خانمی هستم 27ساله فوق لیسانس طراحی صنعتی’ تازه یک سالی میشه ازدواج کردم و البته قبلش دو سال و نیم نامزد بودم…مشکلم از اونجا شروع میشه که با وجود داشتن چهره ی زیبا و اندام متناسب ولی شوهرم شبا جدا از من میخوابه و احساس میکنم اصلا چهره من براش خوش ایند نیست چون وقتی پیشش میخوابم خودشو قایم میکنه یا صب بلند میشم میبینم جاشو عوض کرده..اکثرا من تو اتاق میخوام اون تو هال…بعضی وقتا که میرم کنارش بخوابم صب میبنم تو اتاق خوابیده…و اینکه اصلا صبحا انگار من نیستم بهم اهمیت نمیده باهام حرف نمیزنه…بلند میشه خودش صبحونه میخوره و اکثرا میاد در اتاق و میبنده که من بیدار نشم…وقتی ام بیدار میشم سلام میکنم جوابمو نمیده و کلا صبا انگار براش ناخوشایندم…این رفتارش خیلی ازارم میده..من چهره ی زیبایی دارم و خواستگارای زیادی داشتم و ایشونو از بین هزاران خواستگار انتخاب کردم…وقتی بهش میگم طلاق بگیریم میگه باشه ولی هیچ اقدامی نمیکنه همش میگه برو خودت اقدام کن…منم خیلی میترسم…اوایل فک میکردم به خاطر مهریه اس که اینجوری میکنه بعد بهش گفتم مهریه مو میبخشم بریم توافقی طلاق بگیریم زبانی میگه باشه و عملی انجام نمیده…از بی توجه یاش و تمسخر و زنگ نزدناش و دیر به خونه اومدناش و اصلا حرف نزدنش باهام خسته شدم پیش مشاورم رفتیم گفته طلاق بگیرین ولی هیچ کاری نکردیم همش جدا و تنها میخوابیم و من از رفتارای زد و نقیض ش خسته شدم…نمیدونم دوستم داره یا نه…بعضی وقتا احساس میکنم ازم متنفره بعضی وقتام نظرم عوض میشه..ولی از اول زندگی جدا خوابیدیم این خیلی خیلی ازار دهنده اس..چندین بار زبانن بهم گفته دوستم نداره و همش نگران اینه که من دوسش دارم یا نه…همش میپرسه تو هم دوس نداری مگه نه…من قبلا سعی میکردم بفهمونم که دوسش دارم چون احساس میکردم ناارومه و میترسه که دوسش نداشته باشم …ولی الان چون احساس سر بار بودن میکنم دلم میخواد زندگی مون تموم بشه تا هم اون از این وضعیت در بیاد هم من….من با ارزو ازدواج کردم دلم میخواد بغل شوهرم بخوام در حالی که اینجوری نیس همش تو اتاق تنهام…بازم نمیدونم مشکلش چیه چون رفتاراش کاملا زد و نقیضه…نمیفهمم زندگی با منو دوس داره یا نه…شما بگین چیکار کنم؟؟؟ایا طلاق بگیریم…بهش بیشتر توجه کنم و محبت داشته باشم یا بی توجه باشم و به خودم برسم…البته من تمام این راها رو انجام دادم…بهش محبت کردم ولی اصلا ندید یا طردم کرد…بهش بی توجی کردم اون از من بیشتر بی توجهی کرد…ازش خواستم اگه اذیتش میکنم جدا شیم هیچ عکس العملی ازش ندیدم…واقعاااا خسته ام خسته ی خسته