سلام،امسال من به خاطر کنکورم (پشت کنکورم)مجبور شدم بیام خونه ی مادربزرگم بمونم خونه ی خودمون سروصدا زیاد بود.ولی مشکلی که پیش اومده الان دعواهای من و مادربزرگم هست که واقعا خسته شدم به همه چی گیر میده منم امسال طاقتم خیلی کم شده هرکی هرچیزی میگه منم زود عصبی میشم..الانم این هرروز اعضابمو خورد میکنه بعد میام اتاق تا ساعتها گریه میکنم و اصلا نمیتونم هیچی بخونم.خونه ی خودمونم نمیتونم برم چون اینجا هرچی باشه ازاونجا بهتره .. من دیگه واقعا خسته شدم افسرده شدم .. دیگه اصلا دلیلی واسه خوشحالی و خنده تو زندگیم نمیبینم دیگه طاقتم واقعا تموم شده،چطور کنار بیام با این وضعیت؟؟😔..من اومدم اینجا که راحت تر بشینم سر درسم،بدتر مشکلی به مشکلام اضافه شد.اصلا نمیتونم نسبت به حرفاش بی اهمیت باشم..چنبار تست روانشناسی دادم تو سایتای معتبر همشون نتیجه شد «افسرگی شدید»میدونم باید بززسی دقیق تر شه و با اینا نمیشه قطعی گفت..ولی من فکر میکنم کاملا افسرده شدم.