سلام خدمت خانوم دکتر من در خانواده ای بزرگ شدم که مذهبی نبودن اما راحتگیر نبودن مثلا وقتی ۱۸ سالم بود تقریبا باید ساعت ۹ خونه بودم و یا با کی میرم و میام دوستام کی هستند اینا سخت گیر بودن و منم سختم بود اما الان که ۲۵ سالم دیگه اون سختگیر ها نیست به اون شدت و همچنین من یک‌خواهر دارم از خودم کوچکتر ۵ سال و اصلا رابطه خوبی ندارم باهاش یعنی هیچوقت در مورد مشکلات یا درد ودل طرفش نمیرن و همچنین‌ اون و اون به نظرم از نطر عقلی هنوز کامل نیست و بچه درسخونی بودم و هستم البته بالاجبار میشه گفت و شرایط جامعه تا چشم باز کردم دیدم دارم درس میخونم همش درس و الانم فوق لیسانس دارم میگیرم  و پی فقط پایان نامه مونده و همچنین کنکور دکترا شرکت کردم قبول شدم اما دیگه واقعا کشش خوندن ندارم و انگیره ای هم ندارم ولی پدر و مادرم شدیدا اصرار میکنن و همچنین در ساختمانی مشغول کار هستم که بیشتر جنبه یادگیری داره با اینکه یک قرار داد ماهی ۹۰۰ تومن بستم اما هنوز ندادن و کارش سخت نیست خیلی اما باید همش سر ساختمان باشی به عنوان سرپرست کارگاه تا اینجا یک گزارشی از خودم بود و اما مشکل من از وقتی شروع شده که ترم ۴ لیسانس بودم  و شدیدا دچار احساسات عاطفی شدم و نیاز داشتم با دختری صحبت کنم  و درد ودل کنم اما اینکارو نکردم به دلیل اینکه من احساستی هستم و حس کردم امکان اینکه وابستگی به وجود بیاد هست و همچنین زودگذرا بودن این نوع رابطه و صدمه که بعدا به رابطه اصلی خواهد و احتمال تنوع طلبی هر چور بود خودم نگه داشتم ولی باعث افسرگی شدید شدم طوری که تو سه روز ۱۵ کیلو از وزنم از دست دادم به خاطر همین رفتیم دکتر سرترالین و دپاکین تجویز شد که با استفاده از اون بهتر شدم اما نه کامل و هر وقت دختر میبینم احساس تنهایی میکنم و یا دختر و پسری با هم میبینم خیلی دلم میخواد و همیشه انطور هست واسه همین سعی میکنم کلا بیرون نرم و الان که شده ۲۵ سالم دوباره شدم عین اول ها نیاز به ارتباط با دختر دارم و همچنین من شدید گرم مزاج هستم نیاز شدید جنسی در من هست و من ۷ سالی هست خودارضایی نیز میکنم ولی با هیچ دختری نبودم به دلایلی که گفتم  همچنین من زندگی یکنواختی دارم و تکراری وارتباطم با پدر و مادرم اونقدر خوب نیست و کلا با هیچکسی  ارتباط خانوادگی نداریم نه فامیل و نه دوست و بیشتر وقت ها تو اتاقم هستم  و هیچ تفریحی ندارم البته باشگاه بدنسازی میرم اما هیچ تاثیری تو هیچ حالتیم نداشته ولی پدر و مادر دلسوزی دارم و کم نذاشتن جز اخلاق و درک پایین حالا با این شرایط ایا باید ازدواج کنم ؟صبر کنم؟با دختری دوستی کنم ؟