سلام
چند ماهه نامزد کردیم، با نامزدم از یه ماه قبل ازدواج به صورت پیامکی در ارتباط بوذیم و دختر یکی از فامیل هستند(البته برای آشنایی اینکارو کردم)، بدون این که بهش بگم به خواستگاریش رفتم، ناراحت شده بود که بهش نگفتم، از زمانی که نامزد شدیم به طور محسوسی کم محلی میکنه، اوایل کمتر پیام میفرستاد ( اخه دانشگاهه) بعد دیگه حتی پیام هم نمی فرستاد صرفا جواب پیام من رو میداد اونم خیلی کوتاه مثلا خوبم هیچ خوابیدم تو خوبی، کاملا مشخص بود که نمی خواد اینکارو کنه، الان که از دانشگاه اومده هم وقتی میرم خونشون یه گوشه میشینه نه نگاه بهم میکنه نه حرف میزنه باهام ( البته کم حرف هست ولی اصلا چیزی نمیگه ) چندبار گفتم که از چیزی ناراحته یا مشکلی پیش اومده یا از دست من ناراحته میگه مشکلی هم نیست، وقتی میگم بیام خونتون بهانه میاره میگه نه بنابراین مجبورم بی خبر برم پیشش، یه دو سه بار که پیشش بودم از عمد هیچ حرفی نمیزدم و بعد برمیگشتم چون می دونست دلخور شدم روز بعد منو دعوت می کرد و یه دو کلمه میگفت، هر کاری کردم نتونستم رابطم رو باهاش بهتر کنم، حتی یه بار بهم گفت که بقیه خوشحال ترن، بقیه راحتن با هم، هیچ نامزدی مثل ما نیست… مشخصه راضی نیست اینو بگم که اینا رو هم به زور و با ناراحتی گفت بارها پرسیدم که می خوای چجوری باشه کاری کردم که ناراحت باشی و … ولی چیز خاصی نمیگه، الان پنج شش ماه گذشته، خیلی نامزدم رو دوست دارم ولی اون به شدت بی تفاوته و فکر نکنم بهم علاقه ای داشته باشه… کادو بهش دادم، ازش تعریف کردم( البته بدون جملات عاشقانه چون میگه هیچوقت بهم نگو چون بدم میاد) الان اگه دو سه روز اگه ازش خبری نگیرم تهش ممکنه یه پیام بده که سلام چطوری؟…. خودم فکر میکنم به ته خط رسیدم و دیگه امیدی ندارم، اینم بگم تو این چند ماه به شدت ذهنم درگیر هست و گوشه گیر و کمی عصبی شدم و این موضوع باعث شده نتونم بقیه کارام رو به راحتی انجام بدم، فکر کنم باید این رابطه رو تمومش کنم، می خواستم نظر شما رو بدونم