علاقه یک طرفه
سلام من دختر بیست ساله هستم دختری بسیار مذهبی و پایبند به اصول اخلاقی من هرگز با نامحرم در ارتباط نبودم . امسال کلاس کنکور ثبت نام کردم اولین جلسه و اولین برخورد من به استاد ریاضی علاقه مند شدم شاید دلیلش رو این بتونم بگم که یک دختری که شخصیت نامتعارفی داشت به استاد چیزی گفت و ایشون واکنش بسیار جالبی رو نشون دادند و من بسیار به این شخص علاقه مند شدم . با هر بار کلاس رفتن من بیشتر به این فرد علاقمند می شدم ایشون کاملا همون فردی بودند که من دوست داشتم در آینده باهاش ازدواج کنم دقیقا همون آدمی که همیشه در رویاهای من بود. البته این رو بگم که من هرگز رفتار خاصی رو از خودم نشون ندادم . نه حرفی زدم و نه کاری کردم که باعث جلب توجه بشه شاید اگر از استادم پرسیده بشه که این دانشآموز به تو علاقه مند هست یا نه . قطعاً میگن نه . چون من کاری نکردم که کسی رو متوجه این علاقه کنم . این که بگم ایشون قیافه ی خیلی خوبی داره نه اتفاقاً خیلی معمولیه و باید ۳۸ ساله باشه و شنیدم که از همسرش جدا شده من می دونم که این علاقه شاید بچگانه باشه شاید کودکانه و یا هر چیز دیگه ای اما من بسیار اوقات سختی رو گذروندم . من در تنهایی خودم گریه های خیلی زیادی کردم اولین تجربه دوست داشتنم غلط ترین تجربه من بود . شاید از این به بعد دیگه هیچ وقت به کسی علاقه مند نشم چون این طور فهمیدم که شاید اشتباه باشه و شاید یک دروغ . من در گذشته به هیچ مردی علاقمند نبودم با دیدن استادم واقعاً احساس کردم دوستش دارم و با این تجربه اشتباه باز هم دیگه به هیچ مردی علاقه ندارم هیچ کس در نظرم خوب و زیبا نیست . چیزی که خیلی من رو آزار می داد این بود که من متوجه می شدم که استادم به خانمی که در آن آموزشگاه همکارشون بود و مشاور درسی بود بسیار علاقهمند بود این خانوم هم به ایشون توجه خاص داشت .من حاضر بودم که بمیرم اما چنین صحنه هایی رو نبینم چون منو بشدت آزار میداد و اندوهم رو زیاد میکرد . من این احساس رو در خودم نابود می کنم چون هم از نظر روانشناسی از نظر اطرافیان این علاقه علاقه اشتباهی هست چون ایشان در گذشته یک تجربه تلخ داشته اختلاف سنی ما بسیار زیاد هست و این مشکلات فراوانی رو به وجود میاره . من کنکوری هستم و به جای توجه به مسئله اصلی زندگیم به حاشیهها روی آوردم و این منو ناراحت میکنه . شاید خیلی مسخره و خنده دار به نظر بیاد احساسات من . اما من اوقات خیلی خیلی سختی رو گذروندم و گاهی اوقات تنها گریه کردن منو آرومم میکنه این که بفهمی کسی که دوستش داری مناسبت نیست و بهت هیچ علاقه ای نداره . حتی فکر هم نمی کنه . من هیچ وقت نخواستم خلاف عقایدم ، خلاف سنت ها و خلاف نظر خانواده ام تصمیم بگیرم اما گاهی اندوه این ماجرا من رو نابود میکنه . وقتی نگاه های استادم به اون خانم یادم میاد واقعا کلافه میشم . لطفا کمکم کنید
با سلام خدمت شما
دوست عزیز بر خلاف آنچه فکر می کنید، احساسات شما نه تنها مسخره و خنده دار نیست بلکه کاملا طبیعی و قابل درک است.
چرا که نیاز به عشق و تعلق خاطر از جمله نیازهای اساسی هر فردی است.
در صحبتهایتان به توجه و برخورد خاص و متفاوت ایشان اشاره کردید که انتظار آن را نداششتید و این هم اثر بسیار جذاب و زیبای دریافت احساس ارزشمندی و پذیرفته شدن به همان صورتی که هستیم است.
بنابراین به نظر می رسد شما بیشتر از اینکه عاشق و مجذوب آن فرد شده باشید جذب رفتار پسندیده ایشان و رابطه خوب و سالمی شده این که در آن افراد احساس ارزشمندی دریافت می کنند و بدون قید و شرط پذیرفته می شوند.
شما هیچ شناخت دیگری از ایشان ندارید و نقش آموزگار هرگز شناخت کافی درباره افراد به ما نخواهد داد.
نابراین احتمالا ذهن در اینگونه موارد به خیال پردازی می پردازد تا قسمتهای خالی و اطلاعات تکمیلی را خودش می سازد غافل از اینکه فقط با توجه به اطلاعات واقعی که در دست ندارید، می توانید تشخیص دهید فردی مناسب زندگی مشترک و آنچه شما می خواستید هست یا خیر.
اتفاقا خیلی خوب است اگر درباره همسر آینده تان تصویر واضحی داشته باشید و بدانید چه می خواهید و ملاک ها و معیارهای شما برای انتخاب یک فرد به عنوان همسر آینده تان چیست.
همچنین بسیار خوب است که داشتن رابطه سالم و با کیفیتی که در آن احساس ارزشمندی از طرف مقابلتان دریافت کنید و بتوانید خود واقعی تان را همانگونه که هستید بروز دهید و احساس امنیت کنید، را هم به عنوان یک ملاک بسیار مهم در نظر داشته باشید تا بتوانید فرد مناسبی را در آینده انتخاب کنید.
همانطور که گفتید وقتی ما به فردی علاقه مند می شویم از اینکه او به فرد دیگری علاقه دارد رنجیده خاطر می شویم و احساس شما در این مورد هم کاملا قابل درک است.
اما خب همان گونه که خودتان هم اشاره کردید گاهی اوضاع در واقعیت مطابق میل ما پیش نمی رود و کاری هم در این زمینه از ما ساخته نیست یعنی ما نمی توانیم واقعیت را تغییر دهیم و کنترلی روی آن نداریم.
همچنین دوست داشتن و عشق برای ازدواج کافی نیست و وجود خیلی موارد و شرایط دیگر هم در این زمینه مهم هستند.
بهتر است با واقعیت، هر اندازه هم دردناک روبرو شوید و احساساتتان را در این زمینه بپذیرید و اجازه دهید بیایند و بروند و قطعا ماندگار نخواهد بود.
خبر خوب اینکه خیلی از افراد در سراسر جهان در وضعیت شابه شما قرار می گیرند و پس از گذشت مدت زمانی با پذیرش و مواجهه با واقعیت این دوران را به خوبی پشت سر می گذارند و اتفاقا عاشق هم می شوند و بعد در فرصت مناسب رابطه های خوب و موفقی هم می سازند.
با توجه به اینکه شما هم هنوز سنی ندارید و فرصت های زیادی را پیش رو خواهید داشت می توانید این رویداد را به عنوان یک تجربه نگه دارید و از آن برای کسب آمادگی در زندگی آینده تان استفاده کنید.
آمادگی برای روبرو شدن با این دست واقعیتهای ناخوشایند و دردناکه که به نحوی گاهی بر سر راه همه از جمله شما قرار می گیرند و ما باید توانمندی لازم را برای پذیرش آنها و کنار آمدن از آنها به دست آوریم تا چنین تجربه های ناخوشایندی نتوانند مانع ما بر سر داشتن یک زندگی غنی و ارزشمند و خواسته ها و اهداف ما شوند.
با توجه به اینکه در دوران کنکور به سر می برید به شما توصیه می شود برای دریافت راهنمایی بیشتر در این زمینه و برای کسب تسلط بیشتر بر هیجاناتی که اکنون تجربه می کنید، از طریق مراجعه به یک فرد متخصص، مشاوره فردی دریافت نمایید تا بتوانید بهتر از این دوران عبور کنید.