سرد شدن نامزدی
ﺑﺎ ﺳﻼم…ﻣﻦ درﻓﺮوردﯾﻦ94ﻋﻘﺪﻛﺮدم…وﭘﺲ از ﮔﺬﺷﺖ 10ﻣﺎﻩ عﺮوﺳﻰﻛﺮدﯾﻢ.از ﻫﻤﻮن ﻣﺮاﺣﻞ اول ك ﻧﺎﻣﺰدﺑﻮدﯾﻢ > ﻣﺸﻜﻼﺗﻢ ﺷﺮوع ﺷﺪ…ﻫﻤﺴﺮم ﺛﺒﺎت > ﺷﺨﺼﯿﺘﻰ ﻧﺪارﻩ..وﺑﺴﯿﺎرزورﮔﻮ > ودرﺧﻮاﺳﺘﮕﺎرى ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮداﻫﻞ > ﻧﻤﺎز وروزﻩ ﻫﺴﺖ.وﻟﻰ ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ روزﻩ > ك ﻧﻤﻰﮔﯿﺮﻩ وﻧﻤﺎز ﻫﻢ ﮔﺎﻫﻰ > ﻣﯿﺨﻮﻧﻪ.وﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮداﻫﻞ دﺧﺎﻧﯿﺎت > وﻗﻠﯿﻮن ﻧﯿﺴﺖ.ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ اﯾﻨﻢ ﺑﻬﻢ > دروغ ﮔﻔﺘﻪ.ودﺳﺖ ب زن دارﻩ > وﺑﺴﯿﺎرﻋﺼﺒﻰ ﻫﺴﺖ وﺑﺴﯿﺎرﺑﺪﮔﻮ ﻫﺴﺖ… > ﺗﺎ اﯾﻨﻜﻪ دﺧﺎﻟﺖ ﻫﺎى ﻣﺎدروﺧﻮاﻫﺮش > ﻣﻨﻮ ﺟﻮن ب ﻟﺐ ﻛﺮد…وﻣﻨﻢ ﭘﺪرم رو > درﺟﺮﯾﺎن ﮔﺬاﺷﺘﻢ وﺷﻮﻫﺮم وﭘﺪرم ب ﻫﻢ > اﻟﻔﺎﻇﻰ رو ﮔﻔﺘﻦ ك > ﻧﺒﺎﯾﺪﻣﻰﮔﻔﺘﻦ.وﺧﻮاﻫﺮﻫﻤﺴﺮم اوﻣﺪن > وﻗﺒﻞ از ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﭘﺪرم ﮔﻔﺘﻦ ك ﻣﻦ > رواﻧﻰﻫﺴﺘﻢ وﺑﺎﻋﺚ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﭘﺪرم > ﺷﺪن.ﯾﻜﻤﺎﻩ ﻗﻬﺮﻛﺮدم وﻛﺴﻰ از > ﺧﺎﻧﻮادﻩ ﻫﻤﺴﺮم ﺣﺘﻰ ﺧﻮدش ﻫﻢ دﻧﺒﺎﻟﻢ > ﻧﯿﻮﻣﺪ…وﻣﻦ ﺧﻮدم رﻓﺘﻢ > ﺳﺮزﻧﺪﮔﯿﻢ.وﺷﻮﻫﺮم ﻫﺮﭼﻰ از دﻫﻨﺶ > دراوﻣﺪ ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ..اﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﺳﻜﻮت > ﻛﺮدم.واﻻن ﻫﺮﭼﻰﻣﯿﺸﻪ ﻓﻘﻂ ﺣﺮﻓﻬﺎى > ﭘﺪرم رو ﻣﻰﻛﻮﺑﻪ ﺗﻮﺳﺮم وﻣﻰﮔﻪ > ﻃﻼق.وﺣﺘﻰﭼﻨﺪﺑﺎر ب دروغ ﻣﻦ > ﺗﻬﺪﯾﺪﻛﺮدﻩ ك ب ﺑﺎﺑﺎت زﻧﮓ ﻣﯿﺰﻧﻢ ك > ﺑﯿﺎدﺑﺒﺮﻩ.اﻣﺎﺑﻌﺪاﻓﻬﻤﯿﺪم دروغ > ﻣﻰﮔﻪ.درﺿﻤﻦ من وشوهرم بچه دوشهر جداگانه هستيم…ومن درانجا غريبم.و2ﻫﻔﺘﻪ ﭘﯿﺶ > ﻣﺎدروﺧﻮاﻫﺮم ﺑﺮاىاوﻟﯿﻦ > ﺑﺎرﺑﻌﺪازﻋﺮوﺳﯿﻤﻮن اوﻣﺪن ﺧﻮﻧﻤﻮن > وﻫﻤﺴﺮم رﻓﺖ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎدرش ك ﻃﺒﻘﻪ > ﺑﺎﻻﻫﺴﺘﻦ.وﻧﮕﻮﻧﻘﺸﻪ ﻛﺸﯿﺪن > ﻣﻨﻮﺑﺎﻣﺎدرم ﺑﻔﺮﺳﺘﻦ شهرمون وﺧﻮدﺷﻮن > ﺑﯿﺎن ﺗﻬﺮان وﮔﺮدش.ﻣﻦ ﻧﻤﯿﻮﻣﺪم خونمون گﻔﺖ ﺑﺨﺎﻃﺮﭘﻮل ﻣﺎدرت ﻗﺒﻮﻟﺖ > ﻧﻤﻰﻛﻨﻪ ﺑﺒﺮﻩ .ﺗﺎاﯾﻨﻜﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ > ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺑﯿﺎم .ودرراﻩ ﭘﺪرﺷﻮﻫﺮم > ﺑﻬﻢ زﻧﮓ زد و ب دروغ ﮔﻔﺖ ك ﻫﻤﺴﺮت > ﺗﻬﺮان ﻧﻤﯿﺮﻩ و ﺧﻮﻧﻪ > ﻣﻮﻧﺪﻩ.ﺑﻌﺪازدوروز ﺑﺎﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ > اوﻣﺪدﻧﺒﺎﻟﻢ وﮔﻔﺘﻢ ك ﻛﺠﺎﺑﻮدى,ﮔﻔﺖ ب توربطى نداره وتهران بودم.ﮔﻔﺘﻢ ﭼﺮادروغ > ﮔﻔﺘﯿﺪﺑﻬﻢ؟ﻋﺼﺒﺎﻧﻰﺷﺪورﻓﺖ.ﻣﻦ ﻫﻢ > ﺑﻌﺪازﯾﻚ روز ﺑﻬﺶ زﻧﮓ زدم ﺟﻮاب > ﻧﺪاد.وﺑﻌﺪازﯾﻜﻬﻔﺘﻪ ﺗﻤﺎس ﻣﻜﺮراز > ﺳﻮى ﻣﻦ ﺟﻮاب داد.ك ﻫﻤﺶ ﺳﺮم دادﻣﯿﺰد > وﻣﻰﮔﻔﺖ ب ﺑﺎﺑﺎت ﺑﮕﻮ ﺑﯿﺎرﺗﺖ وﻃﻼق > ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ.وﻣﻦ ﮔﻔﺘﻢ دﻟﻢ ﺑﺮات ﺗﻨﮕﺸﺪﻩ > واون ﮔﻔﺖ دﯾﮕﻪ ﻧﻤﯿﺨﺎﻣﺖ > ﭼﻄﻮرىﺑﮕﻢ.وﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ ﺧﻔﻪ ﺷﻮ وﻗﻄﻊ > ﻛﺮد.ﺷﺒﺶ ﺑﻬﺶ ﭘﯿﺎﻣﻬﺎى ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ > ﻧﺎﻣﺰدى رو دادم…وﻟﻰ ﺟﻮاب ﻧﺪاد.ﻣﻦ > ﻫﻢ ﻧﻪ زﻧﮓ زدم وﻧﻪ ﺗﻤﺎس ﮔﺮﻓﺘﻢ.الان موندم چيكاركنم؟
با سلام خدمت شما
با توجه به مطالبی که نوشته اید ، اطاعاتی در مورد سن و میزان تحصیلات خود نداده اید ، شاید مهارت های لازم جهت روابط زناشویی را ندارید و این مسئله باعث می شود که نتوانید بعد از جر و بحث و کدورت مشکلات را حل کنید و به حال اول برگردید هر دوی شما نیاز به آموزش دارید . بهتر است هر دو باهم قرار بگذارید و به تهارن بیایید و مشاور خانواده کمک بگیرید شما برای تشکیل این زندگی نوپا هزینه روانی ، عاطفی و مالی کرده اید . بهتر است تلاش خود را برای نگهداشتن آن بکنید . روانشناسان کانون مشاوران ایران در این زمینه می توانند کمکتان کنند ۸۸۴۲۲۴۹۵
سن من۲۶ساله هستم وشوهرم۲۹ساله…وخودم ليسانس مهندسى نرم افزار…وشوهرم داره ارشد رشته مديريت فروش وبازاريابى ميخونه…وبيكاره…ومشكل من اينه ك خانوادش مخصوصا مادروخواهرش خيلى دخالت مىكنن…حتى وقتى بهم فحش ميده ياميزنه…مادرش مىگه همه مردها همينن.وكارشو تاييدمىكنه…
مادرشوهر شما دوست داره همسر پسرش فردی باشه که بتونه انتظاراتی که ایشون داره رو برآورده کنه
ازطرفی بیکاری شوهرتون یکی از عوامل این بداخلاقیه و مردان در مشکلات خصوصا” مالی شدیدا” پرخاشگر هستند
پس به جای گله و شکایت شما سعی در جلب توجه ایشون داشته باشید و اعتمادش رو بدست بیارید … چون در این صورت ایشون خیالش از طرف شما آسوده شده و حتی این رفتاری که شما از شوهرتون و مادرش گفتید هم برعکس و به نفع شما خواهد شد …
دلبری و نظر مثبت مادرشوهر و پدرشوهر را به خود جلب کردن مثل تمام مهارت های زندگی نیازمند کسب مهارت و بینش است.
خانم ها زمانی که دختر کوچک خانه پدری هستند، دوست دارند، خودشان را در دل پدر و مادرشان جا کنند و به اصطلاح لوس کنند. وقتی که به سن ازدواج می رسند و راهی خانه بخت می شوند، برای دلبری کردن از همسرشان حاضرند تمام مهارت های لازم را فرا بگیرند. اما در کنار تمام این آموزش ها بدشان نمی آید که یک عروس به تمام معنا برای خانواده همسرشان باشند و به نوعی برای خانواده شوهر دلبری کنند. اما این دلبری و نظر مثبت مادرشوهر و پدرشوهر را به خود جلب کردن مثل تمام مهارت های زندگی نیازمند کسب مهارت و بینش است.
برخی بانوان جوان و نوعروس ها زمانی که پایشان را خانه شوهر می گذارند می بینند تازه فصل آغاز بحث و جنگ و جدل بین خانواده شوهر و عروس است. در این بین هر کس می خواهد حرف خود را به کرسی بنشاند. متأسفانه از همان دوران کودکی، بحث ها، حرف ها، تصویرهای ذهنی و مثل های غلطی از خانواده همسر و مخصوصا مادر شوهر در ذهن دختران و پسران ما جا خوش کرده است و همین پیش ذهنیت ها باعث ایجاد تصورات نادرستی از خانواده همسر در ذهن آن ها شده است. بنابراین بعید به نظر نمی رسد که نوعروس ها با ذهنی پر از پیش فرض های نادرست پا به خانه بخت بگذارد و شروع به قضاوت و داوری از مادر شوهر و خواهر شوهرش کند. نتیجه چنین تصوراتی چیزی جز شعله ور شدن فضای کینه و کدورت بین عروس و خانواده شوهر نخواهد بود. اما در این جا اگر تنها به چند نکته ساده توجه نشان دهید، خواهید دید دلبری هم زیاد سخت نیست. فقط کافی است ذهنمان را از تفسیرهای غلط پاک و برای یادگیری مهارت های جدید خود را آماده کنیم
اول نقاط ضعف شخصیت خودتان بعد دیگران
از نکته های مهم ایجاد یک رابطه دوستانه و گرم بین خود و خانواده همسرمان این است که تا حد امکان نقاط ضعف خود را شناسایی و در جهت برطرف کردن آن ها تلاش کنیم. دختر خانمی که در خانواده پدری خودفردی عصبی، پرخاشگر یا زود رنج بوده مسلما وقتی پا به خانه بخت می گذارد، این اخلاق نادرست خود را یدک می کشد. پس نمی توان انتظار داشت وی بدون اینکه کنترلی بر روی رفتار و اخلاق خود داشته باشد از مادر شوهر خود دلبری کند. چنین فردی با کوچکترین ناراحتی و مسئله ای که برخلاف میل و خواسته خود باشد سریع از کوره در رفته که نتیجه آن چیزی جز جنگ و جدل بین او و طرف مقابلش نخواهد بود. پس اولین قدم آن است که واقع بینانه شخصیت خود را ارزیابی کرده و آن رفتاری را که می تواند برای زندگی مان آسیب زننده باشد شناسایی و در جهت کنترل آن اقدام کنیم
قانون “آنچه برای خود می پسندی” دلخوری ها را می شوید
برخی از نوعروسان وقتی وارد جمع خانواده شوهر می شوند از این که همسرشان با خواهر و مادر و پدرش گرم می گیرد و بگو و بخند می کند، ناراحت می شوند. شاید با خود این گونه احساس کند که من فردی غریبه برای این جمع محسوب می شوم یا اینکه دوست ندارم شوهرم بیش از اندازه با مادرشوهرم گرم بگیرید. بنابراین وقتی به خانه بر می گردیم، تازه آغاز یک دعوای حسابی بین زن و شوهر است؛ این که تو اصلا مرا تحویل نمی گیری، نمی بینی مرا و فقط به فکر شادی خودت و خانواده ات هستی. اما اگر نوعروسان بپذیرند همانطور که ما دوست داریم با خانواده خود راحت باشیم و بگو بخند کنیم، همسرمان هم چنین تمایلی دارد در آن صورت بسیاری از آن دلخوری ها مرتفع خواهد شد.
وقتی خانواده ها دخالت می کنند چه کنیم؟
متأسفانه با تمام تأکید هایی که روانشناسان حوزه خانواده در رابطه با منع دخالت خانواده شوهر و زن در زندگی تازه عروس و داماد دارند اما باز هم شاهد دخالت ها ی نابجای آن ها در زندگی زوج جوان هستیم و همین امر باعث دلخوری و گاهی تنش های عمیق در ارتباط زوجین می شود. اما برخی نوعروسان خواستار آنند که مهارت های برخورد با این نوع دخالت ها را یاد گرفته تا بدون اصطحکاک های ذهنی و روانی، رابطه صمیمانه بین عروس و خانواده همسرش پا برجا باشد. در چنین شرایطی با خویشتنداری و بدون تحکم و داد و بیداد به آن ها بگویید که در رابطه با گفته های آن ها فکر خواهید کرد. در ادامه دیگر نیازی نیست چیزی به آن ها بگویید. چنانچه موضوع به همین جا ختم نشد و باز هم شاهد اظهار نظرات نابجای آن ها شدید یادآوری کنید که در موقعیت مناسب با همسرتان مشورت کرده و تصمیم می گیرید. به یاد داشته باشید اغلب خانواده ها واقعا می خواهند در حق فرزندان خود دلسوزی کنند اما گاهی شیوه مناسبی برای این کار انتخاب نمی کنند، پس به آن ها به چشم توطئه گرهای خبیث نگاه نکنید.
چشم پوشیدن هایی که آرامش روحی می آورد
با تمام مراقبت هایی که در جهت دلبری کردن از خانواده همسر به وجود می آوریم، باز هم شرایطی پیش می آید که ما در آن شرایط دچار مشکل می شویم. در این شرایط اول بهتر است مسئله را به روشنی برای خود باز کنیم. به شکل کاملا منطقی ببینیم که مشکل اصلی من با آن ها در چیست. سپس به جای اینکه مشکل را فقط از زاویه دید خود ببینیم از نگاه مادرشوهر یا خواهرشوهر به آن بیندیشیم. هم اکنون موضوع را دوباره بررسی می کنیم. ببینیم مسئله چقدر برایمان مهم است. گاهی اوقات نیاز است از برخی مشکلات و ناراحتی های عبور کرد. چشم پوشی از خطاهای دیگران، آرامش روحی و ذهنی زیادی را برای ما به ارمغان می آورد. اما اگر مشکل را واقعا جدی تلقی می کنید بهتر است آن را با همسرتان در میان گذاشته و راه حل های مختلفی را برای برطرف کردن آن در نظر بگیرید.
تا کجا با مادرشوهرم همراهی کنم؟
از مهم ترین رکن های رفتاری که لازم است هر دختر و پسر جوان به آن واقف باشد حفظ ادب و احترام نسبت به بزرگتر ها است. هرگز با الفاظ ناخوشایند و نازل و دور از شأن یک انسان باوقار با خانواده همسرتان صحبت نکنید. اگر مادر شوهرتان دوست دارد که گاهی او را برای خرید و آشپزی و نظافت همراهی اش کنید، حتما این کار را بکنید چرا که صمیمیت و مهر بین شما و او را دو چندان می کند. اما یادتان باشد این کار را به برنامه همیشگی و روزانه خود تبدیل نکنید چرا که به دنبال آن شاید شاهد انتظارات نامعقول باشید، البته شناخت ظرفیت ها به شما کمک می کند برنامه ریزی بهتری در این باره داشته باشید.
در جنگ های خانواده همسر چه موضعی بگیرم؟
شناخت حریم هر خانواده و احترام به آن یکی از نکات بسیار مهم برای داشتن یک زندگی توأم با آرامش است. خانواده همسر شما هم از این قاعده مستثنی نیستند، بنابراین در جدل های خانوادگی شرکت نکنید یا رفتار محتاطانه تری داشته باشید و از اظهار نظر کردن در برنامه های شخصی و خانوادگی آن ها بپرهیزید. در صورتی که بین شما و خانواده همسرتان اختلافی بوجود می آید قضاوت را برعهده همسرتان بگذارید، این کار حس اعتماد شما را به همسرتان نشان خواهد داد.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
سلام.باتوجه ب راهنمايىهايىكه كرديد من تقريبا تمام راهكارهارو پيش گرفتم…ولىتوفاميلاشون هم هست ك مادرشوهر من ديكتاتوره.وپدرشوهرم رو توخونه اينقدر ب كارمىگيره.ولىنميذاره شوهرم ب من كمك كنه.ودائما شوهرم بهم دستور ميده.تابحال از حرفها ونيش وكنايه هاى خواهرومادرشءهم چشم پوشى كردم…حتى ازدوران نامزديمون اين كاررو شروع كردم.ولى تا ب الان كه ۷ماهه اززندگىمشتركمون مىگذره هيچ نتيجه اى نگرفتم.حتىفاميلاشون هم ميبينن ك بهم زورمىگن.اماهيچوقت اسرار خانوادگى همسرم وخانوادش رو بروز ندادم.هركى پرسيده با مادرشوهر ديكتاتورت چه مىكنى؟تعريفش رو كردم.ولى اوناهمش درمورد من بدفكرمىكنن.وبادخالتهاى زيادشون واينكه هميشه ب شوهرم مىگفت:ب باباش زنگ بزن وبگو.من نمىگم خودم خوبه مطلق هستم.من هم ضعف هايى دارم.ولىاين ضعف هارو مىگفت ب باباش بگوتااينكه من هم ب پدرم گفتم.والان دائما فقط ب پدرم فحش وناسزامىگه.ولى من تابحال درقبال حرفهاى خانوادش هيچى بهش نگفتم.شايدهمون روز ب خودهمسرم اعتراض كردم وتموم شده.كش ندادم.ولى همسرم فقط فحش وناسزا مىگه.ومن سكوت مىكردم.تااينكه يكباربهش گفتم اين همه فحش متقابلا ب خانواده خودت برمىگرده.فحش نده.ولى كو گوش شنوا.بهش مىگم خب خانواده شما هميشه ب من ايرادگرفتن.حالايكبارهم باباى من ب شما ايرادگرفته.مىگه خانواده من خوب كردن.ولى باباى توغلط كرده وفحشهاى بدتر هم مىگه.الان هم موندم.چون فاميلاشون نميدونن و نمىتونم واسطه انتخاب كنم براى حل اخنلافاتمون.پدرومادرش هم مسبب دعواهامون هستن وواسطه نميشن.خودشم ك باهام حرف نميزنه.منو ب بهانه اى فرستادن خونه مادرم.و الان دنبالم هم نميان.حتى يكبار پيامهاى نامزديمون رو براش فرستادم ك تحت تاثيرقراربگيره.ولى نتيجه نداد.ويكبارهم بهش زنگ زدم وبرگشت وفحش وبدوبيرا گفت.و خيلى لجوج ويكدنده هست.بااينكه ميدونم طلاقم نميده.ولى هى تهديد ب طلاقم مىكنه.من هم ب اندازه كافى غرورمو شكستم.چندبار بعدازدعواها برگشتم و دلهمسروخانوادم رو بااينكه مقصرمن نبودم بدست اوردم.ولى همش خانوادگى توسرم كوبيدن.الان تصميم گرفتم تانيان دنبالم نميرم.اما طلاق هم نميخام.موندم چيكاركنم؟
ﺑﺎﺳﻼم
ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ دريك راهنمايى شماگفتيدواسطه انتخاب كنم مﯿﺸﻪ اﯾﻦ واﺳﻄﻪ ﭘﺪرﺧﻮدم ﺑﺎﺷﻪ…و ب ﺧﺎﻧﻮادش “ﯾﺎ ﭘﺪرﯾﺎﻣﺎدرش”زﻧﮓ ﺑﺰﻧﻦ وﺑﮕﻦ ﮐﻪ آﻗﺎزادﻩ هﻤﭽﯿﻦ ﺣﺮﻓﯽ رو زدن ک ﻧﻤﯿﺨﺎن ودﺧﺘﺮم رو ﮔﻔﺘﻪ ﻧﻤﯿﺨﺎد وﮔﻔﺘﻪ ﻣﻦ ﺑﯿﺎرم و اﻗﺪام ب ﻃﻼق ﮐﻨﯿﺪ..وﻟﯽ ﻣﻦ اﯾﻦ ﮐﺎرو ﻧﻤﯽﮐﻨﻢ…ﻟﻄﻒ ﮐﻨﯿﺪﺷﻤﺎ ﺗﺸﺮﯾﻒ ﺑﯿﺎرﯾﺪ ﻣﺜﻞ ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎرى ک اوﻣﺪﻩ ﺑﻮدﯾﺪ ﺑﺮاى ﺧﻮاﺳﺘﻦ.اﻻن هﻢ اﻗﺪام ﺑﺮاى ﺟﺪاﯾﯽ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ…ﭼﻮن دراﯾﻨﺼﻮرت ﺧﺐ اﮔﺮواﻗﻌﺎ ﻧﺨﺎدﻣﯿﺎن واﻗﺪام …ﻣﯽﮐﻨﻦ..واﮔﺮهﻢ ﺑﺨﺎد ﭘﺪروﻣﺎدرش رو ﻣﯿﻔﺮﺳﺘﻪ ﺟﻠﻮ ک ﺑﯿﺎن وﻧﺬارن ک ﻃﻼق ﺻﻮرت ﺑﮕﯿﺮﻩ…ﺑﻨﻈﺮﺷﻤﺎ اﯾﻨﻄﻮرﺑﻬﺘﺮﻧﯿﺴﺖ؟ﭼﻮن اﮔﺮواﻗﻌﺎ دﯾﮕﻪ ﻧﻤﯿﺨﺎد منﺑﺮاى ﭼﯽ ﻋﻤﺮمﻮ ﺑﺬارم براىكسىﮐﻪ ﺑﯽ رﺣﻤﺎﻧﻪ هﺪاف وآرزوهﺎمو نابود كرده؟