دختری 28 ساله هستم حدود 10 سال در فروشگاهی مشغول بکار بودم که مدیر انجا را همانند برادر خودم میدانستم تا اینکه حدود یکسال قبل ایشان اظهار داشتند همسر ایشان مبتلا به بیماری سرطان می باشد به ار اطلاع اینجانب از طرف همسر ایشان مورد بی توجهی و تحقیر شدن قرار گرفتم و یکسال قبل به علت اختلافات ناشی از سوی همسرشان مجبور به ترک فروشگاه شدم. همچنین در یکسالی که همسر ایشان نسبت به بنده کم لطفی میکردند من نسبت به مدیر فروشگاه علاقه شدیدی پیدا کردم در حال حاضر که یکسال از فروشگاه بنده را اخراج کردند در نزدیکی فروشگاه این شخص. خودم مغازه ایی باز کردم دقیقا روبروی فروشگاه ایشان.در این مدت هر کاری کردم نتوانستم فراموشش کنم و بیشتر از قبل به ایشون نیاز عاطفی پیدا کردم به همین علت هر چقدر ایشان از بنده به خاطر حساسیت های همسرشان فاصله می گیرند.حس انتقام در بنده خودجوش می شود و متاسفانه افکار خیلی بدی به سراغم می اید من نمیتونم فراموشش کنم لطفا یه راه حل درست به من نشان دهید .در ضمن اینو بدونید من با همسر این آقا قبلا خیلی رابطه خوبی داشتم هنینطور با مدیر فروشگاه .ولی در حال حاضر هیچکدوم حتی جواب سلام بنده را هم نمیدهند و به همین علت و مشکلاتی که برای بنده بهدر یکسال اخیر بوجود اوردند احساس انتقام را در من شعله ور میکند لطفا راهنمایی کنید قبل از این که مرتکب اشتباه جبران ناپذیری شوم