سلام من دختری درونگرا و کنکوری هستم. من قبلا غرور خودمو داشتم یا شایدم بیشتر از حدش داشتم، خودمو جلو هرکسی حفظ میکردم نمیزاشتم اشکام بی خودی بیاد، الان میتونم بگم که دو یا سه ساله این خاصیتمو از دست دادم، احتمال میدم بخاطر چیزی که خودم میدونم و غرورمو شکستم باشه سر هرچیز کوچیک یا بزرگی توی دعوا یا اینکه حقمو میخواستم بگیرم گریم میگیره، البته اینو تونستم کنترل کنم تقریبا! اما مشکل اصلی من چند ماه که پیش اومده طی این مدت من میزان خشمم بیشتر شده خودمو جلو دیگران کنترل میکنم گریم نگیره ولی توی تنهاییام میشینم گریه میکنم تنها بودنو به با جمع بودن ترجیح میدم، رفته رفته میزان گیرم به مرور بیشتر شد هر هفته هرچند روز و الان میتونم بگم هروز این اتفاق میوفته، هیچ مشکل خانواده ای یا درسی هم ندارم خداروشکر که خانوادم پیشم ان. ولی واقعا دیگه دلیلی واسه گریه کردنم هم وجود نداشته باشه دست خودم نیست شروع میکنم به زار زدن، البته تا اللن هیچکدومشو خانوادم متوجه نشدن، بعضی وفتا بی اشتهام و بعضی وقتا فقط الکی چند بار ناهارو شام میخورم، و البته یکی دوماه پیش مدت زیادی من خوابم بهم ریخته بود، طوری که طی ۴۸ ساعت ۲ ساعت میخوابیدم یا بعضی وقتا دلم نمیخواست از جام بلند شم. ازون موقع که گریم موقع خشم پیشم بود شروع کردم با خودم حرف زدن تو ذهنم بنظرم چیز طبیعی میاد ولی خب الان بیشتر شده الان توی خیلی از صحنه های زندگیم که اتفاق افتاده یا نه اتفاق نیوفتاده، زندگی میکنم. وقتی فکر میکنم میخندم، گریه میکنم عصبی یا خشمگین میشم. درکل حالت صورتم عوض میشه روم تاثیر زیادی داره، و البته نکته نگران کننده ای که امروز بهش بر خوردم وسط خنده هام ناخوداگاه حالم بد شدو اشکام شر شر پشت هم ریخت. ناراحت بودم و واسم عجیب بود. این اتفاقات که از اول گفتم از دو یا سه سال پیش شروع شد تمرکزمم از دست دادم من ادمی بودم که بدون برنامه ریزی توی زندگیم موفق بودم، بدون اهمیت دادن به دیگران زندگی میکردم ولی الان فکر و خیالام اجازه تمرکز و کار کردن بهم رو نمیده فراموشکار هم میشه گفت شدم. ولی همه اینارو که گفتم هیچکس حس نمیکنه، هیچکس نمیدونه که من ممکنه ناراحت باشم یا گریه کنم، با وجود اینا ناراحتیامو از دیگران قایم میکنم و لحظات شادیو با دیگران سپری میکنم. آیا من افسردم؟ چطور میتونم حال خودمو خوب کنم به زندگی عادی نیاز دارم