باسلام من ۳۴سالمه وتوفیق ازدواج پیدانکردم مادرم دیابتی هستن ،ازهمان دوران کودکی به طرزوحشت ناکی کتک میخوردم اونم به دلیل ضعیف بودن تودرس خوندن،اماحال که بزرگ شدم بازم ازارواذیت وفحش دادناش اذیتم میکنه ،خسته شدم اراده واعتمادبه نفسم پایین رفته هیچ کاری ازدستم برنمیاد،هیچ هنری بلدنیستم که انجام بدم تامستقل بشم خانه نشینم خواهروبرادرکوچکم ازدواج کردن وچون منونمیپسندن همش بهم فحش وبدوبی راه میگه پیش همه سرافکنده ام میکنه وبهم میگه ترشیده ،منم به شخصیتم خیلی اهمیت میدم واین منوازارمیده حتی اونقدراذیت میشم که دست به گناه میزنم که اونم روحموعذاب میده(خودارضایی)