پسری هستم 27 ساله..از کودکی خجالتی بودم و به خاطرش در مدرسه و اجتماع از طرف هم سن و سالان و دیگران اذیت میشدم و از طرف خانواده به خاطر این قضیه سر کوفت میشدم… خیلی زود به بلوغ جسمی رسیدم و در 13 سالگی پشت لبم سبز شد و به خاطر ضاهر زشت دوران بلوغ و قد بسیار کوتاهم از طرف بقیه مسخره میشدم و باعث شد گوشه گیر تر بشوم تا جایی که سالهای اخر دبیرستان و در دانشگاه من حتی یک دوست هم نداشتم و احساس میکردم آدم حوصله سر بر و ساکتی هستم و کسی مایل به دوستی با چنین فردی نیست…الان که در سن 27 سالگی هستم به شدت سرخورده و ناامید هستم و بیکار … احساس میکنم کاری در این دنیا وجود ندارد که من از عهده ان بر بیایم ..در دانشگاه رشته حقوق خواندم با این که در خودم هیچ استعدادی در وکالت نمی بینم چون بسیار کم حرف هستم و خجالتی …هیچ آینده روشنی در مقابل خود نمی بینم و احساس سر در گمی کامل دارم …کنج خانه نشسته ام و خودم رو در گوشی موبایل غرق کرده ام که یادم برود چقدر وضعم خراب است…بسیار ترسو شده ام و مدام به مرگ و بیماری و … فکر میکنم حرف دیگران خیلی روی من اثر میگزارد و بسیار احساس ضعف میکنم در مقابل همه.. تلاش کرده ام که خودم را تغییر دهم اما انگار این سبک زندگی وارد خونم شده و نمیتوانم به تنهایی از این پیله تنهایی و افسردگی خلاص شوم … تلاش که میکنم تغییری در خودم بوجود بیاورم احساس میکنم همش اداست و من واقعی همان مرد افسرده و به چشم دیگران خنگ و پخمه هست … با این که دوست دارم با تغییر خودم جواب اطرافیانم را بدهم مثل بقیه کار کنم و شخصیت داشته باشم … ازدواج کنم و پول داشته باشم اما انگار به تنهایی از توان من خارج است … انقدر از اجتماع دور بودم که حرف زدن یادم رفته در جمع که حرف میزنم موجب خنده و تحقیر دیگران میشوم و این خیلی مرا آزار میدهد در حالی که در مدرسه بسیار باهوش بوده ام به گفته معلمانم… و این مرا بیشتر آزار میدهد خواهش میکنم مرا راهنمایی کنید