمم ریخته