مشکلات سال کنکور من.
سلام،امسال من به خاطر کنکورم (پشت کنکورم)مجبور شدم بیام خونه ی مادربزرگم بمونم خونه ی خودمون سروصدا زیاد بود.ولی مشکلی که پیش اومده الان دعواهای من و مادربزرگم هست که واقعا خسته شدم به همه چی گیر میده منم امسال طاقتم خیلی کم شده هرکی هرچیزی میگه منم زود عصبی میشم..الانم این هرروز اعضابمو خورد میکنه بعد میام اتاق تا ساعتها گریه میکنم و اصلا نمیتونم هیچی بخونم.خونه ی خودمونم نمیتونم برم چون اینجا هرچی باشه ازاونجا بهتره .. من دیگه واقعا خسته شدم افسرده شدم .. دیگه اصلا دلیلی واسه خوشحالی و خنده تو زندگیم نمیبینم دیگه طاقتم واقعا تموم شده،چطور کنار بیام با این وضعیت؟؟😔..من اومدم اینجا که راحت تر بشینم سر درسم،بدتر مشکلی به مشکلام اضافه شد.اصلا نمیتونم نسبت به حرفاش بی اهمیت باشم..چنبار تست روانشناسی دادم تو سایتای معتبر همشون نتیجه شد «افسرگی شدید»میدونم باید بززسی دقیق تر شه و با اینا نمیشه قطعی گفت..ولی من فکر میکنم کاملا افسرده شدم.
سلام به شما دوست عزیز
خب شما در مرحله حساسی از نظر سنی و تجربه احساسات جدید و هم در مرحله پر تنشی از نظر درسی قرار داری و همین باعث میشه که از نظر روحی بیشتر فشار احساس کنی اما موضوع مهم این هست که شما چقدر نیازها و احساسات و علایق خودت را می شناسی چون این شناخت کمک میکنه تا بتونی مسیر بهتری را تجربه کنی .
در زمان افسردگی خود واکنش های هیجانی فرد و زود رنجی ، نامیدی ، کاهش عزت نفس بیشتر تجربه می شود و این باعث می شود که فرد نسبت به دیگران واکنش های بیشتری نشان بدهد.
در این مسیر بهتر است حداقل به صورت تلفنی برای درمان افسردگی اقدام کنید و سعی کنید که در کنار درمان این موضوع برای مسیر ردسی خود با برنامه نیز تلاش کنید و همینطور دقت کنید سعی کن احساسات خودت را در احترام به مادر بزرگت بیان کنی و همینطور شرایط سنی ایشان را نیز درک کنی چون خیلی از رفتارها و دیدگاها و توقعات ایشان مربوط به شرایط سنی می باشد .
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۵۸۹۵
خیلی خیلی مچکرم ازتون و سایت خوبتون .. حرفاتون خیلی کمک کننده بود.ممنون.🙏
با سلام خدمت شما
دوست عزیز با توجه به مطالبی که عنوان کردید احساسات شما کاملا قابل درک است چرا که خود کنکور یک موضوع خیلی اضطراب آور است و اگر اینگونه ماجراهای حاشیه ای هم به آن اضافه شود کار را به مراتب دشوارتر خواهد کرد.
اما بهتر است کمی به بررسی این موضوع بپردازیم به جای اینکه غرق در مشکل شویم.
اول اینکه در ابتدا بهتر است خواسته خودتان را به صورت واضح و مشخص و دقیق مطرح کنید.
ظاهرا با توجه به آن چه مطرح کردید خواسته اصلی شما درس خواندن برای کنکور است.
برای اینکه شرایط را برای خودتان مهیا کنید تصمیم گرفته اید که به منزل مادربزرگتان بیایید و طبق گفته خودتان آن فضا بهرحال برای شما مناسبتر است.
اما در این میان موارد دیگری هم وجود دارد که تحت اراده و اختیار و کنترل شما قرار ندارند.
مواردی مانند نوع برخورد و رفتارهای مادربزرگتان که ممکن است برای شما ناراحت کننده و آزاردهنده باشند.
اما واقعیتی است که چاره ای جز پذیرفتن آن ندارید.
در خانه خودتان هم با همین واقعیت روبرو شدید که شرایط فراهم نیست و کاری که از دستتان ساخته بود را انجام دادید و به منزل ایشان نقل مکان کردید.
اما ظاهرا بیش از این اقدامی از شما ساخته نیست.
و اگر خواسته شما اکنون این باشد که مادربزرگتان رفتار بهتری با شما داشته باشند و شرایط را برای شما فراهم کنند و یا رفتار مهربانتر و با ملاحظه تری با شما داشته باشند، با مشکل روبرو خواهید شد و ظاهرا این موضوع بیشتر باعث خلق پایین و به قول خودتان افسردگی شما شده است.
چرا که وقتی افراد خواسته های غیر واقع بینانه و دست نیافتنی را انتخاب می کنند که اصلا تحت کنترل آنها نیست، به دلیل آنکه به آن نمی رسند چون اراده ای برای عملی کردن آن ندارند، مدام با احساس ناکامی ناشی از نرسیدن روبرو می شوند.
غافل از اینکه مشکل اینجا قرار دارد که از ابتدا خواسته شان را درست در نظر نگرفته بودند.
شما فقط می توانید خواسته ها و اهداف شخصی که متمرکز بر رفتار خودتان باشند را برای خودتان تعیین کنید تا بتوانید در مسیر رسیدن به آنها اقدامات موثری انجام دهید.
در غیر این صورت به دنبال تجربه مکرر احساس ناکامی دچار افسردگی خواهید شد.
بنابراین بهتر است در ابتدا بر هدف اصلی خودتان یعنی تلاش برای درس خواندن و موفقیت در کنکور تمرکز کنید نه بر رفتار مادربزرگتان.
و اگر ایشان در این مسیر اختلالی ایجاد می کنند ببینید با وجود همین رفتارهای ازاردهنده و ناخوشایند و به قول شما گیر دادن هایشان، چگونه باز هم می توانید در مسیر خودتان باقی بمانید و اینگونه رفتارها و احساسات ناخوشایندی که به همراه دارند، در عین وجود داشتن، نتوانند مانع شما برای ادامه مسیرتان بشوند.
به این ترتیب که نخست به جای قضاوت کردن ایشان از دید او به موضوع نگاه کنید که به دلیل سن بالا رفتارهای خاص خودشان را دارند و هر کسی هم مطابق میل و خواسته و افکار و باورهای خودش رفتار می کند پس کاملا طبیعی است که رفتارهای ایشان با خواسته ها و سن و سال شما سازگار نباشد.
پس چنین انتظاری که ایشان بر اساس خواسته ها و نیازها و افکار و ادراک شما رفتار کنند خواسته ای دست نیافتنی و درو از انتظار است و اگر همین خواسته حذف شود شاید خیلی از مشکلات شما م از بین برود چرا که خشم و ناکامی که از این نرسیدن به این خواسته تجربه می کنید تا حد زیادی دیگر وجود نخواهد داشت.
موضوع دوم اینکه همواره در مسیر ما افراد و چیزهایی وجود دارند که خارج از کنترل ما هستند و این ما هستیم که با تمرکز بر مسیر و هدف اصلیمان اجازه نمی دهیم این عوامل مانع ما در مسیر رسیدن به اهدافمان باشند.
به این صورت که با پذیرش آنها به عنوان بخشی از واقعیت تغییر ناپذیر، تمرکزمان را بر این قرار می دهیم که چگونه با شرایط موجود می توانیم همچنان به مسیر خودمان ادامه دهیم.
مثلا افکاری که در ذهنمان می آیند مانع اصلی هستند که می توانیم به آنها فضایی بدهیم که برای خودشان حرکت کنند ولی ما با آنها همراه نشویم و در عین حال که آنها کار خودشان را می کنند ما هم کار خودمان را بکنیم.
چرا که خیلی از این افکار منفی هستند و مدام در حال پیشگویی منفی درباره ما و آینده هستند و ما و اطرافیان و شرایط موجود را قضاوت منفی و سرزنش می کنند که دلیلی ندارد ما با آنها همراه شویم چرا که کمکی به ما نخواهند کرد.
تمرینی که در این زمینه وجود دارد تمرین مشاهده افکار است.
به این ترتیب که در طول روز دوبار به صورت منظم، ویا هربار که افکار به ذهنتان هجوم آوردند، در گوشه ای آرام و ساکت بنشینید و در حالی که چشمانتان را بسته اید افکارتان را به صورت جمله یا تصویر یا به هر صورتی که در ذهنتان تولید می شوند را بر روی یک پرده سینما تصور کنید که از سمت راست وارد صحنه می شوند و از سمت چپ خارج می شوند و شما هم فقط آنها را مشاهده می کنید.
بعد از انجام این تمرین در چند دقیقه چشمان خود را باز کنید و به اطرافتان نگاه کنید.
سه چیزی که به چشمتان می آید را نام ببرید و سپس به صداهایی که به گوشتان می رسند توجه کنید و بعد به ادامه کارتان یا درس خواندنتان بپردازید.
با انجام این تمرین ذهنتان را پرورش می دهید که صرفا نظاره گر افکارتان شود و به آنها نچسبد یا اسیر آنها نشود تا مانعی برای درس خواندن و موفقیت در کنکور که هدف اصلی شما هست نشوند.