سلام.۱ماه بعد از فوت پدرم با شوهرم آشناشدم.بعد سه ماه رفتیم محضر والان یک سالو نیمه عقد کردم.از همون اول متوجه تضادهای فرهنگی، تحصیلی، و اقتصادی دوتامون بودم. چشم بسته و بخاطر رفتار عاشقانه و بیتاب نامزدم همه چیو قبول کردم. قول گرفتم تا مشروب و سیگارم مصرف نکنن و من حق شغل و تحصیل داشته باشم. بعد عقد آروم آروم رفتارش عوض شد. اینستاگراممو بست.خطمو عوض کرد و ارتباطمو با دوستام قطع کرد.رفت و آمدامو کنترل میکرد و بدون اجازه حق نداشتم حتی با مادرم جایی برم.به نوع حرف زدنم، پوششم ، اعتراضم، خانوادم، و….گیر میده عصبانی میشه و قهر میکنه.رفتارهای پارانوئیدیش منو ترسوند و بارها باهاش حرف میزدم. واکنشش فقط قهره. قهری طولانی و عذاب آور از نوع غیرعادی. با چرب زبونی وام ازدواجمو که مادرم ضامن هردومون بود و پول جهیزیه مو ازم گرفت تا سرمایه کنه. الان سر همون پول با منو مادرم دشمن شده. میگه پول لعنتی زندگیمو خراب کرد. آبرومو به باد داد. نه برام عروسی گرفته. نه گذاشت به موقع جهیزیه بخرم. خودشم ورشکست شده.داغونه و گریه میکنه .مادرمم پولشو میخواد و نگران آبروش و منه که کی سروسامون میگیرم برم خونم؟. خانوادش هیچ حمایتی ندارن.الانم میگه برید شکایت کنین منو ببرن زندان و خودتم برو طلاق بگیر. به من میگه بددهنی چون بهش گیر میدم رفیق بازی نکنه و مشروب نخوره و شبا تا دیروقت بیرون نمونه.من مهرماه دانشجو ی دکتری میشم میخوام درسمو ادامه بدم و تدریس کنم و ایشون دیپلمن.موندم که چطور میخوام باهاش آیندمو بسازم. بشدت دارم افسرده میشم. البته بهش علاقه دارم و فکر میکنم اگه بخواد سازش کنه بشه باهم عاشقانه زندگی کنیم.