مشاوره
سلام، من واقعا به کمکتون احتیاج دارم اوضاع روحیم اصلا خوب نیست . موضوع از این قراره که پدر من آزاده و جانباز هستن و من دو سال هست که با مردی ازدواج کردم که پدرش از آزاده و جانباز جماعت متنفره. تقریبا تا یک سال بعد ازدواجمون این آقا هروقت میرفتیم خونشون جلوی من از پدر مادرم بد میگفت مسخره شون می کرد مثلا میگفت آزاده همشون بی سوادن همشون بی عرضه ن حق ما رو خوردن در حق ما ظلم کردن و کل ایران برا اوناست و ازین حرفا یا بعضی وقتا یه جورایی حرف میزد که کفر آدمو درمی آورد مثلا به خواهرام میگفت بابات چرا گذاشته دختراش این همه درس خوندن بی کار باشن چرا درخواست نمیده دختراشو سرایدار کنند….. و خیلی حرفای دیگه اینا انقد منو عصبانی میکرد که تا از خونشون می اومدیم با شوهرم دعوام میشد اونم به جای اینکه ازم دفاع کنه همش میگفت مگه چی گفته و دعوام می کرد کلی کتکم می زد . پدر شوهرم الان یه مدته از پدر مادرم حرف نمیزنه ولی انقد اون موقع زیاده روی کرده بود الان ازش متنفرم در حدی که اصلا دوست ندارم برم خونه شون وقتی میرم همش دعا میکنم اون خونه نباشه الانم هر وقت بحث اون آقا میاد وسط عصبانی میشم دست خودم نیست افسردگی گرفتم همیشه حرفاش و رفتارش جلو چشممه همه اینا به کنار از این خیلی عصبانی میشم که شوهرم حتی یه بارم نشده ازم دفاع کنه و بگه آره حق با توئه همش ازشون دفاع میکنه و کتکم میزنه یه جوریم کتک میزنه کل بدنم انگار خورد شدن. رفتار پدرشوهرم خیلی افتضاحه مثلا چن روز پیش میخواستیم بریم خونشون چون ماشین نداریم به خاطر کرونا گفتیم بیان دنبالمون باور کنید سه تا خیابون اون طرفتر نگه داشته بود تا اونجا ما دویدیم . من هر کاری میکنم از فکر رفتارای این آقا و کمک نکردن شوهرم نمیتونم بیام بیرون کمکم کنید خواهش می کنم.
با سلام خدمت شما
دوست عزیز احساسات شما با این وضعیت کاملا قابل درک است.
نیاز به داشتن روابط سالمی که در آن احساس ارزشمندی بین طرفین مبادله شود یکی از نیازهای اساسی هر فردی می باشد.
به نظر می رسد آنچه بیشتر موجبات ناراحتی و آسیب شما را فراهم آورده بی توجهی و رفتار بسیار آزاردهنده و پرخاشگری همسرتان با شد تا پدرشان.
اگرچه شما بیشتر درباره رفتار زشت و ناپسند و تحقیر و توهین پدر همسرتان توضیح دادید و بیشتر از آن گله مند و آزرده خاطر هستید، اما باید گفت که رفتار تحقیر آمیز همسرتان، یعنی تنبی بدنی و درگیری فیزیکی ایشان از هر چیز دیگری آسیب رسانتر است.
در نظر داشته باشید که ما اعضای خانواده و پدر و مادر خودمان و همینطور پدرو مادر همسرمان را انتخاب نمی کنیم.
بنابراین طبیعی است که خیلی از موارد و ویژگیهای شخصیتی و رفتاری در آنها را نپسندیم و شاید در نهایت چاره ای هم جز مدارا و تلاش برای حفاظت و مراقبت از خودمان در برابر آنها و پذیرفتنشان به همین شکلی که هست نداشته باشیم.
بلکه این همسرمان است که او را برای زندگی مشترک انتخاب کرده و دربرابر رفتارمان با یکدیگر مسئول هستیم.
آیا شما درگیری فیزیکی از سوی ایشان برایتان حل شده و فقط رفتار پدر ایشان که چندبار در ماه ایشان را می بینید و رفتار مناسبی ندارد برایتان مسئله است؟
آیا او را مقصر برخورد همسرتان با خودتان می دانید؟
دوست عزیز هر کسی در برابر نیازها و خواسته های خودش مسئول است.
وقتی شما اجازه چنین رفتاری و تکرار آن را به همسرتان می دهید نخست خودتان این پیام را داده اید که هرگونه که بخواهند می توانند با شما رفتار کنند و اول از همه خودتان ارزش و احترام خودتان را زیر سوال برده اید.
البته که پرخاشگری از هر نوعش غیرقابل قبول و عامل تخریب روابط بین فردی می باشد.
شما هم اگر به هر نحوی رفتار پرخاشگرانه داشته باشید به این چرخه که جز برانگیختن خشم بیشتر در دو طرف و زیرپا گذاشتن حمتها و بهم خوردن روابط چیزی دیگری ندارد، سهم داشته اید.
بنابراین به نظر می رسد مشکل اصلی در رابطه شما و شیوه معیوب مقابله تان با اختلافهای بین فردی تان است که باعث شده حال و روز شما تا این اندازه در ازدواجتان ناخوشایند باشد.
به شما توصیه می شود حتما برای دریافت مشاوره فردی و بعد زوج درمانی اقدام کنید تا هرچه سریعترجلوی این سبک از رابطه مخرب و آسیب رسان را گرفته و با شناسایی رفتارهای نادرست، رفتارها و راهکارهای صحیح در رابطه و حل مساله و حل اختلافات بین فردیتان را آموخته و جایگزین این رفتارهای مخرب کنید پیش از اینکه سلامت روان شما بیش از این تهدید شود.
پدرم مدام می گوید از خانه من بروید بیرون و یک بار هم این اتفاق افتاد اما با پادر میانی مجددا به خانه برگشتیم. من از اینکه خانواده خوبی ندارم خیلی ناراحتم. و یا می گوید تابع من باشید. احساس افسردگی، خستگی من هنوز برای این مسائل خیلی کوچک هستم به شدت احساس تنهایی می کنم، و حتی حرف هایم را نمی توانم به کسی بگوئیم زیرا بعدا من را با این حرف ها سرزنش می کنند پدرم شدیدا طرف دار مادرش است و این خیلی نقش منفی ایجاد کرده زیرا با یک حرف او پدرم کامل مطیع او می شود. در یک خانه خرابی زندگی می کنیم که به خاطر مادر پدرم که گفته نه آن را تعمیر نمی کنیم. در نهایت من خیلی احساس تنهایی را دارم و میترسم
سلام به شما دوست عزیز
قابل درک می باشد که این شرایط می تواند با فشار روحی زیادی برای شما همراه باشد اما بهتر است سعی کنید که از وارد شدن به مشکلات خانوادکی خوداری کنید و اگر این مشکلات بین همه اعضای خانواده می باشد تصمیم گیری را بر عهده مادرتان قرار بدهید و اگر مایل به صحبت با پدرتان هستید زمان مناسبی را انتخاب کنید که ایشان از نظر روحی در شرایط بهتری قرار داشته باشند ، از اوردن نام مادر ایشان خوداری کنید ، در کنار درک کارها و نظرات ایشان صحبت را ادامه بدهید تا بتوانید نتیجه گیری بهتری داشته باشید .
در این مسیر بهتر است برای بهبود شرایط روحی خودتان یک دوره مشاوره را تجربه کنید و اگر امکان پرداخت هزینه برایتان وجود ندارد بهتر است با شماره ۱۲۳ که اورژانس اجتماعی می باشد تماس بگیرید تا وضعیت زندگی شما به صورت کامل و رایگان بررسی شود و در صورت نیاز یک سری اقدامات قانونی نیز انجام شود .
ببخشید دو روزه سوالم رو فرستادم و پاسخی دریافت نکردم کی پاسخ می دهید
سلام به دلیل تعطیلات مشاوره نیز محدود تر بوده تا نیم ساعت دیگر سوال شما پاسخ داده می شود