مشکل ارتباطی شدید
سلام من یه دختر ۱۶ ساله هستم که مشکل شدیدی در ارتباط برقراری با همکلاسی هاش داره لکنت زبان ندارم قد کوتاه و کک مکی با عینک ته استکانی گرد هم نیستم:/ ولی هرچقد سعی میکنم انگار از همون اول با توجه به قیافم تصور بدی ازم دارن و فک میکنن
احمق دست و پا چلفتیم و تازگیا فهندیم منو از بهزیستی وقتی چند روزه بودم اوردن البته بخاطر تک فرزند بودن و سن زیاده پدر مادرم و یسری چیزای دیگه همیشه به این موضوع شک داشتم و زیاد تعجب نکردم و خیلی هم ناراحت نشدم بزرگترین مشکل من همین برقراری ارتباطه که بهم حس اضافی بودن داد فکر میکنم نباید وجود داشته باشم و تازگیا انقد تو کلاس مسخرم کردن و ازم فاصله گرفتن و باهام لج کردن کاملا از خودم بدم اومده شاید فک کنید اغراق میکنم اما واقعا کاراشون باعث شده کم کم دست و پا چلفتی بشم و نمیتونم درست تمرکز کنم نمیتونم به درس گوش کنم و خانوادم نمیزارن از خونه تنها برم بیرون و همیشه تو اتاقم تنهام با ابنکه کلاسمون خیلی باهمدیگه صمیمین و همیشه باهم تو کافه و پارک و شهر بازین نمیتونم بفهمم دلیل اینهمه بدشانسی که میارم چیه با اینکه همیشه مخالف خودکشی بودم و بنظرم کار احمقانه ای بوده اخیرا دارم خیلی بهش فک میکنم و همیشه کشتن همکلاسیهامم تصور میکنم و اگه اسیب ببینن خوشحال میشم چند ساله که تو مدرسه تنها بودم ولی امسال دیگه خیلی داره بهم فشار میاره
با سلام خدمت شما دوست عزیز
در مورد شما نیاز می باشد که در اول خودتان به صورت حضوری به رواننشاس مراجعه داشته باشید تا الگوهای ایجاد رابطه و باورهای خودتان مورد بررسی قرار گیرد تا بتوانیم در این مسیر بیشتر شما را راهنمایی کنیم .
ایجاد یک رابطه مفید نیاز دارد که فرد یک رضایت نسبی از خود داشته باشد و در کنار آن الگوهای ارتباطی را بشناسد تا بتواند روابط دوستی را ایجاد کند.
در کنار این موارد دقت کنید که شما در سن نوجوانی قرار دارید و در این سن روابط دوستی اهمیت بیشتری پیدا می کند و توجه برای شما ایجاد می کند.درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
سلام خانم(نمیدونم اسمتون چیه)من خودم ۲۴ سالمه.منم تو مدرسه همین مشکلات رو داشتم و حتی تو دانشگاه هم همینطور.اینکه باهاتون لج میکنن یا سمتتون نمیان زیاد بد نیست ما پسرا خیلی وضعمون بدتر بود یه دوست داشتم هر روز که میرفتیم مدرسه ۴ تا زنگ تفریح یکی میومد کتکش میزد و محکم مشت میزد تو سینش و یه بارم ۳۰ نفری کلاسشون بردنش تو حیاط و برا تفریح گرفتن زدنش با مشت و لگد توی چمنا اونم بخاطر اینکه بچه ساکتی بود و ازارش به کسی نمیرسید.هم من بهم حس خودکشی دست میداد هم دوستم چون تکالیف و امتحانا زیاد بود و قلدرای مدرسه هم زیاد و فشار بی نهایت بود.
حالا موضوع بعدی اینکه شما اگه کسی باشه تو کلاس که باهاش علایق و اخلاق مشترک داشته باشین به احتمال زیاد میتونید با یکم صحبت کردن باهاش دوست بشید و راجب علایقتون صحبت بکنید.اگرم کسی تو کلاستون نیست که خوشتون بیاد ازش پس همون بهتر که اصرار به دوستی با کسی نکنید چون دوست شدن و چسبیدن به کسی که به ادم محل نمیزاره صدمه بیشتری به اعتماد به نفس ادم میزنه.من خودم با این دوستم که ۳۰ نفری زدنش توی یه روز صحبت کردن با هم دوست شدیم و دوستیمون وقتی که داشتیم از پله ها پایین میومدیم و زنگ تفریح خورده بود و با صحبت کردن راجب علایق مشترکمون شروع شد.قرار نیست کسی دوستاش کم باشن یا دوستی نداشته باشه خودکشی بکنه.ایشالا که تجربیاتم بدردتون بخوره.