عروسی
سلام خسته نباشید.
من به شدت از خانواده پدریم متنفرم هستم و اصلا دوس ندارم ببینمشون. و اصلا دوس ندارم که پاشون رو در مراسم عروسی من بگذارند.
من که از اول اصلا نمیخواستم عروسی بگیرم. ولی به اصرار پدرم قراره عروسی بگیریم. قرار شده بعد از محرم صفر عروسی بگیریم و شب تاسوعا من عمه بزرگم رو میبینم و میخواهم اگر پرسید عروسیت کی هست بهش بگم که عروسی ما هر موقع هم باشه به درد شماها نمیخوره. چون مراسم عروسی ما بزن برقص و موزیک از لحظه اول تا لحظه اخر حتی لحظه شام شما هم که پسر اخوند هستید و توی مراسم عقدم که دست کردی توی گوشت و هی میگفتی بسته و موزیک قطع کنید. برای همین شما نمیتونید بیایید پیگیر نباشید. من از هیچ کس و هیچ چیز ترسی ندارم فقط فقط میدونم عمه جادوگرم میره پیش بابام زر زر میکنه و بابامم ناراحت میشه.
سلام به شما دوست عزیز
قابل درک هست که این سبک رفتاری عمه برای شما با فشار روحی زیادی همراه شده است اما بهتر است در این مورد با پدر صحبت کنید و بیان کنید که با توجه به نوع رفتاری که ایشان در زمان عقد شما داشته اند بهتر است که خود ایشان در مرود شرایط عروسی شما و اینکه حتما موزیک وجود دارد و شرایط متفاوت از دیدگاه ایشان هست صحبت کنند و بخواهند در صورتی که با این شرایط مشکلی ندارند و می توانند این تفاوت را بپذیرند در عروسی حضور پیدا کنند .
در هرصورت در کنار احترام به ایشان بهتر است از تمرکز بر این مسائل خوداری کنید و شما در احترام به تفاوت ها مسیر خودتان را طی کنید ایشان نیز متناسب با شرایط شما می توانند تصمیم بگیرند در این عروسی شرکت کنند یا خیر .