سلام من دختر ۲۳ سالم.من از بچگی مشکلات خانوادگی دارم.پدرم هر نظری که مخالفش باشه به شدت عصبی میشه و شاهد کتک زدن مامانم توسط بابام بودم.۴ ساله من هرچی میگم پدرم باورم نمیکنه اونم علتش اینه که یکبار بی اطلاعش در سن ۱۷ سالگی بیرون رفتم و از مامانم اجازه گرفتم هم من و مامانم رو به شدت دعوا کرد.از اون به بعد بهم اعتماد نداره با مادرم ۳ سالی میشه حرف نمیزنن و فقط زندگی میکنن.خواهرم تو ۱۵ سالگی واسه همیشه رفت خونه عمم زندگی کرد.یک سال با خواهرم قهر بود و بعدها ارتباطشون درست شد.من حتی تا دانشگاه رفتن هم با خود پدرم میرفتم اگه جایی رفته باشم همش می ترسم که نکنه دنبالم کنه و بفهمه.۱ ساله با پسری دوست شدم که از ترسم به بابام معرفیش کردم و قصدمون ازدواجه و همه چی از نظر خودم و دوست پسرم خوبه و مشکلی هم باشه تو حل کردنش هرکاری ازمون برمیاد میکنیم و در واقع نمیخوام ازدواج کنم که از این مشکلات فرار کنم و فقط طرفم از نظر معیارهام نزدیکه بهم.هر دو طرف خانواده ها میدونن پدر من میگه که باید بیان خواستگاری و از نظر خانواده طرفم مدت آشنایی .میتونم بگم که جمع بیرون رفتنامون شاید به زور به ۱۵۰ ساعت برسه و با توجه به شرایط کرونا خیلی جاها نشده بریم و تو موقعیت های مختلف همو بسنجیم و به نظر خودمم تایم آشنایی کمه اما پدرم اجازه نمیده دیگه بیرون برم و من حیفم میاد رابطه به این خوبی که شاید به نتیجه های خوب برسیم خراب شه اما نمیدونم چیکار کنم!اینم بگم که پدرم طرفمو دیده و از نظرش پسر خوبیه و خانواده داره.اما خواهرمم کسیو دوست داشت که ۴ سال صبر کرد بیان خواستگاریش اما تا اومدن مادر طرف راضی نبود و بهم خورد و از اون به بعد همش طرفم مقایسه میشه با دوست پسر خواهرم که هرچی زمان کمتر بدم به نفعمه و اینم مثل اون یکی میشه…اینم بگم که خواهرم با دوست پسرش مشاوره رفته بودن و از اولم گفتن که فرد مناسبی برای هم نیستن و کلا پارتنر خواهرم آدم ازدواج نیست و قصدی براش نداره اما با این حال ادامه داد و اینطوری شد.من باید چیکار کنم؟من واقعا میخوام آشناییم ادامه دار بشه و حتی اگه اشتباه باشه با علاقه ایم که باشه مسئولیتشو خودم قبول کنم.میخوام این راهو برم و مسئولش خودم باشم.این بیرون نرفتنا هم منو و هم پارتنرمو اذیت میکنه و دو تامون داریم میجنگیم که بهم برسیم.من هیچ جا نمیتونم تنهایی برم و این اذیتم میکنه.بعد مدت ها با دوستام رفتم بیرون و همش متهم شدم که با طرفم بیرون رفتم در صورتی که اینطور نبود.حتی درست نمیتونم با دوستام وقت بگذرونم و چون دانشجوام و رشتم سنگینه و تحویل پروژه دارم تا اتمام پایان نامم نمیتونم سرکار برم و همش حس حبس شدن دارم.من تقریبا کل روزم به خواب میگذره و شبا بیدارم تا دیر وقت.حتی نمیخوام پاشم فعالیتی کنم و اینا آزارم میده و دلم نمیخواد اینجوری باشم و میدونم واسه زندگی آیندم اینجوری بودنم اصلا با وضعیت الان جامعه خوب نیست من باید چیکار کنم؟