مشکل صحبت کردن
با سلام
من و همسرم بیش از چهار سال است که عقد کرده ایم. تابستان گذشته مراسم ازدواج برگزار شد و همیشه گرفتار مسئله کار و مشکلات مالی بود ایم. در حال حاضر ایران نیستیم. همسرم در یک دانشگاه مشغول تحقیق هستند و من به دنبال کار. در ایران ایشان دانشجو دکتری بودند و من استاد حق التدریس.
مشکل از ابتدا در رابطه ما عدم توانایی برای برقراری ارتباط کلامی صحیح بوده است. من خیلی زود عصبی میشوم. حوصله بحث ندارم و گاهی از الفاظ نامناسب استفاده میکنم!!! من علت را در کمبود مهارت خودم در صحبت کردن موثر با دیگران میبینم. تلاش میکنم منطقی با ایشان صحبت کنم اما ابتدا پرخاش کردم ام و این کار را برای صحبت منطقی سخت میکند. در حقیقت ایشان دیگر پس از آن گوش شنوایی ندارند.
از طرف دیگر ایشان عادت به شوخی های بسیار و دست انداختن اطرافیان دارند. ای من را کلافه میکند. بخصوص اینکه گاهی فرق شوخی و جدی را نمیشود تشخیص داد، در حقیقت گاهی برای کم کردن اثر حرف جدی میگویند شوخی بود. البته این برداشت من است و ایشان قبول ندارند.
نکته دیگر اینکه ایشان در مشکلات از لفظ همیشه و هیچ وقت استفاده میکنند که این من را صدچندان عصبانی میکند. مثلا میگویند هیچ وقت به صحبتشون گوش نداده ام و….کلا بار معنای کلمات برای ایشان بی ازچرزش و برای من خیلی مهم است.
سپاسگزار خواهم شد اگر راهنمایی بفرمایید
با سلام خدمت شما
دوست عزیز احساس ناراحتی شما در این زمینه کاملا قابل درک است.
همانطور که خودتان بهتر می دانید اختلافات بین فردی همواره وجود داشته و دارند.
و جالب اینکه سطح اختلافات در میان زوجین راضی و ناراضی در ژوهش های صورت گرفته تفاوتی نداشته بلکه نحوه مواجه و حل آن بوده که این دو گروه را از یکدیگر متمایز می کرده است.
موضوعی که بسیار خوشحال کنند و تحسین برانگیز است شهامت شما دربیان سهم خودتان در این ماجرا و بینش و پذیرش شما در این زمینه است که قابل تحسین است و این نشان می دهد شما قدم اول را در زمینه تغییر برداشته اید و فقط باید با کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه تلاش و تمرین بیشتری بکنید.
چرا که مهارتهای ارتباطی و گفتگو بر سر اختلافات و تعارضات از مهارتهای دشواری هستند که اکتسابی بوده و باید به دست آیند و نیازمند تمرین هستند.
در این مسیر باید بدانید که قرار نیست همواره به بهترین نحو رفتار کنید بلکه در آغاز همین که از هر ده بار صحبتی که به مجادله ختم می شود، یک بار آن را بتوانید به احساساتتان آگاه شوید و آن را مدیریت کنید که رفتار درست را انجام دهید، یعنی یک گام بزرگ برداشته اید.
همانطورکه مشخص است و در گفته های خودتان هم به آن اشاره کردید، رفتارهایی مانند سرزنش، توهین، تحقیر، مقایسه، برچسب زدن و هر گونه رفتار پرخاشگرانه دیگر و حتی قهر و غر زدن، جزو رفتارهایی محسوب می شوند که بسیار می توانند رابطه را تخریب کنند و باعث دوری افراد از یکدیگر شوند.
و باز هم همانطور که خودتان حتما بهتر می دانید، معنای مدیریت خشم هرگز این نیست که جلوی خشم خودمان را بگیریم.
چرا همچین چیزی عملا نشدنی غیر ممکن است.
خشم یک احساس است که مانند هر احساس دیگری تحت کنترل مستقیم ما نیست و تا زمانی که به صورت رفتار پرخاشگرانه برون ریزی نشنوند، مشکلی به وجود نمی آورند.
بلکه بر عکس به صورت یک سیستم هشداردهنده عمل می کند که به ما این پیام را می دهد که یک چیزی سر جای خودش نیست و آنچه ما می خواهیم با آنچه در واقعیت وجود دارد متفاوت است و اتفاقا انرژی لازم را برای اعتراض و یا انجام اقدامی برای به دست آوردن آنچه می خواهیم برای ما فراهم می کند.
مشکل از جایی آغاز می شود که ما به جای انجام رفتار مناسبی که ما را به هدف و خواسته مان یک قدم نزدیکتر کند، س به رفتارهای می زنیم که پرخاشگرانه هستند و فقط به صورت لحظه ای این انرژی را به بیرون میریزیم که می تواند سیار مخرب باشد و در بلند مدت رابطه ها را سرد کند.
تنها راه درست در این مواقع گفتگوی موثر است.
بنابراین اینکه ما به احساس خشم و یا هر احساس ناخوشایند دیگری که داریم در لحظه آگاه شویم و به خودمان فرصت دهیم تا آن را در وجودمان ببینیم اما پرخاشگری نکنیم، نیازمند مدیریت هیجانات منفی و خشم است که پیش نیاز یک گفتگوی موثر است.
گفتگوی موثر همانطور که از اسمش پیدا است قرار است ما را به سمت حل مساله و رسیدن به یک توافق دو جانبه با نفع دو سویه هدایت کند.
اصولی دارد که از مهمترین آنها می توان به این موارد اشاره کرد که باید با هدف رسیدن به توافق، و نه اثبات خودمان یا اشتباه طرف مقابل صورت گیرد.
نقطه ای که بر سر آن توافق می شود جایی بین خواسته واقعی شما و خواسته واقعی ایشان است که تا حدودی مورد رضایت و توافق هر دوی شما است.
باید این نکته را در نظر داشته باشیم که افراد ممکن است ادراک متفاوتی با یکدیگر داشته باشند (و هر کسی معتقد است خودش بر حق است و ادراک او درستتر است) و به بیان دیگر برداشت و تفسیر افراد بر مبنای طرز فکر و خواسته ها و باورهایشان با یکدیگر متفاوت است و در گفتگو یکی از اهداف فرعی همین است که اول با دیدگاه و ادراک طرف مقابل آشنا شویم و به او اجازه صحبت بدهیم.
نکته دیگر این است که هر کونه رفتار پرخاشگرانه ای این روند را منحرف می کند (همانطور که خودتان هم اشاره کردید که بعد از پرخاشگری از سوی شما ایشان دیگر حاضر به ادامه گفتگو نیستند و این کاملا طبیعی است).
بنابراین اگر هنوز هیجان و احساس بالایی را تجربه می کنید می توانید گفتگو را به یک زمان مناسبتری موکول کنید تا به خودتان مسلط شوید.
به طور کلی چهار گام در این مهارت مطرح شده است که اگر با رعایت اصولی که در بالا به آنها اشاره شد انجام شود، به نظر می رسد بسیار موثر و نتیجه بخش باشد.
در گام اول مانند دوربین فیلم برداری،بدن قضاوت و تعبیر و تفسیر فقط آن موقعیت را بیان ی کنید، در گام بعدی ادراک و فکر خودتان یا همان برداشتی که دارید را به صورت کاملا واضح مطرح می کنید، در مرحله بعدی احساستان را در این زمینه با ضمیر من بیان می کنید و بعد خواسته و انتظارتان را (بدون سرزنش یا مقایسه) از طرف مقابل در زمینه مورد نظر می گویید.
ایشان هم متقابلا باید به همین ترتیب صحبت کنند و شما هم گوش نید و سعی کنید با در نظر گرفتن زاویه دید ایشان سعی کنید او را درک کرده و حتی در صورت لزوم همدلی خود را هم نشان داده و ابراز کنید.
در نهایت دو طرف باید ببینند مسئله چیست و پس از رسیدن به یک تعریف مشخص برای حل آن و یا راه حل های موجود صحبت کنند و هر توافقی که حاصل شد به انجام و پیگیری آن متعهد شوند.
همانطور که دیدید مهارت همدلی و حل مساله هم در زمینه حل اختلافات مهم هستند.
بنابراین با در نظر گرفتن این نکات و اطلاعات صعی کنید اختلافات خودتان را در مسیر درستی هدایت کنید.
یک زوج درمانگر هم می تواند در این زمینه به شما کمک بسزایی بکند و در توانمندسازی به شما کمک کند و راهنمایی های لازم و دقیقتر را در اختیارتان قرار دهد و به نوعی در این مسیر ناظر و راهنمای شما باشد.