مشاوره و راهنمایی
سلام،من و برادر دوستم از ۱۷ سالگی من به هم علاقه مند شدیم ولی به دلیل بچه گی و اینکه اشتباهی توی رابطمون نداشته باشیم با هم در ارتباط نبودیم تا ۵ سال بعد که من حتی فوق دیپلمم هم گرفتم،باهم واقعا خوب هستیم،خیلی به من اهمیت میده و منو درک میکنه،الان ۴ ساله که لاهم در ارتباطیم،ولی به دلایل مشکلات کاری ایشون هنوز نتونستیم به طور رسمی باهم باشیم،خانواده اون از اول در جریان بودند ولی خانوادا من نه،چون میدونستم کاملا با این موضوع مخالفن با کسی در جریان نزاشتم،من و این آقا از همون روزای اول با هم رابطه جنسی سطحی داشتبم،من اخیرا واقعا دچار عذاب وجدان شدم،در طی رابطه هم در این چند سال چندین بار دچار این حالت شدم و مخالفتم رو بیان کردم ولی با صحبت کردن ایشون و مجاب کردن من باز هم با هم بودیم،ولی الان واقعا میخوام سر حرفم بمونم چون خیلی حس بدی نه به ایشون بلکه به خودم پیدا کروم،یه جور عذاب وجدان از انجام این کار،از زمان مطرح کردن این موضوع با ایشون بازم با من مخالفت کردن ولی من بازهم سر حرفم پافشاری کردم،حالا ایشون از من ناراحت هستن و رابطمون کمی سرد شده،من تلاش کردم که باز مثل روزای قبل بشیم ولی سردی رابطمون این روزها زیاد شده،من واقعا نمیدونم چه برخوردی داشته باشم و چیکار کنم،دوست داشتن ما الکی و از روی احساس نبوده ولی این اواخر واقعا سردی رابطرو حس میکنم،لطفا راهنماییم کنید،اینم بگم که ما توی یه شهر نیستیم و از هم دوریم
با سلام خدمت شما دوست عزیز
سردرگمی و احساس اشفتگی شما کاملا مشخص است.
البته موضوع را کمی مبه توضیح دادید و در آخر واضح توضیح نداده اید که اکنون چند سال ددارید، آیا با یکدیگر در این مدت در ارتباط بوده اید یا خیر و اگر در دو شهر متفاوت بوده اید پس به این معنا است که حضوری با یکیگر در ارتباط نبوده اید.
مبنای قضات شما هم مشخص نیست که بر چه اساسی به این نتیجه رسیده اید که دوست داشتن شما الکی و از روی احساس نبوده است که البته دست داتن خودش یک احساس است.
و اینکه اکنون دقیقا مسسله شما چیست و چه خواسته ای دارید هم بسیار مبهم است.
به طور کلی بهر است در نظر داشته باشید که دوست داشتن هرگز برای ازدواج کافی نیست.
با توجه به اینکه آشنایی شما در اوج دوران نوجوانی شکل گرفته است می تواند به این دلیل همچنان برای شما جذابیت داشته باشد که برایتان یادآور همان احساسات و با همان رنگ و بو و شدت است و اگر برایش شناخت یکدیگر با هم از نزدیک در ارتباط نبوده اید بهتر است بدانید که هرگز این دوست داشتن نمی تواند از روی شناخت باشد چرا که اساسا شناخت فقط از طریق راطه حضوری شکل می گیرد و در صورتی که واقعا نیت آشنایی باشد.
زمانی که دو طرف در اوج احساسات عاشقانه با یکدیگر روبرو شوند تقریبا شناختی شکل نمی گیرد چرا که از ابتدا دلباخته یکدیگر شده اید و در چنین شرایطی افراد معمولا فقط نکات مثبت یکدیگر را می بینند.
و آنچه باید اانجام دهید این است که بهرحال تکلیف این رابطه را برای خودتان مشخص کنید.
اگر قصد ازدواج دارید و ایشان هم با سن کمی که دارند هنوز هیچ برنامه مشخصی ندارند بهتر است واقع بین باشید و بر اساس آنچه مشخص نیست، فرصت های خودتان را از دست ندهید.
می توانید یک فرصتی را برای ایشان مخص کنید ه ار در این مدت تکلیف ایشان مشخص شد اقدام کنند و در غیر این صورت رابطه را تمام کنید تا بیش از این در یک رابطه نامشخص با عاقبت نامعلوم سرمایه گذاری احساسی عاطفی و زمانی نکنید که در نهایت با ناکامی بیشتری روبرو خواهید شد.
نکته مهم دیر این است که اصولا ازدواج و حدو رز دررابطه ها مسئله ای نیست ه بخواهید بخاطر خوشایند یا بد آمدن کسی رفتار کنید.
بلکه باید همواره بر اساس اصول و عقاید و ارزشهای زندگی خودتان پیش بروید و تصمیماتتان هم بر همین مبنا بگیرید نه بر اساس وابستگی یا ترس از دست دان یا ناراحت شدن طرف مقابلتان.
چرا که تنها در این صورت است که می توانید احساس خشنودی و رضایت را در بلند مدت تجربه کنید.
در نهایت به شما توصیه می شود اگر قصد ازدواج با ایشان یا هر فرد دیگری را داشتید حتما قبل از اتخاذ تصمیم نهایی مشاوره قبل ازدواج دریافت کنید تا با شناخت بیشتری که در این زمینه به دست می آورید بتوانید بهترین و مناسبترین انتخاب را در این زمینه داشته باشید.
ممنون از جوابگوییتون
خانواده ایشون تا سال اول ارتباطمون توی شهر خودمون بودند و بعد از اون به شهر دیگری رفتن،ایشون هم مرتبا به دیدن من میان و با هم در دیدار تازه میکنیم،ایشون ۲۸ ساله و بنده ۲۴ ساله هستم،در شرایط خیلی سخت کنار هم بودیم،بسیار مشوق و همراه من در تمام تصمیماتی که میگیرم هستن و خیلی پیگیری میکنن،نمیشه نزدیکی و صمیمیتمون رو توی پیام توضیح داد،عمده مسئله ای که توی این زمان باعث ایجاد ناراحتی بینمون شده همین مسئله بود و الان که روی تصمیم پافشاری کردم زمان بیشتری هست که طول کشیده،واقعا سردرگم شدم
واقعا نمیدونم برای حل کردن این مشکل باید چیکار کنم
ممنون از جوابگوییتون
خانواده ایشون تا سال اول ارتباطمون توی شهر خودمون بودند و بعد از اون به شهر دیگری رفتن،ایشون هم مرتبا به دیدن من میان و با هم در دیدار تازه میکنیم،ایشون ۲۸ ساله و بنده ۲۴ ساله هستم،در شرایط خیلی سخت کنار هم بودیم،بسیار مشوق و همراه من در تمام تصمیماتی که میگیرم هستن و خیلی پیگیری میکنن،نمیشه نزدیکی و صمیمیتمون رو توی پیام توضیح داد،عمده مسئله ای که توی این زمان باعث ایجاد ناراحتی بینمون شده همین مسئله بود و الان که روی تصمیم پافشاری کردم زمان بیشتری هست که طول کشیده،واقعا سردرگم شدم
واقعا نمیدونم برای حل کردن این مشکل باید چیکار کنم