سلام و خسته نباشید.
من 4 سال پیش به دختر داییم ابراز علاقه کردم الان من 22 ساله و اون 18 سالش اون دوران همچی خوب بود اما فامیل مادریم برای ما حرفای بدی در آوردن و به دختر داییم و زنداییم تهمت های نا بجایی زدن و از همون موقع تا الان به غیر این مسئله دعواهای خانوادگی بیشتر شد به حدی رسید که الان همشون باهم درگیرن خیلی شدید و هیچکدوم اشتباه خودشونو قبول نمیکنن و الان من و دختر داییم وسط این جماعت موندیم چون از اون طرفم زنداییم آتیش تندی داره و همچی بهم ریخته و هیچکدوم نمیخان همدیگر رو ببینم… من واقعا اوضاع مناسبی ندارم و طی یک ماه گذشته هر روز قلیون میکشم و فکر میکنم و به هیچ راه حل درستی نمیرسم الان مادره من هم با من درگیره و باهام حرف نمیزنه چون فک میکنه من طرفداری میکنم از خانواده ی داییم در صورتی که من میخام کله خانواده دوره هم جمع بشه و همشون باهم خوب باشن اما نمیدونم چیکار کنم واقعا دارم دیوونه میشم لازم به ذکر که من پدرمو از دست دادو و دوتابردار و یک خواهر دارم که یکی از برادرام اردبیله و خواهر تبریزه و من و مادرم و یکی از برادرام تهرانیم
و خانواده مادریم 3 برادر و 4 خواهرن
امیدوارم بتونین راهنماییم کنین