من ۱۸ ساله ام هست یک سالی میشه تشخیص بیماری ام اس دادن مشکلی نیست ولی یک هفته بعد از تشخیص پدر من برمیگرده با حالت عصبانی چون جیگر نمیخورم میگه فلج میشی بد بخت خواستم کنار بیام بگم یه بار گفت سال بعد که میشه امسال دوباره با لحن بدی دوباره موضوع ام اس کشید وسط قابلیت حمله دوباره داره الان بیمارستانا شلوغه حواست باشه حمله نداشته باشی من انتظار حمایت ازش داشتم نه این طوری به خواهد حمله کنه ناراحت شدم چندبار هم گفته حمله به چشمم بود کی میخواد هزینه کنه حواست باشه پول باید هزینه کنم . چیزی هم قبول نمیکنه اعتقاد داره ما میخواییم پول ازش بگیریم هرچی خراب میشه میگه شماها خراب میکنید نقشه دارید پول منو بالا بکشید یا بسیار کج فهمه به خاطر مصرف دارو انزیم های کبد من بالا رفته میگیم بهش میگه کبد چربه میگیم هم قبول نمیکنه میگه نه یه چیز دیگه گفتی به مامانم حمله میکنه انگار کله خانواده شدیم خدمت گذارش حرفی هم بزنیم حمله میکنه عصبانی میشه تحقیر میکنه این مربوط به این ایام نیست یک یا دوسالی میشه این طوریه بسیار عصبانی ام از دستش کوچک ترین حرفی عصبانی میشم حوصله ندارم حتی ببینمش