سوالتو بپرس
X

مشکل با پدر

باسلام من 16 سالمه تو تبریز متولد شده و زندگی می کنم فرزند دوم خانواده هستم که فقط یه خواهر بزرگتر از خودم دارم که با ما زندگی نمی کنه و ازدواج کرده
من با پدرم مشکل دارم کلا هرکاری که انجام می ده به من بر می خوره وهیچ کدوم از کار هاشو دوست ندارم وخلاصه پراز اشکال میبینمش به همین خاطر به کاراش اعتراض می کنم و بد جور دعوامون می شه اونم اصلا مراعات نمی کنه با اینکه بعضی وقت ها حق بامنه و مادرم هم تایید میکنه که بابام اشتباه کرده ولی بااین همه سر ما داد میزنه که به شما ربطی نداره حتی توکوچه و خیابون

حامد79: من 16 سالمه تو تبریز متولد و زندگی می کنم

نمایش نظرها (18)

  • دوست عزیز تعجب میکنم شما انتظار دارید پدرتون با روشی که این چند سال زندگی داشته به حرف شما گوش بده ؟
    چون شما با تندی برخورد میکنید و همین جر و بحث یکی از عواملی هست که ارزش شما رو در بحث و جدل پایین میاره ... شما باید اطلاعات درستی در مورد موضوع داشته باشید و بطور غیرمستقیم به پدرتون بگید
    مثلا" بگید " پدرجان میدونم این روش رو شما تایید میکنید ولی اجازه میدید راه دیگری رو امتحان کنیم ؟ با احترام و با بیان شیوا 8-)

  • با سلام دختری15 ساله ام فرزند اول خانواده وگوشی موبایل ندارم.باوجوداینکه تو درسام مشکلی ندارم ولی بابام برام نمیخرندوتنها دلیلی که میارند اینکه تو الان نیاز نداری هر وقت رفتی دانشگاه برات میخرم.میشه بگید من باید چی کار کنم حس میکنم دارم از هم نسل هام عقب می افتم وناراحتم.

    • دوست عزیز باید رفتا شما طوری باشه که بتونید اعتمادشون رو جلب کنید با نزدیکترین فرد از خانواده مثل مادر در این مورد صحبت کنید

  • با سلام
    اگه دوس داری زندگی طبیعیو باحالی رو داشته باشیو و ب درست لطمه ای وارد نشه گوشی نخر
    بخدا حق با پدرمادرته
    گوشی زیر 18 سال یعنی بدبختییییییییییییییی

  • باسلام من پسری ۲۴ساله ام پدرمو دوست دارم اما رابطه ای خوبی باهم نداریم بیشتر میشه گفت پیش بابام خجالتی ام نمیتونم حرفی بزنم یانظرمو بگم.حتی اگه سوالی بپرسه کامل نمیتونم جواب بدم هر کاری کردم رابطم خوب شه نمیتونم. بنظر شما چیکار کنم؟؟؟؟؟

    • چند نکته برای رفع خجالتی بودن :
      1.فهرستی از همه ویژگیهای خوب خود تهیه كنید. این كار به شما كمك می كند تا با عوامل تضعیف كننده مبارزه كنید.
      2.از قبل برنامه ریزی كنید. اگر قرار است وارد جمعی شوید، درباره نكته های قابل بحث فكر كنید، حتی متن گفتگو ها را بنویسید و تا زمان رفتن، آن را مرور كنید با این کار ، بیشتر احساس می كنید كه می توانید از عهده حضور در آن موقعیت اجتماعی برآئید.
      3.سعی كنید پاسخ دیگران را بدهید و نگاهتان با دیگران برخورد كند. لبخند بزنید. تعارف و احوال پرسی كنید. اگر سعی كنید با دیگران معاشرت كنید، آنها هم به شما احترام خواهند گذاشت. افراد خجالتی اغلب اشتباهاً متكبر و مغرور تلقی می شوند،زیرا احساس ناراحتی آنها سبب می شود، خود را از دیگران دور كنند. اگر خود را وادار كنید تا به دیگران پاسخ دهید، آنها هم به شما پاسخ
      می دهند و عكس العمل مثبتی را كه شما برای غلبه بر ترستان نیاز دارید، به شما خواهند داد.
      4.صحبت كردن در جمع را یاد بگیرید. اگر از حرف زدن در اجتماع
      می ترسید، خود را آموزش دهید یا در كلاسهای عمومی شركت كنید؛ این كار، باعث می شود تا شما بر ترس خود غلبه كنید.
      5.هرگز به فرزندتان نگویید: « خجالتی. اگر فرزند خجالتی دارید، هرگز در حضورش به كسی نگویید كه خجالتی است. این كار اصلاً كمكی نمی كند.
      6.دارو درمانی كنید: اگر نكات بالا به شما كمك نمی كند،با نظر پزشک از داروهای مناسب استفاده کنید.
      7.درمان كنید. اگر خجالت، واقعاً شما را آزار می دهد، روان درمانی كنید زیرا یافتن علت احساس بی اهمیتی شما و منشاء آن به درمان این حالت كمك فراوانی می كند.

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
      دفتر شریعتی:
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

  • با سلام به شما نوجوان عزیز
    احساس شما نسبت به پدرتان که نوشتید سرتا پا مشکل می بینمش را درک می کنم تفریبا همه ما روزی این احساس به سراغمان آمده است چون دوره نوجوانی دوره فاصله گرفتن روانی از اعضای خانواده است اینکه پدرت را نقد می کنی و او با ایده ال های شما هماهنگ نیست و زمانی در آینده بیشتر از امروز او را درک می کنی وقتی زیر بار مسئولیت میروی سعی کن به این مسئله توجه داشته باشی پدرت را تو انتخاب نکردی پس در زندگی انسان مواردی است که مورد تایید من نیست ولی در زندگی من است و راه سازگاری با آن را باید بیابیم که شما اقدام کردی و احسنت اما با این حجم احساسات منفی نمی توانی راه را بیابی چون همه چیز را منفی می بینی

  • سلام دختري ١٦ساله هستم با پدر از همه نظر مشگل دارم پدرم خيلي مذهبي هست و به تيپو اينام گير ميده با اينكه من تپم خيلي بد نيست تازگي پسر خالم كه٢٢سالشه وتو انگيليس زندگي ميكنه ازم خاستگاري كرد ولي بابام نميزاره منم پنهايي باهاش درارتباطم ولي مامانم و بقيه خانواده در اطلاع هستن خيلي از دست پدرم حرص ميخورم حتي خيلي وقتا قلبم درد ميگره حتي فكر فرارم كردم ولي واقعا موندم

    • مخالفت خانواده
      دوست عزیز بهتره بدونید همین پدری که از دستش حرص میخوردید بهترین پشتوانه زندگی شماست.
      ایشون جز مصلحت شما چیز دیگه ای رو در نظر نمیگیره .
      به همین خاطر قبول کنید با این سن نمیتونید واقع بینانه تصمیم گیری کنید .
      شما بین سالهای 21 تا 25 سالگی به بلوغ فکری میرسید و مطمئن باشید در آن سالها نظرتون با امروز بسیار متفاوت خواهد بود.
      خواستگاری پسر خاله شما هم باید رسمی باشه و ایشون بتونه نظر پدر شمارو در این خصوص جلب کنه .
      و گرنه با اوقات تلخی شما نتیجه ای جز یک انتخاب اشتباه عایدتون نخواهد شد .

  • سلام من با پدرم خيلي مشكل دارم خيلي مراعات ميكنم ولي نميشه بد دهنه با مادرم خيلي بد رفتار ميكنه كتك ميزنه فحش ميده مادرم هم هيچي نميگه هيچي اونم بد عادت شده هر موقع مخالفت بشه باهاش دادو بيداد ميكنهديگه نميدونم چيكار كنم خيلي تلاش كردم درستش كنم نميشه خودش هيچي خرج نميكنه همه ي پول هاي مامانم هم دست اونه ( مادرم هم شاغله) حتي اجازه نميده مامانم واسه خودش خريد كنه با پول خودش همين چند وقت پيش من گوشي ميخواستم كه با پول مامانم خريد
    من يه عمه دارم كه بيش تر از خود منو مامانم تو زندگيمون دخالت ميكنه حتي بيش تر از خواسته هاي مامانم خواسته هاي اون انجام ميشه با اينكه حتي تو يه شهر زندگي نميكنيم
    نفوذ عمه ي من اونقدر زياده كه حتي به پدرم گفت خونه بخره واسه دختر عمه ام اونم خريد!!!! خودشم از پول مامانم هم خرج كرد ولي مامانم اون قدرت رو نداشت كه نزاره پولش رو خرج اون زنيكه كنه!!!
    مامانم واقعا سياست نداشت و نداره نميدونه بايد چيكار كنه مونديم واقعا زندگي زهر مار شده ديگه
    قبلا سعي كرديم بريم روانپزشك ولي نتيجه اي نگرفتيم
    همه اس تقصيره پدرم نيس مادرم هم بعد ٢٠ سال ديگه بريده و هيچي واسش مهم نيس ول كرده ديگه اين وضعيت رو
    قبلا سعي ميكردم با پدرم دعوا كنم و حرف خودم انجام بشه ولي بدتر ميشد الان بيشتر سعي ميكنم باهاش صحبت كنم تا دعوا
    لطفا راهنمايي كنين نميدونم ديگه چيكار كنم

    • دوست عزیز در این مورد باید با مشاور خانواده مشورت کنید .
      نیازی به روانپزشک ندارید بلکه از طریق مشاوری مجرب و رفتاردرمانی باید بتونید این مشکل رو حل کنید.
      مخصوصا بیشتر از پدرتون مادر شما نیاز به مشاوره داره که بتونه برخوردهای مناسب با ایشون رو به کار بگیره .
      مشاوره روانشناسي تلگرامي:
      http://t.me/kanonmoshaveran_bot

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      021-22354282

  • سلام دختری 14 ساله هستم
    پدرم من رو به خاطر استعداد نویسندگی ام، به خاطر اینکه حواسم پرته بعضی اوقات... تحقیرم میکنه. نمیدونم چی کار کنم. خیلی از راهکار ها به ذهنم رسید بعد از اینکه خوب فکر کردم متوجه شدم دارم احمقانه فکر میکنم. مثلا اینکه دست از نویسندگی بردارم یا حتی بالاتر. نمیدونم چیکار کنمم

    • با سلام خدمت شما دوست عزیز
      احساسات شما قابل درک است اما توضیحات شما بسیار مختصر می باشد مشکل پدرتان با شما دقیقا چیست؟ منظورتان از حواس پرتی چه چیزی می باشد؟ داشتن یک استعداد مانند نویسندگی و شناخت ان در این سن بسیار عالی می باشد اما شما می توانید زمان خاصی را به آن اختصاص بدهید که در اتاقتان هستید و نیازی نیست کار دیگری انجام بدهید چون نویسندگی نیز نیاز به تمرکز دارد اما اگر قرار باشد شما بقیه مسئولیت های خود اهدافتان را بخاطر این موضوع فراموش کنید ممکن است از قسمتهای دیگر زندگی دچار مشکل شوید سعی کنید با برنامه ریزی برای هریک از برنامه های خود وقت کافی بگذارید در این صورت تمرکز بهتری نیز برهریک از آنها خواهید داشت و نتایج بهتری نیز به دست خواهید آورد.

      درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      021-88472864
      شاد باشید

  • سلام خواهشا جواب منو بدید من یه دختر16ساله هستم به خاطر اینکه از نظر مادرم برای یه امتحان درس نخوندم(که اتفاقا بیست هم شدم)باهام بحث کرد و گفت دیگه برام مهم نیست چی بشی تو جامعه...یه ماه و نیم باهام یه کلمه حرف نزد الان دو سه روزه هی میگه بیا این کارو بکن اون کارو انجام بده(شروع کرده به زور گفتن)منم ازونجایی که میترسم اگه کارشو انجام ندم منو بزنه با هر حرصی هم که شده انجام میدم...به خاطر این موضوعات رفتار بابامم باهام عوض شده خیلی خشک مذهبه خودمم چادری و مذهبی ام اما اون حتی مثلا معمولی ترین آنگها از نظرش قرتی بازیه و به سلیقه های من توهین میکنه....بخدا کم آوردم هیشکی تو خونه درست باهام حرف نمیزنه با خواهر کوچیکمم مشکل دارم...

  • ادامه:خیلی احساس بدی دارم تو خونه وقتی بابام باهام حرف میزنه رسما انگار داره بازجویی میکنه...امروز چیکارکردی؟چی گفتی؟اون چی گفت؟ این روزا کلاس تابستونی میرم وقتی میرم از خونه بیرون انگار دنیارو بهم میدن ولی اون موقعی که میخوام برگردم انگار تازه کابوسم شروع میشه...تازه آزمون ورودی مدرسه نمونه دولتی دادم واقعا فشار عصبی روم هست. به جای اینکه ککمکم کنن نمک میشن رو زخمام...توروخدا کمک کنید...

  • با سلام خدمت شما دوست عزیز
    دقت کنید که پدر و مادرها ممکن است که رفتارهای مورد نظر شما را نداشته باشند اما تمام تلاششان بر این موضوع است که شما بتوانید به بهترین نحو در مسیر موفقیت گام بردارید .
    1. پدر و مادرتان چند سال دارند؟
    2. واکنش شما در مقابل رفتارهای /انها چگونه است؟
    3. آنها شما را کتک می زنند؟
    4. شما در مورد نیازها و خواسته هایتان باانها صحبت کرده اید؟
    5. مشکلتان با خواهرتان در چه مسائلی می باشد؟
    6. روابط شمابا دوستانتان چگونه است؟

    • پدرم 43 و مادرم 40. رفتار های عجیب و ناگهانی دارند برای همین معمولا در مقابل رفتار هاشون جبهه می گیرم. بله اما خیلی کم.باهاشون صحبت کردم اما جواب خوبی نگرفتم. شاید مشکلاتم با خواهرم انوقد بزرگ به نظر نیاد ولی مشکل اینجاست که ما دقیقا از همه لحاظ عکس همیم،تو ساده ترین مثال من خیییلی مرتبم و خواهرم واقعا شلخته اس برای همین کنار نمیایم باهم. روابطم با دوستام عالیه واقعا وقتی که کنارشونم خیلی حالم خوبه اما وقتی که یمخوام برگردم خونه اصلا....
      در مورد پاسخ اولتون اینو خوب میدونم که مامان و بابام کاری که میکنن برای موفقیت منه ولیواقعا رفتار های سرسام آور و عحیبی دارند...منظورم اینه که گاهی اوقات میتونن باهم کنار بیان ولی اینکارو نمیکنن
      ببخشید طولانی شد

  • دوست عزیز همانطور که اشاره کردید آنها از نظر خودشان بیشترین تلاش را برای موفقیت شما انجام می دهند دقت کنید که قرار نیست رفتار شما و خواهرتان مشابه باشد و شما می توانید با گذاشتن یک سری قوانین اگر اتاق مشترکی دارید در این مورد به توافق برسید .
    در مورد پدر و مادرتان نیز بهتر است در کنار احترام گذاشتن به آنها در مورد برنامه روزانیتان به آنها بیشتر توضیح بدهید تا آنها نیز متوجه شوند که شما به نگرانی های انها توجه دارید .
    هرچقد روابط شما بهبود بیشتری یابد می توانید استقلال و احترام بیشتری را کسب کنید که در سن شما گرایش به داشتن این دو ویزگی بیشتر می شود و به همین دلیل اختلافات در سن نوجوانی بیشتر مشاهده می شود .
    سعی کنید زمان هایی برای صحبت با آنها انتخاب کنید که در شرایط روحی بهتری قرار دارند و در کنار ان بیان کنید که زحمت ها و نگرانی های آنها را درک می کنید و بعد در مورد نیازها و احساسات خودتان با آنها گفت و گو کنید تا انها نیز با آگاهی بیشتری در این مسیر گام بردارند