5
مشکل شوهرم با خانواده ام
با سلام.
شوهر من خیلی از خانواده ام گله و شکایت میکند و مدام بهانه جویی های الکی میکند و حرفاهایی را به انها نسبت میدهد که اصلا از طرف ان ها زده نشده یا وقتی به خانه ما می ایند رفتار گرم و صمیمی با انها ندارد و وقتی به او میگویم مسئله را کتمان میکند. دایما میگوید مادرت این حرف رازد پدرت فلان کار را کرد با اینکه میداند من روی خانواده ام حساس هستم. شوهرم تاحدودی عصبی است و بسیار مغرور است. از طرفی مادرم هم خیلی به او محبت میکند و انتظاردارد شوهرم جواب محبت وی رابدهد وقتی واکنشی نمیبیند ناراحت میشود وبه من میگوید. واقفا نمیدانم چه کنم این مشکل حل شود؟
با سلام خدمت شما دوست عزیز
لطفا اطلاعات بیشتری در اختیار ما قرار بدهید تا بتوانیم باهم بیشتر صحبت کنیم.
۱٫ هریک از شما چند سال دارید؟
۲٫ در زمانی که همسرتان در مورد آنها صحبت می کنند واکنش شما چیست؟
۳٫ چند مدت است ازدواج کرده اید؟
۴٫ روابط جنسی و عاطفی شما رضایت بخش می باشد؟
۵٫ روابط شما با خانواده همسرتان چگونه است؟
سلام. من ۲۸ سال دارم و همسرم ۳۲ساله است و ۴سال است ازدواج کرده ایم و خونه خودمون هستیم. وقتی همسرم گله میکند من سعی میکنم بهش بگم که درمورد خانوادم اشتباه میکنه و اونا همسرمو مثل پسر خودشون دوس دارن سعی میکنم با خوبی بگم ولی گاهی به دعوا کشیده میشه و بهش میگم که خیلی اذیت میشم درمورد خانوادم حرف میزنه درحالی که من اصلا از خانوادش گله نمیکنم با اینکه مادرش واضح منو اذیت میکنه و شوهرم متوجه این موضوع میشه ولی هیچ تذکری به مادرش نمیده و این منو اذیت میکنه. مثلا مادرش یکبار به من گفت تو وظیفه نگه داری و مراقبت از پسر منو یعنی برادر شوهرمو داری و شوهرم فقط ساکت موند و هیچی به مادرش نگفت که زن من هیچ وظیفه ای در قبال پسر مجرد شما نداره. شوهر من منو دوس داره و به فکرم هست ولی فک میکنم دربرابر خانوادش پشتیبان من نیست و این اذیتم میکنه
با سلام خدمت شما دوست عزیز
۱٫ همسرتان از چه موضوعی در مورد خانواده شما ناراحت هستند ؟
۲٫ تا به حال این ناراحتی را به خود آنها عنوان کرده اند؟
۳٫ شما از همسرتان در مورد صحبت های مادرشان و دیدگاهشان سوال کردید؟
۴٫ روابط عاطفی و جنسی شما رضایت بخش می باشد؟
۵٫ به نظر شما یا همسرتان هریک از شما دو نفر مسئول رفتارهای خانواده می باشد؟
لطفا به این سوالات پاسخ بدهید تا باهم بیشتر صحبت کنیم
سلام. موضوعاتی که همسر من از اونها ناراحت میشه خیلی پیش پا افتاده و خنده دار هست مثلا اینکه یکبار همسر من مریض بود و من و پدرم برای کارهای بیمارستان ایشون باید مسیر زیادی رو در تهران میرفتیم و چون پدرمن ماشین خودشونو برنداشتن و با اژانس رفتیم بیمارستان از پدرمن ناراحت شدن با اینکه میدونه پدر من تو ترافیک تهران رانندگی براش سخته و احتمال تصادفش زیاده و به من میگه برای چی بابات پای پیاده و به سختی توو برده بیمارستان من شرایطو براش توضیح دادم ولی بازم ناراحت بود. یا مثلا اگر در مورد کارش در اداره مشکللی وجود داشته باشه و جلوی خانواده من حرفی زده بشه درمورد کار همسرم و پدر یا مادر من از سرنگرانی یا دلسوزی بهش بگن آیا برای کارت مشکلی پیش نمیاد؟ ازین حرف ناراحت میشهو خیلی مسابل دیگه. در مورد مشکلی که من با مادرشون دارم اصلا نمیتونم حرفمو به همسرم بزنم چون میدونم هنوز حرف نزدم بدون اینکه گوش به حرفم بکنه بامن دعوا میکنه و من جرات بیان کردنشو ندارم. و همسرم اینجوریه که اگه من یکماه شبانه روز از پدر ومادرش پذیرایی کنم و فقط برای یک ساعت خسته باشم و چهره درهم داشته باشم فک میکنه من ناراحتم از حضور اونا . رابطه عاطفی خوبی باهم داریم و همچنین رابطه جنسی خوب ولی من در ته ته دلم خیلی رنجیده و ناراحتم و فقط برای خراب نشدن زندگی اعتراض نمیکنم.
اون منو مسیول رفتار خانوادم نمیدونه ولی شکایت میکنه ازشون جلو من ولی تا به حال به خودشون مطرح نکرده یا باهاشون دعوا نکرده ولی من همسرمو مسیول رفتار مادرش با خودم میدونم اگه همسر من حدود برای مادرش مشخص بکنه مادرش نباید وظیفه من بدونه که به پسر مجردش رسیدگی بکنم و ازش نگه داری بکنم من فقط به عنوان یک زن برادر وظیفه دارم وقتی برادرشوهرم میاد خونم ازش پذیرایی کنم . گاهی حس میکنم مادرشوهرم فک میکنه کارگر برای بچه هاش گرفته همین چند روز پیش بچه هاش از بیرون اومدن به من گفت هوا گرمه زودباش براشون اب طالبی درست کن و من براشون درست کردم بدون اینکه اصلا ازمن بپرسه ایا برای خودت هم چیزی موند بخوری؟ البته کارهای دیگشو کتمان نمیکنم مثلا وقتی میاد خونم در شستن ظرفها و چای اوردن و دم کردن به من کمک میکنه ولی گاهی رفتارش واقعا اذیتم میکنه.
دوست عزیز در این مورد در اول دقت کنید که همسرتان تنها مسئول رفتارهای خودش می باشد و مسئولیتی در قبال رفتارهای دیگران از جمله خانواده اش ندارد .
بهتر است اگر شما نیز دلخوری دارید در احترام این موضوع را بیان کنید و یا سعی کنید در آرامش و بدون توهین دیدگاه همسرتان را در مورد این صحبت مادرشان جویا شوید.
اگر شما هردویتان بخواهید مداوم به صحبت های خانواده ها تمرکز کنید و انها را آنالیز کنید زندگی مشترک شما معنای واقعی خود را از دست می دهد.
در زمان مناسب که تنها باشید و همسرتان نیز از نظر روحی در شرایط بهتری قرار داشته باشند بهتر است در مورد این موضوعات صحبت کنید و ایشان بیان کنید که اگر از خانواده شما دلخوری دارند این موضوع را به خودشان عنوان کنند در احترام چون شما تنها مسئول رفتارهای خودتان می باشید .
از حساست و تمرکز بر رفتارهای مادرشوهرتان خوداری کنید در کنار اینکه احترام ایشان را به عنوان یکی از عزیزان همسرتان حفظ می کنید مسیر زندگی و پیشرفت خودتان را ادامه بدهید .
سعی کنید در زمانی که در منزل انها حضور دارید برای برداشتن و یا انجام کاری از اجازه گرفتن استفاده کنید و یا این جمله که به کمک احتیاج دارید و یا اینکه کاری هست که بخواهید من انجام بدهم در کمک به شما ، از اینکه بخواهید نقش دختر آنها را ایفا کنید خوداری کنید چون این امکان پذیر نمی باشد.