سلام من ۲۳ سالمه و حدود دو ماهه ک ازدواج کردم.خونه ی ما طبقه بالای خونه مادرشوهرمه.خونه مادر شوهرم کلا ۳ طبقه داره ک طبقه زیر زمین خواهر شوهرم و طبقه هم کف مادر شوهرم و طبقه بالا ما زندگی میکنیم.از روزی ک من عروسی کردم تا امروز من شاید ۲ الی ۳ دفعه اونم با دعوت خواهر شوهرم به خونش رفتم ولی در عوض تا امروز روزی نشده ک خواهر شوهرم و بچه کوچیکش ک یه پسر بچه ی شلوغ و چرک و گریه ای ک دوسالشه،تا امروز روزی نشده ک ایشون ۱ الی ۲ بار در روز به خونه من نیاد.اونم در شرایطی ک کاملا بی خبر و هر وقت ک دلش بخواد میاد یعنی هر ساعتی از روز و شب ک بخواد میاد به خونم.وقتی ک منو همسرم خوابیم میاد وقتی داریم شام یا ناهار میخوریم میاد و با ما هم سفره میشه و هیچ اطلاعی از اومدنش به من نمیده.من تازه عروسم بچش کله زندگیمو چرک کرده فرشامو به گند کشیده هنوز دوماه نشده.میاره بچشو میزاره تو خونه ی من خودش میره پایین به کاراش میرسه.انگار وظیفه ی من میدونه نگهداری از بچشو.در مقابل کارای خواهر شوهرم،شوهرم هم همکاری نمیکنه باهام ک این مشکلاتو حل کنیم.شوهرم هم وقت و بی وقت میره خونه مادر شوهرم.اصلا انگار نه انگار ک خونه ما یک خونه ی مستقله.هیچ کس این خونه رو مستقل نمیدونه.خواده شوهرم خونه ی من رو مثل خونه ی مادرشون میدونن و هروقت ک دوست دارن میرن و میان.این طرز زندگی کردنشون واقعا باعث عذابه منه واقعا دیدن خانواده شوهرم ۳ الی ۴ دفعه در روز واقعا غیر قابل تحمله برام و این زندگی برام مث دیوونه خونه شده. اصلا ارامش.حریم خصوصی،هیچ چیزی برای من باقی نمونده.هیچ چیز