من پسری ۱۸ ساله سوم دبیرستان هستم.

متاسفانه درگیر یک عشق کاملا نادرست و غیر منطقی شدم … توی اموزشگاه زبان یک خانم ۲۴ ساله معلم من شده تازگی که دو جلسه هست کلاس میرم باهاش احساس میکنم عاشقش شدم و همون زنی هست که همیشه احساس میکنم دوست داشتم باهاش ازدواج کنم و تمام معیار ها و ویژگی های اخلاقی که من دوست دارم در اینده همسرم داشته باشه رو این خانم داره… من نمیتونم هیچ کاری انجام بدم و حتی نمیخوام هم که با این خانم ازدواج کنم و اصلا همچین فکری تو سرم نیست… تنها چیزی که ازارم میده اینه که وقتی میبینمش و میرم کلاس همش اشکم میگیره و حتی میام خونه هم همش گریه میکنم … اینم بگم که فقط ۲۰ روز دیگه میبینمش و بعد این ۲۰ روز میخواد که از شهر ما برای تحصیل بره شهر دیگه. هر کاری میکنم ناراحتیم تموم نمیشه همش درباره اون فکر میکنم ذهنم درگیره نمیتونم درس هام رو بخونم فقط کارم شده تنهایی گریه کردن … هر چی به خانواده میگم نمیخوام برم کلاس زبان دیگه قبول نمیکنن میگن باید بری … اگر دیگه نرم کلاس فراموشش میکنم کم کم. اما تا ۲۰ روز دیگه خاطرات خیلی زیادی ازش میاد تو سرم بعد رفتن فراموش کردنش سخته برام الان که حالم خیلی خیلی بده…چی کار کنم….

شاید به این دلیل هست که همش احساس میکنم هیچ زنی رو دیگه بهتر از این پیدا نمیکنم اگر هم پیدا کنم مطمئنم پدر و مادرم این ازدواج رو قبول نمیکنند. کمکم کنید لطفا نمیخوام کسی چیزی از صحبت هام بفهمه مشاور. این ۲۰ روز رو با سختی میگذرونم و تا چند ماه هم از فکرش بیرون نمیام خواهش میکنم سریع تر کمکم کنید واقعا نیازمند کمک شما هستم.