سلام موضوع من خیلی از عنوان ها بود من این کلی رو انتخاب کردم.من با اقایی دوست هستم و به تازگی وارد سال دوم شدیم.به من علاقه داره و من هم همینطور اما خودش با ازدواج مشکل داره و حساس هست.جدا از این با اخلاق من مشکل داره.مبگه زود عصبانی میشی.بلند حرف میزنی .ساده بین هستی.داد میزنی که تحت هیچ شرایطی دختر نباید داد بزنه.میگه خودمم ایراد دارم ولی من قابل تغییر نیستم.تو هم فکر میکنی تغییر میکنی.اگر میخواستی تا حالا تغییر میکردی .از طرفی فشارکار هم که در این مدت زمان حضور من شاهد بودم بشدت زیاد هست و بسیار درگیر. میگه من تورو میخوام ولی اون اتفاق رو با این شرایط نه.منظورش ازدواج هست.میخوام کمکم کنید که بتونم شرایط رو عوض کنم.اول رفتارم میدونم خودبخود جذب میشه.من اعتماد بنفسم برعکس همه چیم پایینه و نگرانم که بره.میخوام اون بیاد سمت من نه من برم هی سمت اون.خسته شدم.من ۳۱ و ایشون ۳۹ ساله هستن.ما بعد از یک ماه گذشت از رابطه با هم همکار شدیم. اشنایی در محیط کار من بود و بلافاصله هم شکل نگرفت. به محض تصمیم خروج من از کار ایشون خواستن یا با ایشون کار کنم یا کار نکنم و خونه باشم بشدت حیاسن روی این مورد.اصلا یکی از مشکلات همین همکار بودن شد😔 در هر صورت هر دو میخوایم کنار هم باشیم.ولی من میخوام رسمی بشه.ایشون ایده ال گرا هست و باید به موقعیت ایده الش برسه چون خیلی تلاش کرده و فکر میکنه این حقش نیست.ما هر دو میخوایم با فرد مورد علاقه ازدواج کنیم وگرنه با گذر این همه سال ازدواج میکردیم بیشتر مشکلش با خانوادش هست و من کامل در جریانم.اگر شناره تماسی باشه راحت تر توضیح میدم اگر نه جواب من رو به ایمیلم ارسال کنید راحت ترم .ممنون