سلام.اول عذرخواهی میکنم بخاطر طولانی بودن پیام.من یه دخترم16سالمه.2سال پیش با پسری دوست شدم که از خودم 1سال بزرگتر بود.من 14سالم بود و اون 15سال ولی اصلا به من و اون نمیخوره انقد کوچیک باشیم نه رفتارامون نه ظاهرمون.اوایل رابطمون فقط بخاطر سرگرمی باهم دوست شدیم بعد گذشت چن ماه رابطمون خیلی پررنگ شد.چون هردو خونمون تو یه مجتمع بود تقریبا هفته ای 5-6بار میرفتم پیشش.خواهرش هم دوستم بود و مامانش هم با رابطه ما مشکلی نداشت مامانش همه چیز رابطمونو میدونست.رابطمون اونقد عمیق شده بود که رابطه ی جنسی باهم داشتیم.به مدت 4ماه باهم رابطه داشتیم تا اینکه خانواده ی من باخبر شدن از رابطه ی من و اون توسط یکی از دوستامون وخونمون از اونجا رفت و رابطمون 0شد.بعد از چند ماه شمارشو پیدا کردم و دوباره باهم دوست شدیم و بخاطر سخت گیری های خانواده ی من و ترس اون از فاش شدن رابطمون هنوز جرات نکردیم همدیگه رو ببینیم.بعد از اینکه جدا شدیم تازه فهمیدیم چقد همدیگه رو دوس داشتیم و عاشق هم بودیم.این عشقمون باعث شده که با این شرایط هنوز ما باهم باشیم.چن بار گفته که میخوام بیام خاستگاری اما من جدی نگرفتم یبار گفت واقعا دوستت دارم و میخوام از الان کار کنم که پول دربیارم تا 18سالم بشه و بتونم اون موقع خونه اجاره کنم حداقل بابام هم برام 18سالگیم ماشین میخره.تا اون موقع بزرگ شدیم و اختیارت دست خودت هس و میتونی تصمیم بگیری.من اصلا به ازدواج فکر نمیکردم تا وقتی این حرفو زد.منم خیلی فکر کردم دیدم واقع دوسش دارم و بخاطر رابطه ای که قبلا داشتیم بجز اون نمیتونم با کس دیگه ای ازدواج کنم.منم فکر ازدواج افتاد تو سرم.هرشب قبل از خواب با فکر به ایندمون و بچه هامون میخوابیدیم.اینم بگم که من خیلی لوسم.خودم اعتراف میکنم رفتارام خیلی بچگانس با اون.با همه خوبم جز اون.دست خودم نیس از دوست داشتن زیاده خییییلی حساسم روش.همیشه بخاطر رفتارای من دعوامون میشه و حداکثر 2ماه باهم قهر میکنیم.اواخر خرداد بود ک گفت من میخوام 25سالگی ازدواج کنم من ناراحت شدم اخه وقتی 18سالگی همه چیزش اوکی میشه چرا 25سالگی بخواد ازدواج کنه مگر اینکه بخواد بره تا اون موقع خوشی خودشو کنه بعد یاد من بیوفته.تا بشه 25سالش هزار تا اتفاق میوفته شاید عاشق یکی دیگه شد و رفت اونوقت من چیکار کنم.این حرفا که بهش زدم گفت من عاشق هیچکس نمیشم عشقم تویی.دعواهامون از همون موقع شروع شد و من یه رفتار بد داشتم تا اینکه باهم قهر کردیم و شماره ی همو پاک کردیم.1ماه بعد تو ایستاگرام دیدم با یه زنه عکس گرفته و زنه دستشون تو دست همدیگه هس.به خواهرش ک گفتم گفت بخاطر سکس با این زنه دوس شده.منم خیلی ناراحت شدم خطمو عوض کردم که دیگه راه برگشتی نباشه و هیچ نشونی از خودم باقی نزاشتم.حالا کارم شده گریه.همش به فکر اینم که عاشق اون زنه نشه.الان 2ماه از قهرمون میگزره دیگه تحمل ندارم میخوام ببینم باید فراموشش کنم یا نه.بعضی وقتا تصمیم میگیرم دیگه از زندگیم بیرونش کنم تا 1هفته تحمل میکنم اما بعدش درجا میزنم.الان میخوام بدونم هنوزم دوسم داره یا نه.خط قبلیمو روشن کردم بهش پی ام بدم تکلیفمو روشن کنم.فک میکنم تا اون موقع طرز فکرش عوض شه.هم طرز فکر اون هم خودم.اخه الان تو سنی هستیم که احساساتمون ثبات نداره.الان نمیدونم باید چیکار کنم لطفا راهنماییم کنید