سلام ۲۷ ساله داتشجوی سال اخر دکتری.۲ترم در یک دانشگاه مهمان شدم پسری که همکلاسم بود خوشش اومد ولی من اصلا اینو در شان خودم نمیدیم.۷ماه پیگیرم بود آخر باهم دوست شدیم.الان حدود ۶ماه به صورت جدی باهم دوستیم من در طی این مدت خیلی اسم کات میوردم ولی به شدت عاشقه و نمیزاره هیچ جوره.روابطمون در حد بوس و بغل بود ولی من همش میگفتم که واقعا درست نیست و ما باید جدی شیم.ولی اون میگه خیالت راحت تو مال منی و این حرفا و من بهش مدام گفتم که اهل دوستی تیستم چون قبل این پسر من با هیچ پسری حتی دوست هم نبودم چون همش مشغول درس بودم.الان یکم صمیمی شدیم و در حد ارضا شدن من دوبار شد که دست به آلتش زدم و یکبار ارضا شد.و قبل این کار من بهش گفتم که خیلی دوستیمون طولانی شده باید حداقل یه آشنایی داشته باشبم (قبلا که این صحبت بود میگفت درسمون تمام شه خونه و…)حتما میام.ولی اینبار من گفتم واقعا باید یه تصمیم بگیزیم.الان بابت اینکارم خیلی ناراحتم ولی واقعا آدم میره تو حس و اونن مدام میگه نگران نباش پشیمون نمیشی .با شوهرت اینکارو میکنی.رابطه جنسی نداشتیم .در حد مالش .ممنون میشم بگین چیکار کنم واقعا غذاب وجدان دارم.