باعرض سلام وخسته نباشید .توروخدا یه مشکل خیلی حاد برام پیش اومده میشه راهنماییم کنید?من 5ساله ازدواج کردم باعشق خودم اما یه دوماهی میشه کلا اخلاقش عوض شده بود همش میگه زندگیه مجردی خوبه و بی دردسره وازاین حرفا،منم هیچی نمیگفتم ولی چن روزی میشه که بهم گفت به خونوادت بگو میخام مهریه ت رو کم کنی یعنی از100سکه بشه ده سکه وگرنه طلاقت میدم
میگه من مثل همیشه دوست دارم ولی میخام این کاروبکنی برام،به خونوادم گفتم گفتن عاقت میکنیم میگن این کار چه دلیلی داره ازچن نفرهم سوال کردم میگن چرااصلا حرفشو نزن البته من به خونوادم اینو نگفتم که گفته طلاقت میدم چون صددرصدمطمئنم میگن خوب بده مگه تو چه مشکلی داری ،و اما تو این مدت شوهرم چندین مورد بهشون بی احترامی کرد.فوت مادربزرگم بود بزور2باراومد.و خونوادم میگن چرا تو این موقع که بخاطر این مسایلا کمی ازهم دلگیرشدیم،این حرفو میزنه راستم میگن ما الان عذاداریم اصلا وقتش نبود باخودم که فکرمیکنم کمی شک میکنم ولی چون دوسش دارم چیزی نمیگم واینم بگم اخلاقش اصلا مثل قبلنا نموندخ.توروخدا بگید چیکارکنم?پدرم خدای نکرده داره سکته میکنه انقدحرص خورده
من خیلییی همسرمو دوس دارم تورو خدا بگید درست ترین راه چیه?تواین مدت چن بارگفته کاش زن نمیگرفتم
توروخدا فقط اگه میشه یه راهنماییه کوچیکم بکنید ممنون میشم
اینم بگم من بچه ندارم،بخدا هیچ بدی در حق همسرم وخونوادش نداشتم تو یه ساختمون هستیم با همه شرایطاش ساختم تا حالا، بخدابیشتر وقتمو پیششونم و اما اینم بگم که مادرش نصیحتش میکنه و خیلیم مطیعشه
ولی مادرش هزاران بار بهم بی احترامی وتوهین کرده ولی من بخاطرحرمت هیچی نگفتم