3
مشکل با خانواده
با سلام
من ۱۷ سالم هست.
پدر و مادر من اصلا اجازه نمیدن که با دوستام بیرون برم حتا یه پیاده روی ساده که بخوام با دوستم برم که تازه مورد اعتمادشون هم هست و نزدیک خونمونم هستم کلی سین جینم میکنن ک بعد خودم بیخیالش میشم.واقعا این موضوع اذیتم میکنه وقتی هم که اعتراضی میکنم هیچ تاثیری نداره و با بی منطق بودنشون میپیچونن قضیه رو
با پدر و مادر و خواهرم بیرون میرم سینما گردش خرید و … اما نیاز دارم با دوستا و هم سن و سال های خودمم زمانی رو بگذرونم
نمیدونم علت این رفتارشون چیه اما خیلی دارم اذیت میشم و حال بد روحیم روی درس خوندنمم تاثیر گزاشته
ممنون میشم کمکم کنید و بهم راهکار بدید
با سلام خدمت شما دوست عزیز
احساسات و نیازهای شما قابل درک می باشد در سن شما که سن نوجوانی محسوب می شود روابط دوستان اهمیت زیادی برای فرد دارد و دوست دارد تایمی را با آنها بگذراند . بهتر است سعی کنید در مورد نیازهای خودتان در احترام و بدون توهین با آنها صحبت کنید. به آنها اطمینان بدهید که مراقب خودتان هستید و در صورت نیاز به کمک با آنها تماس خواهید گرفت هرچه اطلاعات بیشتری در این موارد در اختیار آنها قرار بدهید امکان آسودگی آنها بیشتر می باشد سعی کنید از تایم هایی که به شما می دهند استفاده کنید و به قوانین و هنجارهای خانواده نیز در کنار نیازهایتان احترام بگذارید تا اعتماد بیشتری بین شما ها شکل گیرد نشان بدهید و بیان کنید که نگرانی آنها را درک می کنید ولی تمایل دارید تایمی را نیز در کنار دوستانتان باشید.
رفتار انها می تواند از دلایل مختلفی از جمله احساس ترس از آسیب دیدن شما و از علاقه زیاد از حد می تواند باشد و یا اینکه بخاطر شنیده هایشان از اتفاقاتی که رخ می دهد نگران شما باشند در هر صورت دلیل آنها هر چیزی که باشد و حتی اگر مسیر اشتباهی را برای مراقبت و نشان دادن دوست داشتن شما در پیش گرفته باشند هدف بدی ندارند و ممکن است آگاهی لازم را برای رفتار مناسب و شرایط سنی شما نداشته باشند در هرصورت هدفشان رخ دادن بهترین اتفاق از دیدگاه خودشان برای شما می باشد.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۷۶۲
شاد باشید
من وهمسرم ۶ ماهه عروسی کردیم و۱ سالونیم عقد بودیم تواین مدت ما دور به دور همو میدیدیم چون کار شوهرم خیلیدور بود وشوهرم عسلویه وقرار شد که بعد ازعروسی یکاری پیدا بشه بیاد پیشم تواین دوران سرجیز های الکی دعوامون میشد وبعد اشتی میکردیم واینکه من وشورهمطبقه ۳ هستیم که برادرشوهرو ومادرشوهرم توطبقات دیگه هستن منم خودم شاغلم جیزی که خیلی منو نگران کرده اینکه اگه بیاد کلا پیشم خیلی خوبه ولی برادر شوهرم ازاین ادم هاس که راحت میگه ۲۰۰ تومن بده خرج زندگیشم از ما بگیره شوهرمم ازاین ادم هاست که میگه برادرمه حتی اگه خودش زمین بخوره چند روزه پیش برادرشوهرم رفته یکاری رو شروع کرده وبه شوهرم گفته چک دارم شوهرمم هم وامی رو که ما خودمون بهش نیاز داشتیم داده به برادرشوهرم ومسملما قسط هاشم خودمون بدیم چون برادرشوهرم ادمیه بیخیال حالا دوباره این چند روزه به شوهرم گفته اگه بیای اینجا میارمت اینجا سرکار ولی اول شریک میشی یه ۵۰ تومنی جور کن روزی ۴۰۰ گیرت میاد که من با این کار مخالفت کردم حالا دراین فکرم که بریم تهران یعمی دوراز این برادر شوهرم یه شغلی خودم دارم تهران کار کنیم باز هم برای تهران در فکرم که کار کردن با شوهرم دریک محل شاید اونم یه مشکلاتی دیگه داشته باشه واینکه چون من کار میکنم تا خودم بهش نگم گول بده اصلا به روی خودش نمیاره ولی اگه برادرش بگگه سریع شما میگید جگار کنم با توجه به اینکهاینجا خونه از خودمونه ولی خوبسندش به نام مادرشه که سراینم خیلی دعوا کردیم میگفت چون وام گرفتم زدم به نام مادرم من راستش بهش اعتماد ندارم وفکرمیکنم من دالویت اخرش هستم نمیدونم چکار کنم احساس میکن ماگه شوهرم بیا پیشم ما زندگیمون ازدست میدیم
با سلام خدمت شما دوست عزیز
احساسات شما قابل درک می باشد اما بهتر است دقت کنید که اینها ممکن است تنها فکر باشد و در واقعیت رخ ندهد بهتر است در آرامش و بدون توهین و نام بردن از خانواده ایشان در مورد آیندیتان و برنامه ایشان بعد از آمدن به کنار شما تصمیم گیری کنید . دقت کنید که بهتر است از نام بردن خانواده ایشان خوداری کنید چون حتی اگر حق با شما باشد و همسرتان نیز این موضوع را بدانند ممکن است در مقابل شما جبهه گیری کنند.
بهتر است اگر این موضوعات باعث مشکلات مداوم در زندگی شما شده است و ا اینکه این تفکرات تاثیر مخربی بر شما و زندگیتان گذاشته است به صورت حضوری به روانشناس مراجعه کنید تا در این مسیر به صورت دقیق به شما کمک شود.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۲۴۷۱۰۰
شاد باشید