مشاوری فردی
سلام وقت بخیر . خیلی دنبال یه چنین مشاوره مکاتبه ای گشتم چون مسئله ای که برای من پیش اومده چیزی بود که نمیشد با خوانوادم در میون بذارم . من چندد ماهی میشه ک درگیر روابط احساسی شدم و طرف مقابلمو خیلی دوس دارم .. اما اشتباه زیاد داشتم و مسئله ای که روی اون حساس بود و من بهش توجه نمیکردم . ناخودآگاه بهش دروغ میگفتم . هرچند کوچیک ولی خب من چند باری بهش قول داده بودم و دوباره سهل انگاری کردم و همین باعث از بین رفتن اعتمادش شد
دفعه آخر که همین دیشب بود . فهمیدم ک از روی بی اعتمادی پیج اینستا من و هک کرده بود . من واقعا با کسی در ارتباط نبودم . و فقد چن تا پیج و سرچ کردم بودم . چون اون از قبل حساس بود . روی این موضوع خیلی ناراحت شد که چرا بهش نگفتم .
واقعا پشیمونم
دیشب که میگفت همه چی تمومه و حتی اگه بمیری هم برام مهم نیست
فک کردم واقعا مردم
اون میگفت ولی من خوشحالم چون ط رو شناختم
اما واقعیت این چیزی ک به اون نشون دادم نیست
با تمام وجودم دوسش دارم .اما اون بی اعتماده بهم و به زور تونسم ازش فرصت بگیرم که خودمو نشون بدم . انگار ک ب زور من و نگه داشت
اما خیلی سرده باهام . بهش حق میدم .کار اشتباهی کردم
ازتون میخام کمکم کنید
من واقعا جز اون کسی و نمیخام 😭
سلام به شما زهرا جان
ببین عزیزم در این مسیر بهتر است دقت کنید که این میزان بی اعتمادی می تواند بر روند رابطه شما تاثیر زیادی بگذارد در این مسیر اطلاعات بیشتری در اختیار ما قرار بدهید تا باهم بیشتر صحبت کنیم.
پاسخ منو تو ایمیلتون دریافت کردید؟؟😔
خیر در همین قسمت پاسخ را ارسال کنید .
خیلی ممنونم از پاسخ گوییتون
ما ۱۹ ساله هستیم دوتامون و گذشته همدیگرو هم میدونیم…شاید همین یکم
اعتماد و از اول کم کرد ولی در کل
رابطه ما واقعی هستش و تو یه شهر زندگی میکنیم و حتی چند بار هم همدیگرو دیدیم
قبلا که این اتفاقات میفتاد همیشه آرومش میکردم و قول میدادم درستش کنم .
اونم بهم فرصت میداد . دیشب چند بار گفت که همه چی عوض میشه دیگه برام
مهم نیستی . اما بعد چند ساعت حرف زدن قبول کرد ک باهم حرف بزنیم . اما
اولین بار هستش که انقد سرد داره جوابمو میده . سرچ من در حد دیدم استوری
آدمای معروف اینستا بود جز یکیش که مربوط به یکی از همشهریامون میشد و
خارج از کشور هستش .. من فقط از روی کنجکاوی و حرفایی که راجب اون پسر
شنیده بودم استوریشو دیدم … راستش جز اون پیج من یه پیج دیگه داشتم که
باهاش رلمو فالو کرده بودم ولی خودش خبر نداشت… پشت تلفن ازم پرسید چه
سرچ هایی کردی ؟ من اون لحظه واقعا یادم نبود که با کدوم پیجم اینستا
گردی کرده بودم و گفتم که من سرچی نکردم . بعد اون ی شات فرستاد و گفت
دیدی که دوباره دروغ گفتی…من بعدش کامل همه چیو تعریف کردم . بخدا من
واقعا اون آدمی نیستم که به اون نشون دادم . اما الان هرچی میگم باور
نمیکنه ... ما قصدمون جدی بود . که چند سال باهم باشیم و بعدش ازدواج
کنیم . حتی دختر عمومم در جریان اتفاقات هستش و دیشب باهاش حرف زد ک قبول
کرد هنوز ی ذره رابطه داشته باشیم و به طور کامل کات نکنیم…من حاضرم
هرکاری بکنم که دوباره عین قبل باهام خوب بشه . خیلی اشتباه داشتم .
امروز که رفتم باهاش حرف بزنم خیلی کوتاه جواب میداد . قبلا هروقت عصبانی
میشد از دستم بازم صداش میکردم میگفت جانم . اما این بار عین غریبه
باهام رفتار میکنه . هم بهش حق میدم چون اگه خودم بودمم بدتر از اینا
رفتار میکردم . هم اینکه واقعا تحمل سرد بودنش و ندارم .
و مشکل اصلی همین بود ک من ی سری مسائل کوچیک و نگفتم . ولی واقعا عمدی نبودم
متاسفانه حرفمو باور نمیکنه
خواهش میکنم
راهنماییم کنید😔😔😔
ببین زهرا جان احساساتی که به این آقا داری برام قابل احترام هست اما تو داری موضوعات مهمی را نادیده می گیری که می تونه باعث آسیب های زیادی برات در آینده و زمان فعلی بشه .
ماندن در این سبک روابط با درگیری فکری زیادی و افت تحصیلی و مشکلات خانوادگی و فردی می تواند برای شما همراه شود چون تمرکز زیادی می خواهد و شرایط روحی شما تحت تاثیر قرار می دهد .
برای بازسازی این ارتباط نیاز به زمان می باشد اما عزیزم دقت کن که امکان روبرو شدن با این مشکلات بازهم وجود دارد چون این امکان وجود ندارد که شما بتوانید در این میزان از کنترل باقی بمانید مگر اینکه خودتان نیز با مشکلات وابستگی روبرو باشید .
بله شما درست میگید . اما من تجربه ی رابطه الکی رو در گذشته داشتم و واقعا متوجه شدم که حسم بهش واقعیه
اما اون میگه که من بازیش دادم
ما قبلا رل نبودیم فقط دوست بودیم اون موقع ها خیلی دروغ میگفتم
برا همین الان میگه چرااون روز بهت گفتم یا من و داشته باش یا آدمای دیگه
قبول کردی که فقد با من چت کنی
اما الان فهمیدم که دروغ گفتی
هرچی بهش میگم که من اشتباه کردم
میگه بیش از حد اشتباه کردی
حرف این چند روزه من بهش این شده
که هی میگم جبران میکنم برات
مثلا این چند روز
ی لحظه هایی حالش خوبه بعد یهو قاطی میکنه و هرچی از دهنش درمیاد بهم میگه و پشت سرهم تکرار میکنه که تلاقی میکنم
از طرفه دیگه بهم میگه دوست دارم اما حرف که میزنی هی گذشته و کارایی که در برابر احساسات من کردی یادم میاد و ازت بدم میاد
میگه سخته فراموش کنم میگه هیچوقت نمیبخشمت ولی شاید رفتارم عین قبل بشه
الان بیشتر از همه ب این نیازه که یه کاری بکنم که فراموش کنه گذشته رو
دروغایی ک گفتم و یادش بره
من واقعا تصمیم جدی گرفتم ک تغییر کنم
ولی اون میگه ذات آدم عوض نمیشه
درسته همسنیم اما دختر عموم وقتی باهاش هم صحبتی داشت
فهمید که خیلی بیشتر از سنش میفهمه
این وسط فقد من بچه بازی درآوردم و توجه نکردم به عواقب کارم
بگید چیکار کنم که فراموش کنه
چون من نمیتونم ازش بگذرم . این چند روز متوجه شدم واقعا علاقمند هستم بهش . حتی چند بار به خاطر عذاب وجدان ب خودکشی فکر کردم . ولی با خودکشی ازش دور میشم و نمیتونم ببینمش …سختیش همینه فقط
جز شما هیچ راهنمایی ندارم . خیلی برام سخته که ببینم بامام بد رفتاری میکنه . اما واقعا حق داره و دست خودش نیست…عین آدمای دو قطبی شده . که یه لحظه خوبن یه لحظه بد
😞😞😞
اینم باید بگم که ایشون چنین آدمی نیستن که مدام کسی رو چک کنن و میگه که اصلا چنین کاری درست نیست
اما ع وقتی اعتمادش کم شد اینجوری شد
من میخام وضعو عوض کنم و همه چیو بهتر کنم 😞😞😞چیکار کنم ک فراموش کنه…..
ببین زهرا جان اینکه فراموشی برای هیچ فردی رخ نمی دهد اما با طی کردن رابطه در مسیر بهتر و بازسازی این اعتماد می توانید شرایط بهتری را تجربه کنید و این مسیر نیاز به زمان دارد .
بله درسته میخام ازتون بگید که چیکار کنم حالش بهتر بشه و از این دوگانگی اخلاق بیرون بیاد . چون خودش داره اذیت میشه ولی میخاد تظاهر کنه که براش مهم نیست 😞
ببین عزیزم شما تنها می توانید رفتار خودتان را اصلاح کنید و در این مسیر خود این آقا نیاز است که مسیر خودشان را طی کنند و در این مسیر قرار نیست که شما برای ایشان کاری کنید .