عشق یکطرفه
دختری 28 ساله هستم حدود 10 سال در فروشگاهی مشغول بکار بودم که مدیر انجا را همانند برادر خودم میدانستم تا اینکه حدود یکسال قبل ایشان اظهار داشتند همسر ایشان مبتلا به بیماری سرطان می باشد به ار اطلاع اینجانب از طرف همسر ایشان مورد بی توجهی و تحقیر شدن قرار گرفتم و یکسال قبل به علت اختلافات ناشی از سوی همسرشان مجبور به ترک فروشگاه شدم. همچنین در یکسالی که همسر ایشان نسبت به بنده کم لطفی میکردند من نسبت به مدیر فروشگاه علاقه شدیدی پیدا کردم در حال حاضر که یکسال از فروشگاه بنده را اخراج کردند در نزدیکی فروشگاه این شخص. خودم مغازه ایی باز کردم دقیقا روبروی فروشگاه ایشان.در این مدت هر کاری کردم نتوانستم فراموشش کنم و بیشتر از قبل به ایشون نیاز عاطفی پیدا کردم به همین علت هر چقدر ایشان از بنده به خاطر حساسیت های همسرشان فاصله می گیرند.حس انتقام در بنده خودجوش می شود و متاسفانه افکار خیلی بدی به سراغم می اید من نمیتونم فراموشش کنم لطفا یه راه حل درست به من نشان دهید .در ضمن اینو بدونید من با همسر این آقا قبلا خیلی رابطه خوبی داشتم هنینطور با مدیر فروشگاه .ولی در حال حاضر هیچکدوم حتی جواب سلام بنده را هم نمیدهند و به همین علت و مشکلاتی که برای بنده بهدر یکسال اخیر بوجود اوردند احساس انتقام را در من شعله ور میکند لطفا راهنمایی کنید قبل از این که مرتکب اشتباه جبران ناپذیری شوم
خودم فکر میکنم اگر آنها مرا دوباره به سر کار ببرند و از سوس دیگر دوباره با هم رابطه خوبی پیدا کنیم شاید عشق به همسر ایشان را فراموش کنم و رابطه من با انها مل قبل شود
من دختری هستم که ۱۹ سال دارم و۵سال عشقم یک طرفه بوده البته اینو من احساس می کنم .تو سال پنجم من باید به شخص مورد علاقه ام میگفتم که بهش علاقه دارم و من بهش گفتم .اما ازش نخواستم که بهم علاقه داشته باشه فقط بهش گفتم واز خواهش کردم که بهم بگه که علاقه ای بهم نداره اما جوابی بهم نمی داد .ولی بعد از چند مدت بهم گفت که بهم علاقه داره و من باور نکردم و گفتم که ضامنی برای خودت بگیر اونم گفت خدا ولی من گفتم من برای خدا ضامن میخوام اونم تمام ائمه و اهل بیت و قسم خورد و منم باور کردم که دوسم داره اما اون الان ازدواج کرده و من وقتی از ایشان می پرسم که چرا به دروغ قسم خوردی رو جواب نمیده توروخدا شما یه چیزی بگید
خب دوست عزیز خیلی ساده و روشن رابطه شما تمام شده و باید از اول میدونستید چنین روابطی یجور رابطه آزمون و خطاست و واقعا اگر کسی نمیتونه چنین شرایطی رو درک کنه بهتره از اول واردش نشه
شما باید این رابطه رو فراموش کنید …چون در سن ۱۹ سالگی هستید و اینطور وابسته شدن انرژی و جوانی شمارو از بین میبره … پس از این اتفاق درس بگیرید و برای انتخابهای آینده خودتون استفاده کنید
تا مثل امروز افسرده و نگران نباشید