خانومی هستم ۲۴ ساله یکسال و دو سه ماهه ازدواج کردم همسرپ ۱۳ سال با من تفاوت سنی داره در عین حال پروسه خاستگاری تا عروسی ما روی هم ۴ ماه بیشتر نشد
از روز اول عروسی مشکلات ما شروع شد چ شب اول ک ازش خواهش کردم ک باهم رابطه نداشته باشیم چون شرایط مناسبی نداشتمو گوش نکرد چ رفتار های سرد بعدش
همیشه تحقیرم میکنه باهام سرده حتی جوابمم نمیده ن جواب سلاممو ن خداحافظمو تو این یکسال رابطه جنسی ما ب زور ب دو هفته یبار میرسید من به شدت گرمم و نیازم خیلی شدید اون اوایل ازش میخواستم ولی با بدرفتاری پسم میزد الان د ازش نمیخوام و فقط سرکوب میکنم نیازمو چندوقتی هست رو اوردم به خود ارضایی
دو سه ماهی از ازدواجمون گذشته بود ک متوجه شدم با دخترخاله ش رابطه عاطفی دارن ولی در حد پی ام دادن وقتی مچشو گرفتم ازم طلبکار بود و حتی جرات نداشتم سوال بپرسم
همیشه وقتی حضور داره استرس دارم
نگرانم مسخره م نکنه داد نزنه و…
حرفامو ک هیچوقت حاضر نیس بشنوه برا همین چندین بار بهش پیام دادم برای حل مشلاتمون ولی ب اونا هم اعتنایی نکرد
چند بار بهش گفتم بریم مشاوره با دادو بیداد رو برو شدم و گفت خودت میخوای بری برو من نمیام
از لحاظ مالی هم کوچکترین ساپورتی نمیکنه منو حتی نمیتونم مشاوره برم
خیلی حالم بده شب و روزم‌شده گریه
اینقد حسرت تو دلمه ک حتی زن و شوهر میبینم ک باهم حرف میزنن اشکم در میاد
متاسفانه شوهرم جلوی بقیه خیلی وجهه ی خوبی داره اونقدی ک حتی خانوادمم میگن اگ‌ مشکلی تو زندگیمون پیش بیاد مقصرش منم سر همین حتی با اونا هم نمیتونم حرف بزنم
تورو خدا بگید چکار کنم