قهر و ترک منزل توسط شوهرم
سلام. من ۲۷ سالمه و ۸ ساله ازدواج کردم.از اول ازدواجمون با همسر سر شغلش با هم گاهی اوقات بحث داشتیم .من اصرار داشتم شعل مستقلی داشته باشه و اون و پدر اصرار داشتن که باهم کار کنند.دلیل مخالفت من هم این بود که شغل پدرش مناسب برای یک فردی که میخواد زندگی شروع کنه نبود برای ادم بازنشسته ای مثل پدرشوهرم مناسب بود.و بخاطر نامناسب بودن شعلش مادرش هم دخالت میکرد که ما بچه دار نشیم.تا اینکه بعد از ۵ سال ازدواج و قصد بچه داری متوجه شدیم شوهرم مشکل نازایی داره.بعد از کلی درمان بالخره شوهرم درمان شد و ما قصد اقدام به ای وی اف داشتیم و چون از ابتدای درمان پدرشوهرم میدونست شوهرم وصعیت مای خوبی نداره بخاطر بیکاریش قبول کرد همه هزینه درمان بده .تا اینکه موقع اقدام برای ivf رسید پدرش زیر حرفش زد.و ما چون حرف بیکاری شوهرم پیش کشیدیم که اگر کار مناسبی داشت الان هزینه خودمون میدادیم .پدر و مادر شوهرم ناراحت شدن و الان ۸ ماه هست که شوهرم به خواسته خانوادش قهر کرده .چند بار با مشاور صحبت کردم و یکی دوبار به زور مشاور با شوهرم صحبت کرده .الان شوهرم فقط میگه برگرد و خانوادش حتی به خواسته مساور راصی هم نمیشن که رای اتمام این کدورت ها از من دلجویی کنند.من الان نمیدونم چیکار کنم .لطفا راهنمایی کنید .خیلی وصعیت بدی دارم.و اینکه من بخاطر کارای شوهرم و خانوادش یه شرط گذاشتم برای برگشت اینکه کمتر نصف مهریه منو بده و اونا هم هیچکدوم قبول نکردن.من به شخصه اصلا دوست ندارم به طلاق فکر کنم ولی خانوادم الان اصرار دارن که جدا بشم.نمیدونم چیکار کنم.شوهر من شخصیت مستقلی نداره.و اینو مشاور هم تایید کرد که وابسته به خانوادش هست
با سلام خدمت شما دوست عزیز
احساسات شما قابل درک می باشد اما دقت کنید که بهتر بود شرایط شغلی همسرتان را در اول بررسی بیشتری می کردید چون تغییرات اساسی در شغل و شخصیت افراد به سختی و در طی مدت زمان طولانی صورت می گیرد در صورتی که خود فرد نیز بخواهد .
بهتر است شما و همسرتان در کنار احترامی که برای خانواده ها قائل هستید بدانید که زندگی مشترک شما جدا از خانواده ها می باشد و اگر شما دو نفر بخواهید مداوم به رفتارهای خانواده ها توجه کنید و یکدیگر را بخاطر صحبت های افراد دیگری جز خودتان مورد سرزنش قرار بدهید با مشکلات زیادی مواجهه خواهید شد .
بهتر است در این مورد بدون حضور خانواده ها و نسبت به شرایط خود همسرتان در زمان مناسبی بدون توهین در مورد توقعات و خواسته هایتان صحبت کنید و صحبت های همسرتان را نیز بشنوید تا بتوانید تصمیم گیری داشته باشید.
در این مسیر درخواست هایی می توانید داشته باشید که به مسیر زندگی مشترکتان کمک کند و همسرتان نیز از عهده آن برآید اینکه درخواست نصف مهریه را کرده اید با توجه به توضیحات شما از عهده همسرتان بر نمی آید و دادن این مهریه در زمان فعلی نیز به زندگی مشترک شما کمکی نخواهد کرد.
من الان اصلا با شوهرم در ارتباط نیسم چون رفته منزل پدرش و اوایل این دعوا که اونا اصلا اجازه نمیدادن من باهاش در ارتباط باشم.الانم که خودش اصلا نه زنگ یا پیام میده نه حتی میاد سراغ من چون پدرش ازش خواسته.در مورد شغل هم اول ازدواج خودشون قول داده بودن که درسش تموم بشه بر سر کار شعل مناسبی میره ولی بعد از ازدواج بدقولی کردن. نصف مهریه هم که گفتم در واقع میشه سه دنگ خونه که در عقدنامه هم مطرح کردیم که موقعی که شوهرم خونه دار شد سه دنگ به اسم من کنه.تا الان من حرفی از خونه نزده بودم تا الان که این دعوا ها و قهر اون به مدت ۸ ماه پیش اومد مطرح کردم. که اینم اول در حضور خودم قبول کرد منتها بعد رفت منزل پدرش دوباره پیام داد که منطقی نیست و رد کرد. و خودش و پدرش گفتن بی چون و چرا برگرد.و الان بعد از ۸ ماه هم خودش هم پدرش دارن منو با فروش خونه تهدید میکنند.حتی پدرش گفته بود من خودم میام خونه میفروشم.شوهرم الان متوجه شدم شهرستان یه کار پیدا کرده و به عنوان کاراموز داره کار میکنه.من با همه این اذیت هایی که کردن قبول کردمبرگردم فقط به این شرط که سه دنگ خونه به اسم من بشه..
چاره ای نداشتم باید یه سختگیری میکردم
Mehrbanu00 گفته:
من الان اصلا با شوهرم در ارتباط نیسم چون رفته منزل پدرش و اوایل این دعوا که اونا اصلا اجازه نمیدادن من باهاش در ارتباط باشم.الانم که خودش اصلا نه زنگ یا پیام میده نه حتی میاد سراغ من چون پدرش ازش خواسته.در مورد شغل هم اول ازدواج خودشون قول داده بودن که درسش تموم بشه بر سر کار شعل مناسبی میره ولی بعد از ازدواج بدقولی کردن. نصف مهریه هم که گفتم در واقع میشه سه دنگ خونه که در عقدنامه هم مطرح کردیم که موقعی که شوهرم خونه دار شد سه دنگ به اسم من کنه.تا الان من حرفی از خونه نزده بودم تا الان که این دعوا ها و قهر اون به مدت ۸ ماه پیش اومد مطرح کردم. که اینم اول در حضور خودم قبول کرد منتها بعد رفت منزل پدرش دوباره پیام داد که منطقی نیست و رد کرد. و خودش و پدرش گفتن بی چون و چرا برگرد.و الان بعد از ۸ ماه هم خودش هم پدرش دارن منو با فروش خونه تهدید میکنند.حتی پدرش گفته بود من خودم میام خونه میفروشم.شوهرم الان متوجه شدم شهرستان یه کار پیدا کرده و به عنوان کاراموز داره کار میکنه.من با همه این اذیت هایی که کردن قبول کردمبرگردم فقط به این شرط که سه دنگ خونه به اسم من بشه..
چاره ای نداشتم باید یه سختگیری میکردم