سلام وقتتون به خیر
واقعیتش من ونوادم رو به اجبار راضی کردم که با یه پسری ازدواج کنم الان ۲ ساله عقدیم و یک ساله سر زندگیمونیم اما این شخص نه بهم احترام میذاره نه محبت میکنه نه پول میده نه توجه میکنه …
از یه سری کارای من برداشت خودشو میکنه و دعوا راه میندازه…
ده روزم باهام قهر باشه براش مهم نیست وقتی باهام دوسته کلی دورم میچرخه اما تو دعوا تبدیل میشم به دشمنش
بدترین اخلاقشم اینه خیلی منت میذاره مثلا حتی منت شامی که خونوادم اومدن خونمون رو رو سدم میذاره
خسته شدم شما بگین چکار کنم
حتی نمیتونم برگردم خونه پدرم چون روشو ندارم و مطمئنم سرکوفت نیزنن که خودت خواستی ما هرجی گفتیم نه تو قبول نکردی
حتی نمیتونم تو این زندگی بمونم
فقط دارم به مرگ فکر میکنم
شما بگین چکار کنم