35
غلبه بر عصبانيت
سلام من و همسرم چند ماهي است كه عقديم.همسرم خيلي خوبه و ازش راضي هستم.ولي مشكل من اينه كه بعضي اوقات به خاطر موضوعات خيلي كوچيك زودعصباني ميشم و باهاش برخورد تندي دارم .من از بچگي تا حالا اين زود عصباني شدن همراهم هست ولي ميخوام براي شوهرم يه همسر صبور باشم.چگونه اين موضوع رو حل كنم؟؟؟
خب وقتی خودتون میخوایت از این حالت بیرون بیایت در واقع نصف درمان رو رفتید پس بهتره در این مورد هروقت که عصبانی شدید تا عدد ۲۰ بشمارید و صلوات بفرستید مسلما” آرام خواهید شد
منم زودعصبانی میشم.باصلواتم نمیشه
من بدجورعصبانی میشم رفتاربددارم باهمسرم.دوس دارم خودموتغییربدم ولی نمیتونم.صبرکمه.
آخه مگه میشه. وقتی یه موضوعی عصبانیت میکنه چطور میتونی اون حس رو کنترل کنی؟ اصلاً چرا کنترلش کنیم؟ چرا بریزیم تو خودمون؟ بابا یه داد میزنی یه چیزی میگی آروم میشی. طرفت هم به خودش اجازه نمیده دیگه باهات برخورد بد داشته باشه یا کاری کنه که ناراحتت کنه. اینطوری همش داریم به خودمون ضربه میزنیم.
مادرم از وقتی چشمامو باز میکنم هی مث دلر روی سنگ رو اعصابم راه میره و گیر الکی میده تا وقتی که چشممام بسته بشه،الان نه صبح دارم نه شب،کار یکی دو روزم نیست طوری رو اعصابم راه رفته که جدیدا واکنشام یا با توهینه یا باید چیزی رو پرت کنم طرفش…اگه کسی نظر تخصصی داره زود بهم بگه
alamdari.1997@gmail.com
اگر این دوست عزیز به نامه ی خودش نگاه کند می بیند که مهمترین آسیبی که به ایشان وارد شده است این است که شبیه مادرش شده است . آیا ایشان در سرتاسر این نامه نکته ی خوبی از مادرشان گفتند ؟ واقعا این مادر هیچ خوبی ندارد ؟ حتی دست پختش خوب نیست ؟ گاهی اوقات محبت صمیمانه ای نکرده است ؟ محال است . ما همه یاد گرفته ایم که بهانه گیر منفی باشیم . اگر به ما نصف لیوان آب بدهند می گوییم که چرا پُر نیست ؟ حیف که ما نتوانستیم نیمه ی پر لیوان را ببینیم .
باید می گفتیم که چه خوب است نصف لیوان پر است کاش همه ی لیوان پر بود . ما باید هنر بهانه گیر مثبت بودن را یاد بگیرم. این دختر باید یاد بگیرد که همین مادر با این تلخ زبانیها و تلخ رفتاری ها شیرین هایی دارد ولو خیلی کوچک . اگر شما نتوانی آن خوبی ها را ببینی ، شما هم مثل مادر یا بدتر از مادر رفتار کرده اید. ما نمی دانیم که این مادری که به این تلخی ها رسیده ، چه پیشینه ی تلخی را گذرانده است چون معمولا وقتی آدم به این شرایط می رسد یک شرایط خیلی سختی را طی کرده است و نتوانسته مسائلش را حل کند . این تلخی ها در جانش تبدیل به شیرینی نشده است . داشتن پدر خوب باعث شده که شما از این غافل بشوید که مادر شما نیاز به همراهی شما دارد . اگر مادر شما این قدر تلخ زبان و تلخ رفتار است ، نیاز به مراقبت های ویژه ی شما دارد ، یک عملیات عاطفی و اورژانسی نیاز دارد . ببینید ، یک پدر مهربان و یک مادر تلخ زبان که به همه ی چی گیر می دهد و بهانه میگیرد . بچه ها به سمت پدر می روند و طبیعتا مادر تنهاست . مادر در این خانواده مورد توجه نیست .
بداخلاقی و بدرفتاری او باعث میشود که افراد خانواده با این مادر کج دار و مریز کنار بیایند ، به حداقل ارتباط عاطفی برسند . گاهی دختران دبیرستانی خوب است که بی بهانه مادرشان را ببوسند بخاطر اینکه ممکن است کدورتی پیش آمده باشد و این باعث میشود که رابطه ی عاطفی آنها هم قطع بشود . پس یادتان باشد که ایشان مادر شما هستند بعنوان یک مادر بیولوژیک ، اگر شما را بدنیا آورده بود و رهایتان کرده بود ، باز هم تمام حقوق مادری را داشت . حالا این مادر هست و قطعا خدماتی را به شما ارائه می کند ، هیچ کدام وظیفه اش نیست . شما از حقوق مادری هیچ چیزی را نباید کم بگذاری و منظور این نیست که شما به کارهای مادرت رسیدگی بکنی ، شما باید دل مادرت را مراقبت کنی ، مگر چیزی را غلط بگوید که خدا روی آن خط قرمز کشیده است . ما باید هر جا به چراغ چشمک زن خدا برخورد کنیم توقف کنیم یعنی جلوتر نرویم . ما با گناه کردن دل کسی را بدست نمی آوریم . پس من یادم باشد که اهل بیت بعد از خدا سه بار تاکیده کرده اند مادرت ، مادرت ، مادرت . حواست باشد که دل مادرت را بدست بیاوری . اگر مادر شما خیلی خوش اخلاق بود ، خیلی مهربان بود ، شما هنر می کردی که به او محبت کنی ؟ محبت محبت می آورد . مادری که خیلی مهربان است و هوای بچه اش را دارد این خیلی بی معرفتی است که بچه به او بی توجهی کند . مادری که تلخ زبان است اگر شما توانستی تلخی او را شیرین کنی پیروز شدی ، بر خودت پیروز شدی . در حقیقت یک فرایند خودسازی است . خداوند در این دنیا یک گنج بزرگ برایت گذاشته است . گنج بزرگ همان مادر بداخلاق است یعنی اینکه این مادر بداخلاق قرار است سوئیچ بهشت رفتن شما بشود و بهشت ساختن این زندگی که تلخی هایش را تحمل کنی . فردی که مسئولیتی در مملکت دارد و وضع مالی خوبی هم دارد می گفت که مادر کهنسال شده بود ، بی حوصله و بد زبان شده بود . من مجبور بودم که به همه ی امورش رسیدگی کنم ، مرخصی بگیرم و مادرم را حمام ببرم ولی مادرم از این کار خیلی عصبانی می شد و در حمام من را می زد و من بابت اینکه به سلامتی او رسیدگی می کردم کتک می خوردم . وقتی او کار را می کرد من دست و پایش را می بوسیدم .
الان مادر ایشان از دنیا رفته است . ایشان می گفت که من هرآنچه که در زندگی ام دارم از شیرین برخوردن کردن با تلخی های مادرم است آن هم فقط برای خدا . می دانستم که خدا تمام رضایتش را سمت من می آورد وقتی من با چنین مادری کنار می آیم . اگر ما نتوانستیم خوبی دیگران را پیدا کنیم یعنی اینکه بینایی عاطفی ما ضعیف شده است . چطور اگر خوب نبینیم سراغ بینایی سنجی می رویم . بینایی عاطفی شما کم شده است که نمی توانی خوبی های این آدم را ببینی . هنر دیدن زیبایی در متن زشتیها ، هنر انسان بودن و خلیفه ی خدا بودن است . من خودم چقدر عیب و گناه دارم ولی خدا چقدر از من خوبی می بیند. در دعای کمیلی می گوید : خدایا تو چقدر خوب و زیبا بین هستی که من را پیش مردم این قدر زیبا جلوه دادی که همه از زیبایی های من تعریف می کنند. این نگاه خدا است که به همه ی ما یاد می دهد. کسی که زشتیها را می بیند بی هنر است . تمرین کنید . اگر من قدرت دیدن خوبی ها را داشته باشم در من روحیه ی شکرگزاری پیدا میشود و شِکر شُکر زندگی شما را عوض می کند .
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
با سلام.. من الان یک سال است ازدواج کردم. همش سر چیزای الکی بحثمون میشه و همسرم وقتی عصبانی میشه هر چی دوست داره میگه و حتی تو جمعم منو خراب میکنه.. خیلی در این مورد باهاش صحبت کردم که خودتو کنترل کن قرار نیست هر حرفی بزنی هر کسی دعوامون رو بفهمه هر سری گفته باشه سری بعد دوباره از نو! خیلی خسته شدم دیگه. مشکل اصلی حالا اینجاست که هیچوقت قبول نداره تقصیر اون بوده مشاجره هامون.. حتی اون کسایی هم که تو بحثمون بودن و دیدن بهش گفتن که تقصیره توعه ولی در جواب به من میگه اونا از روی دلداری به تو به من اونجوری میگن!! واقعا دیگه طاقت ندارم.. هیچی براش کم نذاشتم همه شاههدن ولی همیشه تو دعواها میگه بدبختم کردی.. دیگه موندم چیکار کنم هر سری با اینکه تقصیر اون بود ولی باز من رفتم سراغش و باهاش حرف زدم ولی باز من بدم.. خیلی دوستش دارم ولی حرکتی که جدیدا کرد دیگه باعث شد ازش متنفر شم پیش همه دوستاش و دوستام هر چی دلش خواست گفت و روم دست بلند کرد کاری کرد همه اشکمو دیدن.. این در شرایطیه که من آدمیم که میگم حتی تو خونه منو بکشه ولی باز کسی نفهمه زندگیمو خیلیم بهش گفتم ولی انگار نه انگار.. همیشه هم دست پیش میگیره و انتظار دارم من معذرت خواهی کنم
میدونی چکاربکن سربه سرش نزارچندهفته بروخونه پدرت بخداقسم خودش میاددنبالت من هرچی بلدبودم دیگه گفتم
ساراجون منم مثل شمام دقیقا من سه ماهه ازدواج کردم سر چیزای الکی شوهرم عصبانی میشه دست روم بلن میکنه فوش میده پیش همه ولی بعدا که آروم شد میاد معذرت خواهی میکنه میگه وقتی عصبانیم چیزی نمیفهمم ببخش منو…منم خیلی دوسش دارم سعی میکنم هرچی گفت نادیده بگیرم
توخداقسم تورابه ابوالفظل عباس چکارکنم کنم تاخونه بهم گیرنده موتوربخرم تازه خودمم پول دارم ولی نمیزارن چون عموم خودم باموتورمرده الان یه چیزبهم بگین تابهشآن بگم تاقبول بکنن بخرم توراخداکه قبولش دارین یه چیزی بهک بگین
وقتی شما شرایط خانواده رو درک نمیکنید چطور انتظار دارید با شما موافقت کنن ؟
خطاب به شوهر سارا خانم
سلام خسته نباشی خطاب به شوهر سارا خانم این ادمه واقعا بغیرتی هست که جلوی کسی ب شما و به شخصیت شما بی احترامی میکنه . اون ادم واقعا مشگل اخلاقی داره
سلام من دختری بسیار ناامید وافسرده مبتلا به افسردگی وسواس فکری حاد از نوع افکار جنایت وخشونت وافکار مبتذل هستم ،تقریبا به جنون رسیدم ، م ،واز نظر اعتقادی فوق العاده نزول کرده ام پارسال جوانی به خاستگاریم امد که اینتر نتی علاقه مند شده بودیم وبعد از کلی ازار روحی که دردوران دوستی به من داد /فحاشی، مدام خداحافظی میکرد ،وانتقام جو بود،/به خاستگاری اومد ولی سر دخالت خانواده ومخصوصا خواهرش که فلج حرکتی هم داشت این خاستگاری به هم خورد ما نامزد شده بودیم و انگشتر برام اورده بود ،ابتدا قبول کرد عقد کنان را در تالار بگیریم ،پدرم هزینه تالار را تقبل کرد تابه اون فشار نیاد ،اونم همه ی شرایط رو قبول کرد و قرار شد سرویس طلا وسکه مهریه وتمام اینها را توافق کرده بودیم ،یکدفعه اخلاقش عوض شد وزد زیر همه چی ،گفت نه عقد کنون تو تالار میگیرمونه پولشو دارم ،بریم محضر عقدکنیم ،هرشب دعوا داشتیم ،دوستش داشتم ،نمیدونم به خاطر ضربه روحی ای که از این ماجرا خوردم وابروم جلوی والدینم رفت ،افسرده شدم،تازه بعد از این ماجرا بخاطر دروغی که مادرش از زبون من بهش گفته بود،فحشهای بسیار زشت ورکیک وحرفهای ناجور که به یک دختر خراب وخیابانی میگویند در پیامک برام فرستاد، به شدت ضربه خوردم ،با کمکیکی از دوستانم به مراجع قضایی شکایت کرده ام، و شلاق براش بریدند که رضایت دادم ،تحت تاثیر این حوادث شوم ،تازگی ها خیلی به والدینم توهین وفحاشی میکنم ،خیلی از دستم گریه میکنن ،یکی مدام ت ذهنم میگه خدا دیگه تو رو نمیبخشه تورو خدا کمک کنید حرفهای زیادی دارم که نمیتونم بنویسم
در این مورد حتما” با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
سلام. من نزدیکه ۳ سامه که ازدواج کردم. همسرم خیلی خوبه ولی یه ایرادی داره اونم اینه که خیلی ساده است و خیلی درمورد خانوادش حساسه. حتی در مورد عمو عمه. الان یکم بهتر شده. ولی مشگل اصلیمون سر سادگیشه. برادرش ادم خیلی شیاد ولی شوهرم نمیبینه رفتارشو. هر کاری میکنه میگه داداشمه. نمیدونم چکار کنم الان اون داره زندگیش. میکنه ما هر روز بحثمون میشه سر اون و زنش. خیلی خسته شده. تورو خدا بگین من چطور چشم همسرمو باز کنم به شیاد بودن برادرش. اصلا نمیبینه. ممنون
سوال مهمی که برای فرد در این شرایط ایجاد می شود، این است که این است که آیا باید این مسئله را به روی همسرش بیاورد یا از آن بگذرد؟
انسان جایزالخطاست! این باور همه ی ماست؛ اما واقع به این معنی نیست که به راحتی اشتباه کنیم؛ بلکه یعنی هیچ انسانی عاری از اشتباه نیست.
همه ما کم و بیش در زندگی اشتباهاتی داشته و داریم. مهم این است که درک کنیم چه اشتباهاتی کرده ایم و آنها را تکرار نکنیم. زن و شوهر در زندگی مشترک هم عاری از اشتباه نیستند. در واقع گاهی این اشتباهات ما هستند که پایه های یک زندگی خانوادگی را به لرزه در می آورند. هنگام بروز اشتباهی از جانب همسرمان، لحن ما برای گفتن آن می تواند تشدید کننده ی شرایط بد پیش آمده باشد؛ اما به هرحال مسئله ای است که باید گفته شود.
آیا باید اشتباهات همسرمان را به روی همسرمان بیاوریم؟
یکی از مشکلاتی که زن و شوهر ها با آن روبه رو می شوند، شرایطی است که اشتباهی از جانب آنها رخ می دهد و طرف مقابل شکل رفتار مناسب با آن را نمی داند. سوال مهمی که برای فرد در این شرایط ایجاد میشود، این است که این است که آیا باید این مسئله را به روی همسرش بیاورد یا از آن بگذرد؟ نکته ی ظریفی در این تصمیم گیری وجود دارد. گاهی اشتباهی که از همسرمان سر زده، عمدی نیست و همسرمان به عمد آن اشتباه را مرتکب نشده؛ بنابراین جدای از مساله ی ناراحتی پیش آمده، مهم است که بدانیم همسرمان از آنجا که عمدی این اشتباه را انجام نداده؛ پس اشرافی هم به آن ندارد. یعنی او نمی داند که اصلا کار اشتباهی انجام داده است. در این شرایط او حق دارد که بداند رفتار یا گفتارش درست نبوده؛ چون اگر آن را تکرار کند و باعث ناراحتی ما بشود، نوع ناراحتی شدت یافته ما از تکرار این عمل اشتباه، او را می رنجاند و این توقع هم در وی شکل میگیرد که”من که نمیدانستم این کارم از نظر تو اشتباه است”. پس بهتر است آنچه را حس می کنیم میتواند تکرارش ما را برنجاند و همسرمان هم از آن بی خبر است را حتما به او بگوییم.
فضایی محترمانه برای گلایه
هنگام عنوان کردن اشتباهات همسرتان، ملایمت رفتاری و گفتاری را فراموش نکید. سر او داد نکشید. با توهین یا کلمات نامناسب اشتباهش را یادآور نشوید. تنها گفتن این که ”من از این کارت خوشم نیومد” کافی نیست و ممکن است زمینه ساز لجبازی هم بشود. علت ناراحتی تان را عنوان کنید تا اگر سوء تفاهمی ایجاد شده، برطرف شود. اگر همسرتان پی به اشتباهش می برد، لازم نیست دیگر ادامه بدهید و موضوع را پشت سر هم تکرار کنید.
وقتی اشتباهی عنوان شد و همسرتان آن را پذیرفت، آن را پایان یافته بدانید و بار دیگر در مساله ی دیگر و اشتباه دیگری که ربطی به این موضوع ندارد، آن را پیش نکشید.
با اشتباهات گروکشی نکنید
متاسفانه وقتی اشتباه همسرتان را به رویش و آن را فراموش هم نمی کنید و نمی بخشید، جایی دوباره خودش را نشان می دهد. برای مثال، همسری در جایی که خودش اشتباه کرده، به جای پذیرش اشتباه و تغییر و بهبود رفتارش، آن را مقابله به مثل با اشتباه قبلی همسرش عنوان می کند و مسیر اشتباهی از لجبازی را طی میکند. بنابراین اشتباهات را به او بگویید تا بابت آن ناراحتی خاصی را مدتها با خودتان حمل نکنید و مانع ایجاد حس انتقام شوید.
اشتباه را با سرکوفت یکی نکنید
متاسفانه لحن و روش ما می تواند همه چیز را وارونه کند. گاهی تنها با تاکید روی واژه ای یا بالا بردن صدا هنگام ادای جمله ای و … منظور سخن ما گم یا وارونه میشود. اگر میخواهید همسرتان را متوجه اشتباهی که مرتکب شده کنید، آن را به شکل بد منتقل نکنید، سرکوفت نزنید و لحن تحقیرکننده در پیش نگیرید. ضمن آن که باید فرصت پاسخگویی به همسرتان هم بدهید و مانند نصایح والدین به کودکان، بحث را یکطرفه جلو نبرید. شاید این شما هستید که اشتباه متوجه شده اید و این یکطرفه رفتنها می تواند درنظر همسرتان خود رای بودن، استبداد و حتی روحیه ناسالم و تردیدآمیز بودن افکارتان را جلوه بدهد.
توبیخ نکنید
اگر قصد دارید به همسرتان بگویید کارش را اشتباه است، در وهله ای اول لحن مناسبی را انتخاب کنید. هرگز از هر اشتباهی برای فریاد کشیدن سر همسرتان و ایجاد فرصتی برای دعواهای خانگی استفاده کنید. شما باید اشتباه را و علت این که چرا اشتباه است، به همسرتان شرح دهید. قرار نیست او را وارد جلسه محاکمه ی کوبنده ای کنید. اطلاع رسانی مرحله ی اول کار است. به همسرتان بگویید کارش اشتباه بود و برایش دلیل بیاورید که به چه علت اشتباه است و چه تاثیری بر شما یا رابطه تان داشته. سپس دوستانه و با مهربانی از او بخواهید که در رفتارش تجدید نظر کند.
فن رفع دلخوری بین همسران
در برخورد با همسران مختلف متوجه می شویم که گاهی زوج های عاشق نیز در برخورد با یکدیگر ، دچار رنجش می شوند . زیرا به طور طبیعی وقتی کسی را دوست داریم ، از او توقعاتی داریم . گاه از او بیش از دیگران هم توقع داریم و هنگامی که انتظارات مان برآورده نمی شود ،می رنجیم . البته رنجش امری طبیعی است اما باید مراقب باشیم هرگز و تحت هیچ شرایطی رنجش خود را از همسر پوشیده نداریم . زیرا رنجش های کوچک در روح مان انباشته می شود و سرانجام به آستانه انفجار می رسد. در این مرحله است که جرقه ای می تواند آتش خشم بی پایان ما را شعله ور کند. متأسفانه چنین وضعیتی به هیچ وجه خوشایند نیست : داد و فریاد راه می اندازیم ، بد وبیراه می گوییم ، ناله و شیون سر می دهیم و خلاصه همه چیز را درهم می شکنیم .
هر سیستم حرارتی یک ترموستات دارد . ترموستات روان ما نیز تخلیه فشارهای درونی است . دیگ زودپز را به یاد می آورید ؟ وقتی دیگ زودپزی به صدا در می آید ، خطر انفجار در پیش است.
آیا بهتر نیست از طریق آشنایی با شیوه های تخلیه فشارهای درونی ، تنش های انباشته خویش را خارج کنیم ؟
با گفت و شنود می توانیم هر رنجش و دلگیری را از خود دور کنیم.
به شرطی که با فن گفتگو و راه رفع دلخوری آشنایی کامل داشته باشیم :
فن گفتگو
اوایل ازدواج همه کوتاه می آیند ، اغماض می کنند ، از یاد می برند ، می بخشند و زود آشتی می کنند . اما پس از چندی هیچ یک کوتاه نمی آیند ، اغماض نمی کنند ، از یاد نمی برند و نمی بخشند . همه چیز از زیرذره بین رد می شود ، زود می رنجند و می رنجانند . بعد هم می گویند چرا من برای آشتی پیشقدم شوم . متأسفانه این روند به مرحله ای می رسد که زوج نتیجه می گیرند حرف زدن فایده ای ندارد . یکی می گوید چه فایده وقتم را صرف حرف زدن با او بکنم ! او که اصلا به حرفم گوش نمی دهد . تا حالا چند بار امتحان کرده باشم خوب است ؟
دیگری می گوید همسرم فقط به خواسته خودش فکر می کند ، خود خواه است و اصلا فرصت حرف زدن به من نمی دهد . هر وقت خواستم با او حرف بزنم ، فقط خودش گفته و خودش شنیده . من حتی یک کلمه هم نتوانسته ام حرف بزنم . وقتی کار به اینجا می کشد ، زوج دیگر دور گفتگوی مستقیم را خط می کشند .
اما زندگی مشترک همچنان ادامه دارد . ناگزیر برای شناخت طرف مقابل و خواسته های او به حدس و گمان متوسل می شوند . مشخص است این شناخت نمی تواند درونی و عمیق باشد . رنجش ها هم مزید علت می شود و کار به گوشه و کنایه می کشد . به این ترتیب روز به روز رابطه وخیم تر می شود.
همسر رنجیده می کوشد حقانیتش را ثابت کند . معتقد است رفتاری غیر منصفانه و دور از عدالت با وی شده است . مرد رنجیده خاطر به تدریج زمام روان خویش را از دست می دهد . او اگر قدمی برای رفع رنجش خود بر ندارد ، مداوم بر میزان آن افزوده می شود و کار به قهر می کشد .
در تمامی مراحل فوق همصحبت شدن می توانست درهای آشتی را بگشاید. گاه خجولی باعث می شود برای رفع دلخوری قدم پیش نگذاریم . گاه از واقعیت فرار می کنیم و مشکل را رها می سازیم . گاهی هم به طور حیرت آوری مایلیم دیگران را شبیه خود کنیم . در حقیقت به این دلیل که خود تأیید شویم . در حالی که معلوم نیست مثل ما شدن درست باشد . درثانی ، از کجا معلوم همه چیز تغییر کند و شرایط زندگی مان بهتر شود ؟
باید دست از خود خواهی بر داریم . باید بپذیریم رابطه ای معقول و مورد پسند است که بر حس احترام به عقیده و گفتار طرف مقابل استوار باشد . باید همسرمان را همان طور که هست قبول کنیم .
برای این که به خواسته های منطقی مان توجه کند ،باید به خواسته اش احترام بگذاریم . باید به شیوه پسندیده ای با او حرف بزنیم . اگر با او صحبت نکنیم از کجا بداند چه خواسته ای داریم !
کسانی که معتقدند از گفتگو نتیجه ای نگرفته اند ، باید بدانند به شیوه ی درست حرف زدن آشنایی کافی نداشته اند . هر جنگی سرانجام پای میز مذاکره حل و فصل شده است . جنگ خانوادگی نیز پایان پذیر است و با گفتگو فاصله ها و دلسردی از بین می رود.
یک نکته بگویمت به تحقیق بسنج گر عاقل و کاملی مرنجان و مرنج
فن رفع دلخوری بین همسران
در زندگی زناشویی دلخوری ها ، رنجش ها ، شکایت ها و مشاجره ها فراوان است . اگر چنین نباشد باید نگران بود . زیرا به یقین رابطه زوج به سردی گراییده و نسبت به هم بی اعتنا شده اند و دیگر هم را دوست ندارند که از یکدیگر نمی رنجند . اما آنچه مهم است و به پایداری رابطه شان مدد می رساند ، نحوه برخورد با این مشکلات است .
هر گفتگویی آدابی دارد که اگر به همه نکاتش توجه شود ، پایانی خوش خواهد داشت . اما اگر با پیش بینی و سیاست از قبل تعیین نشده اقدام به شکوه وشکایت کنیم ، چه بسا وضع از آنچه هست ، بد تر شود .
در بندهای زیر ، راه های یک گله گذاری خوب را شرح می دهم تا با آشنایی با فنون آن بتوانید این مرحله حساس را درست پشت سر بگذارید :
**پیش از آن که دلخوری خود را با همسرتان در میان بگذارید ، ابتدا عین آن را روی کاغذ بنویسید . به این ترتیب سهم خود را در پیشامد مربوطه بهتر خواهید دید . از سوی دیگر نوشتن ماجرا از ابتدا تا انتها باعث آرامش نسبی تان می شود و در عین حال با یادآوری ماجرا به علت های آن بهتر واقف می شوید .
**پیش از صحبت سعی کنید خود را جای همسرتان بگذارید . با این کار بهتر به مشکلات او پی می برید .
** پیش از صحبت با همسر هرگز موضوع را با دیگران مطرح نکنید . زیرا ممکن است گفته های تان را وارونه یا با شاخ و برگ به او تحویل دهند و وی را بر علیه شما بشورانند .
**در ابتدای صحبت تأکید کنید قصد شما از مطرح کردن رنجش ، رسیدن به حسن تفاهم است . زیرا قهرهای طولانی و جدال بیهوده است و راه به جایی نمی برد .
** پیشاپیش یاد آوری کنید شاید اصل ماجرا یک سوء تفاهم باشد و قصدتان از صحبت رفع آن است .
** سعی کنید از نکات مثبت کارهای اخیر او یا آنچه از او پسندیده اید ، ذکری به میان بیاورید تا فضای مذاکره صمیمی شود .
** با لحنی دوستانه و مهربانانه صحبت کنید . تمام مدت گفتگو مواظب باشید خشمگین نشوید . هیچ گاه از لفظ “تو” استفاده نکنید ؛ تا راهی باشد برای اهانت و بدگویی های بعدی .
** تأکید کنید ممکن است مقصر این ماجرا خودتان باشید . بنابراین فقط برای رفع دلخوری اقدام به صحبت کرده اید . اگر تقصیری داشته اید ، حتما آن را به زبان بیاورید و از همسرتان پوزش بخواهید . این کارتان جو گفتگو را بهبود می بخشد و همسرتان فکر نمی کند محاکمه ای در کار است . در ضمن او نیز به نوبه خود آماده پذیرفتن اشتباهاتش می شود .
**ضمن حل مسائل سعی کنید حرف های تان را با زخم زبان ، کنایه ، تحقیر ، تمسخر ، تخطئه بیان نکنید . زیرا وضع از آنچه هست بدتر می شود . یک گفتگوی خوب از تهدید ، ارعاب و حمله به دور است .
به هر شکل که می توانید رفع دلخوری را جشن بگیرید – با هدیه دادن شاخه گلی یا هر چیز جزیی مورد نیاز طرف مقابل . خانم می تواند از هنر آشپزی اش بهره بگیرد و کیک یا شیرینی بپزد ، آقا می تواند دعوت به عصرانه یا شامی در بیرون کند و …
**هرگز همسرتان را با دیگران مقایسه نکنید و مزایای آنها را به رخش نکشید . اگر می خواهید مقایسه ای در کار باشد ، سعی کنید او را با خودش ، یعنی خطای احتمالی اش را با رفتار خوب خودش در موقعیتی دیگر ، مقایسه کنید .
**از دلخوری ها و رنجش های کوچک شروع کنید و از گذشته های دور یاد نکنید . پس از رفع دلخوری او را وادار نکنید به گناهش اعتراف کند و از شما عذر بخواهد . این امر غرورش را می شکند و این کار وضع را بدتر می کند .
**از یکدندگی و لجاجت بپرهیزید . اگر موردی در آن جلسه حل نشد ، گفتگو را به بعد موکول کنید .**هنگام گفتگو اگر همسرتان خواست حرفی بزند ، مانعش نشوید و سراپاگوش باشید . فرصت دهید تا اظهار بکند . با این رفتارتان ثابت می کنید او نیز دارای حق و حقوقی است . از طرفی همسر شما با حرف زدن تخلیه روانی می شود . وقتی گفته هایش تمام شد ، آرامش و راحتی زیادی احساس خواهد کرد و پیش خود خواهد گفت من هم حرفم را زدم . به این ترتیب امکان آشتی و رسیدن به تفاهم مطلق فراهم می شود .
** به هر شکل که می توانید رفع دلخوری را جشن بگیرید – با هدیه دادن شاخه گلی یا هر چیز جزیی مورد نیاز طرف مقابل . خانم می تواند از هنر آشپزی اش بهره بگیرد و کیک یا شیرینی بپزد ، آقا می تواند دعوت به عصرانه یا شامی در بیرون کند و …
به این ترتیب به صلحی نسبتا طولانی می رسید . آشتی های اجباری که ناشی از آمدن مهمان ، تمایل جنسی یا اتفاقی مهم است ، بنیانی سست دارد . زیرا ریشه اختلاف ها همچنان ناشناخته و دست نخورده باقی مانده است . چون روش آتی برخورد هم مشخص نشده است ، ناگزیر همه چیز دوباره به شکل نخست خود در می آید .
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر قیطریه:
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
سلام وقتتون بخیر. من دو ساله که ازدواج کردم. سی سالمه و همسرم سی وپنج سالشه. هر دو تحصیلاتمون ارشد هست. احساس من اینه همسرم عصبیه و فردی دیکتاتور صفت که همیشه تو زندگی نظر خودش رو اعمال میکنه. ایشون تو خانواده ای بزرگ شده که مادرشون فردی فوق العاده عصبی هست و وقتی با اون حالت عصبیشون به همسرم دستور میدن همسرم انجام میدن. احساس من اینه همسرم فقط وقتی طرف مقابلش اون رو تحت فشار بذاره به نظر طرف مقابلش احترام میزاره. در بهترین حالت با خنده و شوخی از کنار نظرات من رد میشه و من به خاطر حفظ زندگی مجبورم تن بدم ولی همیشه احساس می کنم غمی بزرگ در درونم نهفته ست. اگر من از خودش یا خانوادش انتقادی کنم اروم بیان می کنم و اون می پذیره. و من رد میشم. اما عکس این حالت فردی میشه که اگر این مساله تو خیابون مطرح بشه. اون صداش میره بالا و حتی مراعات محیطی که اطرافش هست رو نمی کنه و مدام من رو تهدید میکنه که به خانوادم زنگ میزنه و زنگ میزنه که اون انتقاد رو توجیه کنه. و صبور نیست که مساله رو بین خودمون حل کنیم. همچنین ایشون فردی فوق العاده مقتصد هست. یه ویژگی دیگه دارند توی قهرها همیشه اونه که پیش قدم میشه و همیشه اینو میگه که عشقش نسب به من بیشتر از عشق من به اونه و البته راست هم میگه. وقتی من کارهاش رو میبینم دلم خیلی میرنجه و فقط به خاطر حفظ زندگیم ادامه میدم. عصبانیت های غیر منطقی و مقتصد بودنش و اینکه فقط نظر خودش رو اعمال میکنه خیلی ازارم میده. ویژگی دیگه ش وقت داشته باشه همکاری میکنه تو کارای خونه.
در این مورد برای اولین قدم باید با همسرتون در زمانی مناسب صحبت کنید … با پخت یک غذای مورد علاقه در این زمان میتونید زمینه خوبی رو مهیا کنید … در مورد انتظارات و ناراحتی های خودتون صحبت کنید … اگر به نتیجه ای رسیدید از مشورت با فردی اگاه و بیطرف مثل یک مشاوره مجرب بهره ببرید … و بدانید با محبت میتونید اعتماد و نظرش رو به سمت خودتون جلب کنید و بتونید حرفهای خودتون رو موثر کنید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
باسلام دوستان شوهرم هروقت عصبانی میشه یا حتی خرفه های که اروم خصوصی بند بلند حرف میزنه که مادرشوهرم میفمه هرچقد بش میگم اروم حرف بزن کسی نباید راجبه زندگی ما اختلاف یا هرچیزی دیگه ی خبر داشته باشه برمیگرده میگه من همینم از دسش کلافم
تصویر ۷ راه برای آرام کردن همسر عصبانی
خیلی وقتها همسران بر سر یک مسئله هر چقدر هم بیارزش با هم اختلاف عقیده پیدا کرده و بارها و بارها از دست هم عصبانی میشوند. گاهی اوقات این عصبانیت ساعتها طول کشیده و تبدیل به یک معضل میشود وگاه زود به پایان میرسد اما نکته اینجاست که چگونه در مواقع عصبانیت خود را کنترل کنیم تا به معضلات جدیتر گرفتار نشویم.
۱- علت عصبانیت را فوراً پیدا کنید: زمانیهایی وجود دارد که به طور ناگهانی با عصبانیت همسرتان مواجه میشوید بدون آنکه بدانید او به چه علت عصبانی است.
گاهی رفتار عصبی همسرتان ممکن است دلیلی خارج از خانه و رابطه زناشویی داشته باشد بنابراین بهتر است زن یا شوهر از علت عصبانیت همسرشان آگاهی پیدا کنند.
در این مواقع ترک کردن فرد عصبانی کار عاقلانهای نیست زیرا تصور بر این است که اگر او را ترک کند او آرامش پیدا میکند در حالی که این مسئله نه تنها بهبود پیدا نمیکند بلکه اوضاع را بدتر خواهد کرد. زیرا هجوم افکار همراه با تنش و عصبانیت در مواقع تنهایی او را رها نخواهد کرد.
۲- آرام باشید: عصبانیت، غذای عصبانیت است. وقتی همسرتان عصبانی است و شما علت عصبانیت آن را فهمیدهاید، حتی اگر شما موضوع عصبانیت او باشید سعی کنید در آن موقعیت شما نیز عصبانی نشوید زیرا به هم ریختن اوضاع و فضا تنها باعث ادامه مشاجرات شده و اوضاع را بدتر از پیش خواهد کرد.
در آن موقعیت سعی کنید آرام باشید حتی اگر حق با شما باشد و بحث درباره موضوع را به وقت دیگری موکول کنید.
۳- احساسات همسرتان را در نظر گرفته و به زبان آورید: خیلی آرام و بدون پرده به او بگویید «میدانم عصبانی هستی». این بیان به فرد عصبانی اطمینان میدهد که همسرش درک مناسبی از او داشته و موضوع بزودی حل میشود. وقتی همسر بداند هنگام تنش فکری تنها نیست احساس آرامش بیشتری میکند.
۴- با همسرتان همدردی کنید: اگر شما هم احساس عصبانیت میکنید و از احساس عصبانیت همسرتان ناراحت هستید این احساس خود را به زبان آورید زیرا اگر فرد عصبانی بداند که همسرش احساسات واقعیاش را انکار کرده و نسبت به موضوع پیش آمده بیتفاوت است، خشماش بیشتر میشود.
۵- برای صلح پیش قدم شوید: وقتی از دلایل عصبانیت همسرتان با خبر شدید و به طور واقع بینانه متوجه شدید شما نیز در این ماجرا مقصر بودهاید برای صلح چند قدم بردارید این قدمها بیانگر این است که خواهان آشتی هستید و بخشی از اشتباهات خود را پذیرفتهاید و قصد دارید مشکل پیش آمده را هر چه سریعتر حل کنید. البته در این راه چند قدم واقعیتر هم باید بردارید.
۶- از تکنیک رکوردشکنی استفاده کنید: غالب اوقات رسم خانه شما این است که پس از چند روز قهر دوباره صلح برقرار شود. حال شما از همان ابتدا پیش قدم شده و این رسم کهنه را بشکنید.
عصبانیت و کشدار کردن ماجرا را به روزهای بعدی موکول کنید و با آرامش به حرفهای همسرتان گوش فرا دهید. اگر هنگام صحبت پیرامون موضوع پیش آمده مقوله عصبانیت را فراموش کنید. آرامش، همه چیز را حل خواهد کرد.
۷- تکنیک مه آلود: این تکنیک به شما کمک میکند تا عیب جوییهای بیدلیل را دفع کنید چون عیب جویی باعث میشود عصبانیت همسرتان اوج گرفته و اوضاع بدتر شود، به جای بحث کردن با همسرتان درباره موضوع پیش آمده سعی کنید او را از فضای عصبانیتش منحرف کرده و وارد جاده مه آلود کنید.
به طور مثال وقتی او به خاطر خودپسندی شما عصبانی است به او بگویید «موافقم بعضی وقتها درباره عواقب کارها فکر نمیکنم اما در این راه سعی خودم را بیشتر میکنم» یا اگر او به خاطر تأخیرتان عصبانی است به جای دلیل آوردن تنها به او بگویید «میدانم تأخیر داشتهام سعی میکنم همین امروز این مسئله را طور دیگری جبران کنم.»
سلام من ۱۵ ماه که عقدم داستان زندگی من اینه قبل ازدواجم پسری رو ۸سالهمو یخاستیم. سرمسایلی باهم دعوامون.و خانواده ها مخالف بودن میشد اختلاف داشتیم بعد اون نمیخاست من مال کسی باشم بم تجاوز کرد من خاستم خودمو بکشم من بعد اون تجاوز خودمو بزور جم کردم و تونستم ارشد از دانشگاه دولتی قبول بشم وتمامش کنم اخرای دانشگاه باشوهرم اشنا شدم اون منو خیلی دوس داشت من بخاطر این اتفاق از پسرا دوری میکردم که دلیلشو صادقانه بش گفتم چه بلایی سرم اومد و اون خودشو قانع کرد و بعد سه ماه باهم ازدواج کردیم ولی اون راجبه مادرش بم چیزی نگفت که چقد وسواس داره خانواده شوهرم خانواده خوبین باشخصیت اسمورسم دارن حتی شوهرم خیلی باشخصیتو احساسیه وخیلی منو دوس داره رومن حساسه بدون من جای نمیره همه جا باهمیم هرچی بخام برام فراهم میکنه ماباهم ازدواج کردیم همو خیلی دوس داریم یک هفته بعد عقد سر مسایل کوچیک دعوا میکرد منو میزد کتک کاری و سرکوفت که باید مهریتو بمن ببخشی که من درقبال تو ک باکره نبودی بات ازدواج کردم سرم منت میزاشت هی گذشت رو بم یاداوری میکرد هرهفته دعوا میکردیم هرشب گریه میخابیدم اخرش باز پشیمون میشد منو نوازش میکرد میخابید بعد ۸ماه هذهفته یا پانزده ذوز درمیان دعوا بحث کم کم دیدم بهتر شددعواها کمتر شدش که میگفت سخت بود با موضوع باکره نبودنت کنار بیام بعد گذشت این همه اتفاق باهم خوبیم همو عاشقانه دوست داریم سالگرد عقدم منو غافلگیر کرد یا تولدمو جشن گرفت اما یه مشکل بزرگ من مادرشه مادرش ازطرفی وسواس داره شکاکه از طرفی هم دوست نداره دختراش کلا بچهاش دست ب سیاه سفید بزنن ما الان نامزدیم شوهرم بخاطر وابستگیش میگه خونمون باش وگرنه اگه نباشم قهر میکنه اگه لخام برم خونمون دعوا میکنه اینا بکنار بحثه من اینه که چرا از من توقع بیخود دارن خسته شدم دمه عید خونشون تک وتنها خونه تکونی کردم ملافه پرده همه رو تنهایی انجام دادم یکی نیومد ب دخترش بگه بیاد کمک کنید میگه دخترام خسته اند نمیتونن یا مهمون میا خونشون میگه توباش همه کارو انجام بده دختراش دس ب سیاه سفید نزنن از اون عروسش توقع نداره من یکم ساده دلسوزم هرکاری میگن من نه نمیگم دلم برا مادرشوهر پدرشوهرم میسوزه ولی دیدم مادرشوهرم داره سواستفاده میکنه مثلا دیروز سه تا پتو اورد میگه بیا باهم توحیاط بشوریم گفتم مامان بزار فردا گفت نه من مجبور شدم رفتم اصلا کمکم نکرد تنهاتنهای این سه تا پتو شستم رو طناب اویزون کردم مادرشوهرم جلو نیومد بگه دخترم سنگینه پتوها رو بیا باهم رو طناب اویزون کنیم الان کمردرد گرفتم شب که شوهرم اومد بش گفتم گفتم که مگه مامانت دفه پیش گفت اون جاریت اومد تو این پتو هارو بشورین بازمن چرا باید تنهایی پتو بشورم کلا خونه مادرشوهرم شدم کارگر بشوهرم گفتم تو زن نبردی برا مادرت کارگر استخدام کردی باهم بحثمون شد خسته شدم انصاف کجارفته مثل دوران قدیم عروس ها کار میکردن منم شدم خدمتکار چب میرع راست میره منو صدا میزنه اصلا بخودش زحمت نمیده خسته شه مادرسوهرم میره حمام لباساشو میده میگه تو برام بشور خب بمن چه اون مهمانی داره من باید تنها غذا درست کنم دختراش دارن دارن موقع شام میخورن میرن من خسته شدم از این زندگی وقتی به شوهرم میگم عصبانی میشه باهام جربحث بلند بلند حرف میزنه من خدا دارم من ک کنیز نیستم ادمم یه اسایش ندارم تورو خدا کمکم کنید خداقل بشوهرم بفهمونمکه کاراش رفتاراش اشتباهه ازطرفی یه راه حل میخام که به مادرشوهرم بگم ازمن انقدتوقع نداشته باشه توروخدا کمک کنید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
با سلام. من هفت ساله كه ازدواج كردم و يك دختر ٣ ساله دارم. خيلى زود عصبانى ميشم. سر هر چيز كوچيكى با دخترم دعوا ميكنم و سريع هم پشيمون ميشم. از وقتى دخترم به دنيا اومده رابطه ام با همسرم هم مثل قبل نيست. والطه ام بد نيست ولى نسبت به قبل بدتر شده. نميخوام انقدر زود عصبانى بشم. لطفاً راهنمايى كنيد. ممنون
یکی از عوامل مشکلات هورمونی میتونه باشه که نیاز به بررسی داره
برای درک بیعلاقگی همسرمان به خود، باید به نشانههای رفتاری او توجه و با دقت آنها را ریشهیابی و بررسی کنیم.
دکتر زاهد، نشانههای بیعلاقگی در زوجها را اینگونه میشمارد: احساس ناامیدی و غم و تنهایی، عصبانیت و تحریکپذیری، توجه کمتر به همه و احساس نیاز برای برقراری روابط عاطفی خارج از محدوده زناشویی با غیرهمجنس، کاهش تعهد به طرف مقابل و درست انجام ندادن مسوولیتهای معمول، کاهش تمایل جنسی به هم و در مجموع کاهش صمیمیت و کمتر شدن گفتوگوها و درد دلهای روزانه بین زن و شوهر.به گفته کارشناسان، وقتی زنی به همسرش بیعلاقه میشود در او رفتارهای متفاوتی میبینیم مثلا دائما شوهر خود را مسخره میکند و از او ایراد میگیرد، غرور او را میشکند و در جمع به او بیاحترامی میکند. زنان وقتی به شوهر خود بیعلاقه میشوند، نمیتوانند به نیازهای جنسی او پاسخ دهند و دائما دنبال بهانهای برای دور شدن از همسر خود میگردند.
همچنین وقتی مردی به همسرش بیعلاقه میشود، تحریکپذیری او نسبت به رفتارهای همسرش بیشتر میشود، یعنی با کوچکترین برخوردهای همسرش از کوره در میرود و دنبال بهانه میگردد که سر همسرش داد بزند و او را تحقیر کند. مردان با تحقیر همسرشان ـ وقتی به او بیعلاقهاند ـ آرام میشوند. این مردان دیگر به برنامههای خانوادگی علاقه نشان نمیدهند و سر خود را با کار و فعالیتهای فردی گرم کرده و به بهانههای مختلف از خانه فرار میکنند. براساس تحقیقات انجام شده، میزان خیانت در میان مردان به دلیل بیعلاقه شدن به همسر خود بیشتر از زنان است.
وی میگوید: برای اینکه نشانههای بیعلاقگی را در همسر خود بیابید، خصوصیات کلی وی را به یاد داشته باشید و به تغییرات ناگهانی او در رفتار و احساساتش دقت کنید، اگر او قبلا روی مسائلی مربوط به شما حساسیت نشان میداد و اکنون به یکباره نسبت به آن مسائل بیتفاوت شده است، اگر قبلا با شما مهربان و انعطافپذیر بوده، ولی حالا با شما نامهربان و سنگدل شده، اگر رفتارش با فرزندان و افرادی که شما به آنها علاقهمندید، بد شده است، اگر از با شما بودن فرار میکند و از موقعیتهایی که با هم تنها میشوید اجتناب میورزد، ممکن است به دلیل بیعلاقه بودن به شما باشد. حال که متوجه تغییر رفتار همسرتان شدید باید به جستجوی دلیل بپردازید، گاهی این تغییرات رفتاری به دلیل بیعلاقگی به شما نیست و ممکن است دلیل دیگری داشته باشد.
مهمترین کار پس از کشف بیعلاقگی در خود یا همسرمان یافتن دلیل این بیعلاقگی است تا بتوانیم آن را برطرف کرده و عشق میان خود و همسرمان را دوباره زنده کنیم.
دکتر زاهد نداشتن اطلاعات کافی در مورد زندگی پس از ازدواج و آشنا نبودن با مسوولیتهای پیشرو، فشارهای روانی زیاد طی زندگی مشترک از سوی محیط، مشکلات در برقراری ارتباط جنسی صحیح، برقراری روابط خارج از زناشویی از سوی یک یا هر دو زوج، نداشتن بینش در این رابطه که معادلات زندگی مشترک ممکن است با معادلات زندگی قبلی با والدین متفاوت باشد، بیتوجهی به نیازهای طرف مقابل، وقت کافی برای همسر نگذاشتن به معنی درگیر شدن در فعالیتهایی که وقت بودن با همسر را از فرد میگیرد و مشکلات هیجانی و شخصیتی در هر یک از زوجین را از دلایل ایجاد بیعلاقگی میداند.
این متخصص ادامه میدهد: در یافتن دلایل بیعلاقه شدن همسرتان اول از همه به خود و رفتارتان مراجعه کنید و ببینید ممکن است کدام خصوصیت و رفتار باعث دوری همسرتان از شما شده باشد.
مثلا مشکلات زندگی، کاری و مالی میتواند روی همسرتان تاثیر بگذارد. در مواقع بروز این مشکلات مردان به دلیل بار مسوولیتی که دارند، دچار استرس میشوند و اگر همسرشان با آنها همراه نشود و به آنها سرکوفت و غر بزند و سرزنش کند و این حس برایشان ایجاد شود که همسرشان در مواقع سختی و مشکلات همراه آنها نیست، ممکن است از زندگی زناشویی خود زده شده و نسبت به همسرشان بیعلاقه شوند.زنان نیز در مواقع سختی و مشکلات احتیاج به دلگرمی و همراهی دارند و اگر احساس کنند همسرشان از مسوولیت شانه خالی میکند و نمیتواند تکیهگاه خوبی در مشکلات برای خانوادهاش باشد و در واقع استحکام و قدرتی از همسرش نبیند، ممکن است نسبت به او بیعلاقه شود. دکتر زاهد میافزاید، قطعا بهواسطه تفاوتهای فرهنگی و تفاوت دیدگاه بین زوجها، اختلافات معمول روزمره وجود دارد که گاهی شدت یافته و به تعارض بین آنها و حتی بیعلاقگیهای مقطعی میانجامد. گاهی ممکن است بیعلاقگی همسرتان مربوط به شما نباشد، مثلا استرسهای محیطی و بخصوص مشکلات اقتصادی و رخدادهای غیرمنتظره استرسزا نیز میتواند جرقه ایجاد چنین حالتی باشد. لازم است در چنین مواردی ضمن تلاش برای صحبت کردن درخصوص موضوع مربوط، همدلی و درک متقابل خود از حالات احساسی طرف مقابل را نیز نشان دهیم و به همسر خود بفهمانیم که متوجه احساس خشم، رنجش و آزردگی او شدهایم و میکوشیم این جو عاطفی را برطرف کنیم.
چند توصیه
۱ـ مشکلات زندگی را رفع کنید. وقتی در رابطه با همسرتان مشکلی را احساس میکنید از آن نگذرید و در رفع آن بکوشید. اولین قدم در رفع مشکل پذیرش آن است.
۲ـ زندگی را برای خود و همسرتان شیرین کنید. زندگی تمامش مشکل و سختی نیست و نباید باشد و این دست شماست. برای همسرتان وقت بگذارید و با هم تفریح کنید. گاهی استرس و نگرانیهای خود را کنار بگذارید و آن را به همسرتان منتقل نکنید.
۳ـ اگر دوست دارید همسرتان همیشه به شما علاقهمند باشد، به خواستههای او توجه و آنها را عملی کنید. گاهی برخی خواستهها کلیدیبوده و از بقیه مهمتر هستند ، مثلا زنها بزرگترین خواستهشان از همسرانشان این است که به آنها محبت کنند، چه معنوی و چه مادی، زنان دوست دارند مورد محبت همسرشان قرار بگیرند. بیشتر مردها هم دوست دارند مورد احترام واقع شوند و زنان خوشرویی داشته باشند، زنی که سرزنشکننده نباشد.
۴ـ خـودخواه نباشید و خود را برتر ندانید. خودخواهی و خود بزرگبینی یکی از بزرگترین آفتهای زندگی مشترک است.
۵ ـ به یکدیگر احترام بگذارید و حریم هم را رعایت کنید. هر کدام از شما انسانهایی مستقل هستید و قرار نیست که با ازدواج استقلال خود را از دست بدهید، بلکه باید استقلال بیشتری هم به دست بیاورید. احترام کلامی و قلبی به همسرتان و هر آنچه به او مربوط میشود اعم از خانواده، کار، علایق و… در چارچوب زندگی مشترک میتواند نهال عشق شما را به درختی تنومند تبدیل کند و بعکس بیاحترامی و تجاوز به حریم همسرتان و گرفتن استقلال او در زندگی مشترک وی را از شما دورتر میکند.
زندگی مشترک تنها با آبیاری نهال عشق شیرین و لذتبخش میماند و نگهداری از این نهال البته کار آسانی نیست، اما با کمی دقت و تامل در رفتارهایمان شدنی است.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر قیطریه:
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
سلام. من يه دختر ٢٠ساله ام. تو بچگي مادرمو از دست دادم حس ميكنم هنوز با مرگش كنار نيومدم،با زن بابا و دخترش كه هم سن منه بزرگ شدم اوايل ازدواج پدرم با اين زن مطلقه همش دعوا داشتن و صحنه هايي ديدم كه فكر نميكنم هيچوقت بتونم فراموش كنم از در و تخته كوبيدن تا فحاشي و كتك، پدرمو فوق العاده دوست دارم ولي از زنش و اون بچه متنفرم،دخترش داره آگاهانه همه چيمو آزم ميگيره از لباسايي ك ميخرم گرفته تا أهداف و آرزوهام، عشق اولم فقط منو براي رابطه جنسي ميخواست و ب جز اين هيچ إحساسي ب من نداشت بنابراين هيچوقت رابطه اي بين ما شروع نشد، دوتا خواهر دارم هر دو ازدواج كردن بزرگتره شوهرشو ١ ساله از دست داده قرصاي اعصاب مصرف ميكنه با كسي هم رابطه جنسي برقرار كرده به حدي كه ي بار شب همونجا خوابش برد و منو دختر ٨سالشو كلا فراموش كرد كه تو خونه منتظرشيم، اون يكي خواهرمم داره به شوهرش خيانت ميكنه همه خونواده هم ميدونن كلي سعي كرديم برش گردونيم ب زندگيش ولي اونم انگار دوتا بچه كوچيكش و اين زندگي براش كافي نيست، من ميخوام ي زندگي آروم داشته باشم ولي باوجود همه اينا نميتونم من معتقدم بايد مشكلات رو از ريشه حل كرد تا به آرامش رسيد ولي هيچكدوم أينا حل شدني نيست نه زن بابام و بچه آش از زندگيم مييرن نه خواهرام ميشن اون آدمايي كه بودن، فشار زيادي رو دارم تحمل ميكنم كه باعث ميشه نسبتا به دوست پسر الانم كه قراره همسرم بشه زود عصباني بشم و فحش بدم و داد بزنمو كنترلم از دستم خارج شه،گاهي حس ميكنم پتانسيل اعتياد،جنايت حتي فاحشگي رو دارم، راستشو بخواين نميدونم كدوم اينا مشكله و بايد چيكار كنم
در این مورد حتما ” با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
روانشناسان معتقدند که تفکر بیش از حد می تواند باعث بروز اشکالات اساسی در اعمال انسان شود، به ویژه برای خانم هایی که در استرس و ناامیدی بسرمیبرند، به اضطراب و افسردگیشان منجر خواهد شد.در ادامه، توصیه هایی برای توقف تفکر بیش از حد و آرامش یافتن در زمان حال به شما پیشنهاد میشود.
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا به نقل از سایت روان، همۀ ما برای مثبت بودن بیشترین تلاش خود رامی کنیم، ولی گاهی هم الگوهای منفی فکری باعث نابودی لحظات زیبای زندگیمان می شود.
ما ممکن است در گذشته اشتباهاتی کرده باشیم که باعث نگرانی و تنش ما در زمان حال باشد و این موضوع می تواند در آینده به نتایج منفی منجر شود. ما احتمالاً بیش از اندازه به تجزیه و تحلیل تجارب معمولی و تعاملاتمان می پردازیم و این در حالی است که بسیاری از مشغولیات ذهنی ما، حتی وجود خارجی هم ندارند. بسیاری از مواقع به محض این که اتفاق بدی رخ می دهد، ما آن را با اتفاقات بد گذشته پیوند می دهیم و شروع به احساس ناراحتی و غم می کنیم و شاید همین حالا در مورد بسیاری از مشکلات که احتمال می دهیم به نتایج منفی برسد، به خود سخت بگیریم و مضطرب باشیم.
اگر شما بسیاری از مواقع خود را در چنین موقعیت هایی می یابید، به قول روانشناسان؛ “بیش از اندازه متفکر” هستید و این طرز فکر می تواند به سلامتی شما آسیب شدید برساند.
روانشناسان معتقدند که تفکر بیش از حد می تواند باعث بروز اشکالات اساسی در اعمال انسان شود، به ویژه برای خانم هایی که در استرس و ناامیدی بسر می برند، به اضطراب و افسردگیشان منجر خواهد شد.
در ادامه، توصیه هایی برای توقف تفکر بیش از حد و آرامش یافتن در زمان حال به شما پیشنهاد می شود.
۱- پذیرش این که بیش از حد تفکر می کنید
نخستین گام برای حل مشکل، قبول آن است. اگر احساس می کنید که نمی توانید ذهن خود را نسبت به افکار بیش از اندازه کنترل کنید و این موضوع در کاهش شادی، تصمیم گیری، انجام کارها و یا تشکیل روابط عاطفی شما تاثیر گذار است پس بپذیرید که مشکل دارید. اگر هر زمانی که اتفاق بدی می افتد و خود را در دام افسردگی و منفی گرایی می بینید، شما مشکل دارید. انکار مشکل و سرِ خود را درون برف پنهان کردن منجر به وضعیت بدتر شما خواهد شد. اگر در این مورد شک دارید و مطمئن نیستید، از دوستان وعزیزان خود صادقانه بخواهید که به شما واقعیت را بگویند زیرا آنها گاهی شما را بهتر از خودتان مشاهده می کنند.
۲- خود را ببخشید؛ مغز ما تمایل طبیعی به تفکر بیش از حد دارد
هنگامی که پذیرفتید بیش از حد فکر می کنید، خود را ببخشید زیرا مغز انسان تمایل طبیعی به تفکر بیش از حد دارد. خانم دکتر روانشناس «سوزان نولن-هوکسما» کارشناس برجسته در این زمینه، می گوید: “مغز ما برای تفکر بیش از حد برنامه ریزی شده است زیرا افکار و خاطرات ما به طور ذاتی به یکدیگر مرتبط هستند. بنابراین هنگامی که انسان در اثر یک رخداد دچار استرس می شود، سیل افکار منفی که هیچ ربطی به موضوع اصلی ندارد به ذهن او سرازیر می شود. برای نمونه؛ عملکرد ضعیف شغلی شما باعث می شود که به یاد خاله تان که سال گذشته فوت کرده، بیافتید!”
علاوه بر این زمانی که اتفاق بدی برای انسان رخ می دهد یا کسی احساس منفی دارد، به احتمال زیاد به تمام چیز های منفی که زندگی اتفاق افتاده و ربطی به یکدیگر ندارند و شاید حتی وجود نداشته باشند، فکر می کند. هر چه این اتفاق بیشتر رخ دهد، در آینده فرد به تفکرات بیشتر و بیش از حد گرفتار می شود. حال با دانستن این موضوع؛ هنگامی که مغزتان تلاش برای متصل کردن رویدادها را به هم دارد، شما می توانید آگاهانه شروع به حل مشکل خود کنید.
۳- بیشتر تنفس کنید
اگر مغز ما به این اتصال تارعنکبوتی در مورد حوادث بد مشغول شد، امواج افکار منفی شروع به بارش می کنند ولی چگونه می توان این الگو را شکست؟
اولین و ساده ترین کاری که انسان در این مواقع می تواند انجام دهد، کنترل تنفس است. تنفس به شما آرامش می بخشد و شما را به زمان حال و طبیعت پیرامونتان مرتبط می سازد. این موضوع بسیار ساده به نظر می رسد ولی هنگامی که ذهن ما شروع به تفکر منفی می کند، ما به نوعی جنون کشیده می شویم که کنترل آن نیز مشکل است ولی باید بدانیم که در این هنگام ما به آرامش ذهنی و بدنی نیازمندیم.
۴- کمتر صحبت کنید
بسیاری از کسانی که بیش از حد تفکر می کنند، به ویژه خانم ها در هنگام استرس و نگرانی، نمی توانند جلوی صحبت کردن خود را بگیرند. در مواقع نادری ممکن است که صبحت کردن در مورد نگرانی ها به شما کمک کند ولی در بیشتر اوقات باعث بدتر شدن اوضاع و شرایط می شود به ویژه اگر شنونده هم کسی باشد که بیش از حد فکر می کند، در نتیجه شما تمامی وقت خود را به تجزیه و تحلیل و شکافتن جزییات هر مشکل منفی زندگی خود خواهید کرد. احتمالا در پایان صحبت نیز در اثر مرور افکار منفی بیش از حد، غمگین تر از قبل خواهید شد.
این نوع همکاری در نشخوار فکری که در آن هر دو نفر در مورد زندگی هایشان صحبت می کنند، می تواند هر دو را به عمق بیشتری از منفی گرایی و استرس بکشاند. پژوهش ها نشان داده است که این نوع نشخوار فکری، در میان خانم ها باعث افزایش هورمون استرس (کورتیزول) می شود.
اگر واقعا احساس نیاز به بیان مسائل خود دارید، می توانید آنها را بنویسید و به وسیلۀ ذهن آگاه خود آنها را تجزیه و تحلیل و در نتیجه روشن نمایید. در بیشتر مواقع، هنگامی که آنها را می خوانید، متوجه می شوید که بیشتر نگرانی ها و افکار منفی شما بی مورد است. این نوع ژورنالیک آزاد می تواند بسیار سودمند باشد.
۵- مشغولیت فیزیکی برای خود ایجاد کنید
شما اکنون می دانید که بدن و ذهن خود را به وسیلۀ کنترل تنفس و کمتر صحبت کردن چگونه آرام نگاه دارید ولی گاهی انرژی درونی بدن شما باید به گونه ای تخلیه شود که در این موارد یک پیاده روی سریع، دوچرخه سواری طولانی و یا سریع، بازی با حیوانات خانگی و کودکان، انجام یوگا، بازی های ورزشی، شنا و یا دویدن می تواند مفید باشد. فعالیت هایی که جاذب هر دو حالات ذهنی و بدنی باشد، بهتر است زیرا شما نیاز به بیرون رفتن از الگوهای وسواسی فکری دارید تا وضعیت حضور در زمان حال در شما به جریان افتد.
علاوه بر فعالیت های فیزیکی، تمریناتی که باعث تحریک مغز شود نیز برای هدایت و تغییر مناسب الگوهای فکری موثر است. بازی های گوناگون فکری، یادگیری زبان یا موسیقی و یا هر گونه هنری که بتواند سرگرم کننده باشد، شما را از تفکرات بیش از حدتان منحرف می سازد.
۶- تمرین تمرکز حواس
یکی از بزرگ ترین و بهترین راه های مبارزه با تفکر بیش از حد، توانایی زندگی کردن در زمان حال است. احساس گناه در شکست های گذشته و نگرانی در مورد موضوعات آینده می تواند انرژی و اوقات شما را تحلیل برد ولی به وسیلۀ توجه به اکنون، شما به عشقی که شایستگی آن را برای خود دارید خواهید رسید. لائو تزو می گوید: “اگر شما افسرده هستید در گذشته زندگی می کنید. اگر شما مضطرب هستید، درآینده زندگی می کنید ولی اگر آرامش دارید، در زمان حال بسر می برید.” حال پرسش این است که چگونه می توانیم در زمان حال حاضر زندگی کنیم؟
با توجه به استراتژی هایی که در بالاتر برای داشتن یک ذهن آرام ذکر شد، شما می توانید با تمرکز حواس یا شکلی از مدیتیشن که بدون قضاوت و تفکرست، مشاهده گر زمان حالتان باشید. اگر در این حالت افکار مزاحم و نگران کننده به ذهن شما هجوم آورد، آن را نادیده بگیرید و اجازه دهید که با احترام تمام و بدون هیچ گونه تقلایی از ذهنتان عبور کند. انرژی افکارتان را آزاد سازید و فضای درونی آرام برای خود ایجاد کنید. برای دست یابی به نتایج سودمند؛ بهترین کاری که می توانید انجام دهید، یادگیری تکنیک های مراقبۀ فکری مانند مدیتیشن متعالی است ولی اگر انجام این کار برایتان مشکل است با متخصصانی که به شیوه های شناخت درمانی آشنایی دارند، مشورت کنید.
۷- به کائنات تسلیم شوید
هنگامی که ما نگران هستیم، اساساً به کنترل جریان زندگی امید داریم زیرا به نتایج یک وضعیت اهمیت می دهیم و می خواهیم همه چیز بر وفق مرادمان باشد و در نتیجه از وقوع اشتباهات و تغییر نتایج وحشت داریم. در واقع ما بر وقایع زندگیمان کنترل زیادی نداریم.
اگر از یک نقطه نظر آگاهانه به این موضوع نگاه کنیم؛ نگرانی های ما به نتایجی که مایلیم دست یابیم، اثری ندارد. حال می توانیم نگران باشیم و تحلیل رویم یا این که هر آنچه هست را بپذیریم و بگذاریم که بگذرد. کائنات از ما قدیمی تر و خردمندتر است، پس بجای وسواس های نگران کننده، کنترل را تا حدودی فراموش کرده و با عشق و اعتماد و تسلیم به جهان، بگذاریم که آرامش بیشتری داشته شود.
تسلیم شدن به معنای واگذاری و عدم تلاش نیست بلکه این حالت بدان معناست که شما به جای ایستادگی و مبارزه در مقابل جریان کنونی زندگی با آن هماهنگ می شوید و به آن می پیوندید.
تسلیم، شکلی از آزادی و آرامش است زیرا شما مایلید که به جریان زندگی اعتماد کنید و می دانید همه چیز در زمان، مکان و شرایط مناسب اتفاق خواهد افتاد و شما در جایی قرار دارید که باید باشید.
حتی اگر مفهوم نگرانی “خوب” یا “بد” بودن نتایج باشد، این نشانه ای از دوگانگی و در نتیجه تنها یک توهم است. از نظر کائنات و جهان هستی؛ هیچ چیز خوب یا بدی وجود ندارد. هر دو این ها، پشت و روی یک سکه هستند.
۸- به یاد داشته باشید؛ این افکار ماست که واقعیتمان را می سازد
همان طور که در بالاتر ذکر شد ما هیچ گونه کنترلی بر آشکار شدن و چگونگی وقایع زندگی خود نداریم، حداقل بخشی از ذهن خودآگاه ما تنها توانایی دیکته کردن برخی وقایع را دارد و این افکار ماست که با شکل دادن انرژی برای ما ایجاد واقعیت می کند. بنا به قانون جذب؛ ما هر بیشتر در مورد چیزی نگران باشیم، همان نتایج نگران کننده را به سوی خودمان جذب می کنیم.
ما باید نسبت به افکار خود آگاهی بیشتری داشته باشیم زیرا که افکار ما دارای قدرت بیش از اندازه ای است که حتی بتوانید فکرش را بکنید. اگر نگران از دست دادن شغلتان باشید، با این نگرانی؛ احتمال اخراج خود را بیشتر می کنید.
اگر نگران مبتلا شدن به بیمارهای مهلک باشید، به وسیلۀ انرژی ای که به آن سو ارسال می کنید، ندانسته بدن خود را در وضعیت ابتلا به آن بیماری ها آماده می سازید.
انرژی افکار و احساسات شما، خالق زندگی شماست و به همین دلیل برخی می گویند: “نگرانی، سوءاستفاده از انرژی تفکر خلاق است.”
آیا می خواهید یک زندگی شاد، آرام و همراه با توجه و تمرکز به اکنون برای خود ایجاد کنید؟ اگر جوابتان مثبت است، شما تمامی ابزار مناسب برای ساخت واقعیت ذهنی و حضور در افکارتان را دارید. اگر به تفکر بیش از حد ادامه دهید، آنگاه با استفاده از همین ابزار، شما می توانید یک زندگی سرشار از نگرانی و اضطراب برای خود بوجود آورید. انتخاب با شماست.
سلام من ۵ سال ازدواج کردن و۱ بچه ۶ماهه دارم اماهمسرم حتی واسه پرسیدن ی سوال ساده زودعصبانی میشه ودادوبیدادمیکنه بزن وبشکن میکنه اصلاانگارتوعالم هپروته به هیچی توجه نمیکنه تمام فکرشم اینه ک من واین بچه ازخونه بریم که اون بادوستاش باشه فقط بادوستاشه ماتاحالاباهم بیرون نرفتیم حتی الان ک بچه داریم ومریص میشه این اقانمیادبچشوببره دکتر خرجی هم که نمیده تموم خونه هم خالی کرده بس که شکسته من بایدچیکاکنم اللعان،؟
در وهله نخست باید از طریق وساطت و گفتگوی بزرگان فامیل در این مورد وارد بشید …
و این مورد خودتون به تنهایی با مشاوری مجرب مشورت کنید تا بتونید تمام رفتارهای ایشون رو بیان کنید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر قیطریه:
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
تصویر ۷ راه برای آرام کردن همسر عصبانی
خیلی وقتها همسران بر سر یک مسئله هر چقدر هم بیارزش با هم اختلاف عقیده پیدا کرده و بارها و بارها از دست هم عصبانی میشوند. گاهی اوقات این عصبانیت ساعتها طول کشیده و تبدیل به یک معضل میشود وگاه زود به پایان میرسد اما نکته اینجاست که چگونه در مواقع عصبانیت خود را کنترل کنیم تا به معضلات جدیتر گرفتار نشویم.
۱- علت عصبانیت را فوراً پیدا کنید: زمانیهایی وجود دارد که به طور ناگهانی با عصبانیت همسرتان مواجه میشوید بدون آنکه بدانید او به چه علت عصبانی است.
گاهی رفتار عصبی همسرتان ممکن است دلیلی خارج از خانه و رابطه زناشویی داشته باشد بنابراین بهتر است زن یا شوهر از علت عصبانیت همسرشان آگاهی پیدا کنند.
در این مواقع ترک کردن فرد عصبانی کار عاقلانهای نیست زیرا تصور بر این است که اگر او را ترک کند او آرامش پیدا میکند در حالی که این مسئله نه تنها بهبود پیدا نمیکند بلکه اوضاع را بدتر خواهد کرد. زیرا هجوم افکار همراه با تنش و عصبانیت در مواقع تنهایی او را رها نخواهد کرد.
۲- آرام باشید: عصبانیت، غذای عصبانیت است. وقتی همسرتان عصبانی است و شما علت عصبانیت آن را فهمیدهاید، حتی اگر شما موضوع عصبانیت او باشید سعی کنید در آن موقعیت شما نیز عصبانی نشوید زیرا به هم ریختن اوضاع و فضا تنها باعث ادامه مشاجرات شده و اوضاع را بدتر از پیش خواهد کرد.
در آن موقعیت سعی کنید آرام باشید حتی اگر حق با شما باشد و بحث درباره موضوع را به وقت دیگری موکول کنید.
۳- احساسات همسرتان را در نظر گرفته و به زبان آورید: خیلی آرام و بدون پرده به او بگویید «میدانم عصبانی هستی». این بیان به فرد عصبانی اطمینان میدهد که همسرش درک مناسبی از او داشته و موضوع بزودی حل میشود. وقتی همسر بداند هنگام تنش فکری تنها نیست احساس آرامش بیشتری میکند.
۴- با همسرتان همدردی کنید: اگر شما هم احساس عصبانیت میکنید و از احساس عصبانیت همسرتان ناراحت هستید این احساس خود را به زبان آورید زیرا اگر فرد عصبانی بداند که همسرش احساسات واقعیاش را انکار کرده و نسبت به موضوع پیش آمده بیتفاوت است، خشماش بیشتر میشود.
۵- برای صلح پیش قدم شوید: وقتی از دلایل عصبانیت همسرتان با خبر شدید و به طور واقع بینانه متوجه شدید شما نیز در این ماجرا مقصر بودهاید برای صلح چند قدم بردارید این قدمها بیانگر این است که خواهان آشتی هستید و بخشی از اشتباهات خود را پذیرفتهاید و قصد دارید مشکل پیش آمده را هر چه سریعتر حل کنید. البته در این راه چند قدم واقعیتر هم باید بردارید.
۶- از تکنیک رکوردشکنی استفاده کنید: غالب اوقات رسم خانه شما این است که پس از چند روز قهر دوباره صلح برقرار شود. حال شما از همان ابتدا پیش قدم شده و این رسم کهنه را بشکنید.
عصبانیت و کشدار کردن ماجرا را به روزهای بعدی موکول کنید و با آرامش به حرفهای همسرتان گوش فرا دهید. اگر هنگام صحبت پیرامون موضوع پیش آمده مقوله عصبانیت را فراموش کنید. آرامش، همه چیز را حل خواهد کرد.
۷- تکنیک مه آلود: این تکنیک به شما کمک میکند تا عیب جوییهای بیدلیل را دفع کنید چون عیب جویی باعث میشود عصبانیت همسرتان اوج گرفته و اوضاع بدتر شود، به جای بحث کردن با همسرتان درباره موضوع پیش آمده سعی کنید او را از فضای عصبانیتش منحرف کرده و وارد جاده مه آلود کنید.
به طور مثال وقتی او به خاطر خودپسندی شما عصبانی است به او بگویید «موافقم بعضی وقتها درباره عواقب کارها فکر نمیکنم اما در این راه سعی خودم را بیشتر میکنم» یا اگر او به خاطر تأخیرتان عصبانی است به جای دلیل آوردن تنها به او بگویید «میدانم تأخیر داشتهام سعی میکنم همین امروز این مسئله را طور دیگری جبران کنم.»
همسرم اصلا ب حرف کسی جزخانواده اش گوش نمیده وهمش به اومیگویند که این زن نشد ی زن دیگ الان ک بچه داریم میگن بچتوتا۷سالگی نگه داره بعدماازش میگیریم این اقابادعوا دادوبیداد دادگاه زندان خوبی محبت یاهرچیزی بامشاورهم درست نشده حتی من ازمکان کاراین اقاحقوقش و…اطلاعی ندارم حتی اجازه ی پرسیدن اینکه بگویم کجایی وکی می ایی ویاکجامیری راندارم من بایدچیکارکنم
من بامادرم اصلانمیتونم کنار بیام همش به من گیر میده اگد هم میگم مادر من تو کارهای من دخالت نکن قهر میکنه
سلام من زني ۳۱ ساله هستم وهمسرم ۳۶ سال سن داره ونزديك به ۴ سال است كه ازدواج كرديم
در ابتدا من راضي به ازدواج با همسرم نبودم وتقريبا با زور خانواده ازدواج كردم وشاغل هستم وايشون هم قصد ازدواج نداشتن بطور كل اما با وساطت و اجبار خانواده ها باهم ازدواج كرديم البته ايشون بعد از اولين جلسه خواستگاري علاقه مند شدندمن داراي مدرك ليسانس بودم ودانشجوي فوق وايشون ديپلم بنده داراي كار رسمي ودرامد نسبتا خوبي بودم بعد نامزدي سعي كردم همسرم رو از اين لحاظ ها ارتقا بدم وموفق هم شدم از نظر شغلي و ادامه تحصيل همايت كردم وتقريبا الان در يك سطح هستيم اما از نظر درامد از من كم تر هستن كه با ارامش وصبرشون وايمانشون همه اينا باز هم قابل تغييره اما مشكل اصلي مادر و خانواده(خواهر ها و اقوام مادرم)پدر ندارم من هستن چون مسكن رو من خريدم با اينكه خانواده همسرم تا جايي كه در توانشون بود كمك كردن كم بود اما توانشون همين بود مخصوصا همسرم براي جبران همه چيز بسيار به خانواده من خوبي ميكرد اما انگار بي فايده بود هر روز به يك دليل در زنگي ما دخالت ميكنند البته نميگم شوهرم اخلاق بد نداره و خانوادش كارهاي اشتباه نميكنند اما نسبت به همه كساني كه ميشناسم كمتر ه از طرفي مادرمه و ازطرف ديگه همسرم وكلا با حرفها و به رخ كشيدن نقطه ضعفهاي همسرم هر روز مسئله جديد ايجاد ميكنن وحتي تا جايي پيش رفتن كه همسرم رو به يك رفتار زشت متهم كردن در غياب من تا جايي كه ديگگه نميتونم به همسرم اعتماد كنم خانوادم اصرار بر اين دارن بگن در اين چهار سال همسرم در غياب من رفتارش تغيير ميكنه اعتمادم رو بطور كامل از دست دادم تا جايي كه الان همسرم به طرف يك زن نگاه كنه ويا اينكه كوچكترين شوخي در اين رابطه بكنه نميتونم جلوي عصبانيتمو بگيرم به همسرم اعتماد كنم يا به خانوادم.
در این مورد با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
البته ناگفته نمونه كه ما دوسال كه در پي داشتن فرزند هستيم اما نشده و همسرم مرد نماز خون ونماز شب خون وبيشتر وقتش رو صرف آرامش زندگيمون ميكنه اما هر از گاهي رفتارهاي اشتباه هم از ايشون ديدم كه بعضي از اونهارو منم انجام ميدم اما كلا چيزي كه باعث شك من به همسرم و صحت حرفهاي خانوادم شده اينه كه كلا خانواده همسرم از نظر نگاه به نامحرم خيلي شل هستن اما همسرم در اين زمينه خيلي رو خودش كار ميكنه اما باز هم شاهد بودم هر از گاهي بله…. تعدادش انقد نيست كه بهش بتوان گفت چشم چرون ويك بار هم يه خانمي از محل كارش تماس گرفتن كه همسرم براي حل مشكل شمارشو داده بود كه من ناراحت شدم بجز اين موارد هيچ مورد ديگه نبوده خواهشا راهنماييم كنيد.
سلام خسته نباشیدمن با همسرم ده سال است ازدواج کردیم یک بچه هم داریم من خیلی ادم ساده زودباور وعصبی هستم شوهرم خوب است ولی من سر هیچ باهاش دعوا میکنم من خیلی دوسش دارم وهمیشه فکر میکنم میخوام ازدستش بدم بعضی موقع ها نزدیک مواد میره منم به خاطره این موضوع دعوامون میشه من خیلی دوست دارم یک بچه دیگر داشته باشیم اما او قبول نمیکنه اخه ما مشکل فامیلی داریم سر این مضوع هم خیلی بحث میکنیم او وقتی ازمواد استفاده میکند خیلی عوض میشود وکاری میکند که اززندگی سیر میشویمخودم هم میدونم که مقصر هستم توروبه خدا کمکم کنید میخواهم اخلاقم عوض شه لطفاراهنماییم کنید
با سلام خدمت شما دوست عزیز
دقت کنید که شما بیان می کنید همسرتان به سمت مواد می رود و بعد شما خودتان را سرزنش می کنید ؟
۲٫ هریک از شما چند سال دارید؟
۳٫ واکنش شما به مصرف مواد همسرتان چیست؟
۴٫ روابط عاطفی و جنسی شما رضایت بخش می باشد؟
۵٫ منظور شما از اینکه فکر می کنید همسرتان را از دست بدهد چیست و نسبت به فرد دیگری نیز این حس را داشته اید؟
۶٫ واکنش شما نسبت به رفتارهای همسرتان چگونه می باشد؟
۷٫ هدف شما از داشتن یک فرزند دیگر چیست و چه مشکلات ژنتیکی دارید؟
لطفا به این سوالات پاسخ بدهید تا باهم بیشتر صحبت کنیم