مشکلات
سلام من با همسرم داخل دانشگاه آشنا شدیم به اصرار که عاشق من با اینکه نه سربازی رفته بود نه کار داشت رضایت دادم خواستگاری بیاد خانوادم به شدت ناراضی بودن با کلی حرف که باباش به خانوادم زد که خودم پشتشونم ماهی اینقدر به دخترت پول میدم این حرفا کمی خانوادم راضی شدن خانوادم گفتن نامزد بمونن تا سربازی تموم شه ولی با اصرار من قبول کردن عقد کنیم سه سال عقد بودیم اون دوران دعوا داشتیم سر مسائل مختلف اما زیاد مهم نبود سریع میومد از دلم در میورد ولی الان نزدیک یک ماه نشد رفتیم ماه عسل اومدیم سر خونه زندگی مون از این رو به اون رو شده همش دعوا راه می ندازه دوست داره کل کل کنه اصلا خونه خودمون نمیمون همش خانوادش دخالت میکنن میگن پاشو بیا پیش ما تو نبودی گریه میکردم بدون تو نمی تونیم برای چی موندید خونه بیاید اینجا تو این یک ماه ما دو هفته ام خونه خودمون نبودیم پدرش رفته مسافرت هر روز زنگ میزدن بیاید بیاید منم یه روز گفتم ما تازه چند روزم نیست رفتیم خونه خودمون باید خانواده ها عادت کنن که بچه ها رفتن با یه برخورد بد بمن گفت از سرت بیرون کن بتونی پسرمونو آزمون بگیری. مادرش محبت خیلی بیش از اندازه میکنه در صورتی که قبلا اصلا اینجوری نبود همش همسرم و بغل میکنه بوس میکنه همش گریه میکنه که آره لباست بغل میکنم بوس میکنم در صورتی که با خانوادش تو یه شهریم فاصله ایی نداریم بهش میگم من از خانوادم دورم خانوادم این رفتار و نمیکنن که مال تو اینجور میکنن همش هر وقت همسرم و میبینن بابات بدون تو دق میکنه اصلا باعث دعوا جرا و بحث الکی ما میشن هی زنگ میزنن که چی موندید خونه لازم نکرده خونه باشید بیاید اینجا بمونید بهش میگم اگه قرار این بود ازدواج کنم اینجوری بشه خوب خونه پدرم میموندم خانواده تو نمی ذارن ما مستقل بشیم همه دوست داشتنشون با زبون پسرشون یک سال بیکار من خودم تا الان هر لباس و خرجی بوده خانوادم دادن اما هیچ توجهی به ما ندارن همسر منم با زبون قربون صدقه اونا اون سمت خودشون کشیدن یجوری شده بمن اهمیت نمیده تا میگم خانوادت اینجوری سریع موضع میگیره منو بزن واقعا خستم کرد دعوا میکنیم سریع میگه بیا طلاق بگیریم خسته شدم چه خریتی کردم باید جدا شیم واقعا نمیدونم باهاش چکار کنم …….
با سلام خدمت شما دوست عزیز
احساسات شما قابل درک می باشد اما بهتر است دقت کنید که اینکه شما با توهین در مورد خانواده ایشان صحبت کنید کمکی به بهبود شرایط زندگی شما نمی کند بهتر است سعی کنید زمانی را برای صحبت با همسرتان انتخاب کنید که فکر می کنید ایشان از نظر روحی آرامش بیشتری دارند و همچنین در زمان صحبت از مقصر جلوه دادن همسرتان و یا خانوادیشان خوداری کنید چون حتی اگر همسرتان بدانند که حق با شما می باشد باز در مقابل شما جبهه گیری خواهند کرد . سعی کنید تنها در مورد احساسات خودتان صحبت کنید اینکه دوست دارید زمان بیشتری را در کنار همسرتان باشید و از این فرصت ها استفاده کنید هرچقد خانه برای همسرتان جذاب تر باشد او کمتر به سمت دیگران کشیده می شود اما اگر قرار باشد دائم بحث و دعوا در خانه باشد به راحتی می توان با محبت او را به سمت خود جلب کنند. دقت کنید که آنها نیز خانواده همسرتان هستند و ایشان را دوست دارند و بهتر است محبت ای آنها را به اشتباه برداشت نکنید .
علایق همسرتان را بشناسید و سعی کنید آنها را به کار بگیرید حتی چیزهای کوچک مانند یک غذا، ابراز احساسات، بوسیدن، پوزیشن خاصی در رابطه جنسیو… هرچقد همسرتان در کنار شما احساس آرامش بیشتری را تجربه کند کمتر با مشکلات و جذب شدن ایشان به خارج از خانه مواجهه می شوید .
سعی کنید اشتباهات و یا فداکاری های خودتان را دائم به ایشان یاداوری نکنید و یا خانواده ها را باهم مقایسه نکنید چون این کار می تواند باعث شود اعتماد به نفس همسرتان کاهش یابد و از طریق بحث و دعوا و یا حتس فریاد زدن و… سعی کنند قدرت و اعتماد به نفسشان را پس بگیرند.
در کمال احترام با خانواده ها صحبت کنید اما سعی کنید مسائل خصوصیتان را با آنها در میان نگذارید چون اگر این کار را کنید به راحتی به آنها خودتان اجازه نظر دادن و دخالت در زندگیتان را داده اید.
بهتر است در صورت امکان به صورت حضوری برای بررسی و راهنمایی دقیق تر به روانشناس مراجعه کنید تا دیدگاههای همسرتان نیز مورد بررسی قرار گیرند.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۷۸۳
شاد باشید
سلام الان ک چهار روز ازش بی خبرم نه زنگ زده نه پیام چکار کنم یعنی خودم برم سمتش باهاش رابطه برقرار کنم