سلام
من ۲۵ سالمه و لیسانی دارم و نامزدم ۲۷سالشه و دیپلم داره شغلشم ثابته حقوق بگیره کارگریه ما الان سه ماهه نامزدیم دوماه هم خاستگاری طول کشید . من فرزند دوم خانواده و پدرم کارمند دولته شغل ثابته کشاورزی و زمین هم داره وضع مالی متوسطی داریم یعنی ن فقیریم ن پولدار . من و دوتا از خواهر برادرام تحصیلات لیسانس داریم .مادرم خانه داره ولی با سوادو اجتماعیه . خودم دنبال کار میگردم و تو یه خانواده معمولی بزرگ شدم .نامزدم بچه دوم خانوادس یه خواهر دوسال بزرگتر و یه خواهر هم کلاس خودم بوده دوره ابتدایی هر دو ازدواج کردن و فرزند دارن . مادرش بی سواد و خانه داره .پدرشم قبلا بنایی میکرده متاسفانه الان میگن ک درگیر اعتیاده چند نفرم گفتن که مواد ک میخره برا خودش خریدوفروش هم میکنه ک مطمین نیستم . نامزدم قبلا هم دوماه عقد کرده و طلاق گرفتن دلیلشو پرسیدم میگفت ک اون فقط به خودش اهمیت میداد و من براش هیچ جایگاهی نداشتم. من در مورد پدرش ک شنیدم نمیخاستم قبول کنم بعد ک با خودش صحبت کردم قبولش کردم. متاسفانه الان یه سری مشکلات هست . من ازش خواستم بخاطر شرایط پدرش و اینکه خواهراش همیشه خونه مادرش رفتو آمد دارن و اینکه کلا منزل مستقل خیلی از بدی های خونه مشترک رو نداره . طبقه دوم خونه پدریشو نسازه و بریم مستقل بسازیم اونم اول زیر بار نرفت بعد قبول کرد . حتی خونه پدری هم خودش خرجی خونه رو داده تا الان و فکر کنم خونه هم خودش ساخته چون ب من گفت طبقه پایین کامل از خودمه . و بیا بالا رو بسازیم ک من گفتم ن منزل باید مستقل بگیری که پدر منم قرار شد پنجاه تومن وام ازدواجو بهش بده قسطاشم خودمون بدین برا خرید زمین برای ساختن . از ۱۹ سالگی سر کار میرفته ولی بجز یه پراید مدل پایین هیچ پس اندازی نداره .گفتم حقوق هاتو چیکار میکردی . میگه کار خیر . دعای پدر مادر . بعد هم قرار شد بریم وام بگیریم و یه نیم ست سرویس طلا بخریم چون اینجا رسم طلا خیلی زیاده ولی تو این وضعیت گرونی فعلا باید قناعت کرد. از روزی ک من گفتم خونه مستقل و بخاطر اینکه خانوادم شرط کردن تنهایی خونشون نرم تا عقد نکنم و فقط نامزدم هفته ای یکی دو بار میومد خونه ما چند ساعتی ناهار یا شام منزل ما بود . یکی دوبار هم باهم رفتیم بیرون .یکم خانوادم سختگیرن ولی اینجایی ک ما هسیم رسم همینطوره رفتو آمد تو نامزدی خیلی کمه . خانوادش با من هیچ ارتباطی نگرفتن تو این دو ماه دلیلشونم همینایی میگفتن ک نوشتم چرا خونه ما نمیاد چرا میخاد مستقل بشه چرا ب ما زنگ نمیزنه حالمونو بپرسه و ازین دست بهونه ها و یجورایی قهر بودن . خوده نامزدمم چند باری باهام قهر کرد و اینکه یبار سر اینکه منو مامانم با تاکسی رفتیم خونشون و زنگ نزدیم بیان دنبالمون ناراحت شد و با خاهرش اومدن خونه ما ک نامزدی رو بهم بزنن . که بعد پشیمون شد معذرت خاهی کرد و رفت . ولی یه چند روز بعد دوباره شروع کرد به خاله زنک بازی و قهر کردن .سر بحثای بیخودی قهرو ناز میکنه .کلا یکم قهرالوعه . خانوادش بعد از اینکه اومد به هم بزنه و پشیمون شد اصلا انگار ن انگار یه تماس با خونه ما نگرفتن ک ببینن چه خبره . فقط بعد از یک ماه ازون قضیه ما حسابی تو خونه دستمون بند بود مادرش تماس گرفته بود من جواب نداده بودم .بعد ازین ک من کلی بهش غر زدم ک مادرت پس چرا یه زنگ نمیزنه تماس گرفته بود شب بود کارمون ک تموم شد دیدم پیامم ک نوشتم دستمون بنده مامانت زنگ زد جواب ندادم بی پاسخ مونده براش پیام نوشتم کجایی دیدم قهر کرده و ناراحته میگه چرا جواب مادر منو ندادی منم بهش گفتم خب دستم بند بوده ندیدم بعدشم شب شد نتونسم بزنم .فرداش مادرش تماس گرفت یک دقیقه با من حرف زد و قطع کردن دوتا شلوار خونگی با یه هودی هم یبار خرید خودش اورد خونمون .بازم مادرش نیومد . کلا یبارم مادرشو با خودش اورد خونمون .ک اون روزم مادرش حرف ک نمیزد هیچی هم نمیخورد مادرم خیلی پذیرایی کرد هیچی نخورد گفت معدم درد میکنه و پسرمم مریضه هیچ کودوم هیچی نخوردن بعدشم رفتن . کلا رفتار خانوادش یجوریه اینا چنتا مثال بود . حالا تو یه حرکت جدید با این همه بی اعتنایی ک میکردن بعد صفر اومدن قرار عقد بزارن بجا اینکه حرف عقد بزنن میگن میشه فلان قسمت از مهریه رو کم کنیم بابامم گفت نمیشه پس من به چه اعتباری دختر ب شما دادم . بعد یه تاریخم معین کردن و از خریدو ارایشگاهو غیره هیچی نگفتن و رفتن . بعد شبش نامزدم با من قهر بود میگفت چرا بابات قبول نکرد دو دونگ خونه ک تو قباله بود حذف کنیم و چرا ب من گفت به اعتبار خونه بهت دختر دادم و حرفش زشت بوده و … و هیچی نگفتم یکم غر زدو بعدم افلاین شد . بعدش براش نوشتم ک کار شما زشت بوده بعد از توافقات اومدین حرف عقد بزنین یا مهریه . بعدم گفتم میای بریم چنتا محظر ببینیم گفت ن بابام رفته ب سلیقه خودش محضر بگیره .گفتم میاین منم ببرین ببینم کجاس محظر چه شکلیه گفت ن همه چیز رو شما تعیین کردین محظر با خانواده منه .گفتم چیو ما تعیین کردیم گفت طلا خونه … گفتم منو تو میخایم زندگی کنیم کسی حق دخالت نداره گفت ن محظرو بابا من میگه کجا بری و خانواده من تعیین میکنن منم دخالت نمیکنم. ارایشگاهم همینجا نزدیک برو اتلیه هم نمیخاد بریم. منم گفتم اگه اینجوره ک ب سلیقه من نباشه برید هرکیو میخاید عقد کنین من نمیام .بعد دیگه چند روزه باهاش حرف نزدم . مامانشم زنگ زده میگه بعد از ظهر فلان روز بریم عقد کنیمو بیایم . ن تشریفاتی ن ارایشگاهی ن خریدی .مامانم خیلی بهش برخورد گفت یعنی دخترم ارایشگاه نره و … .بعد ک دید مامانم ناراحت شد میگه خب فردا بریم ارایشگاه ببینیم منم گفتم درس دارم فعلا چون با نامزدمم قهر بودیم احتمالا کل خانوادش میدونستن گفتم نمیام . بعدشم ک قطع کرد گفت این خانواده ب درد ما نمیخورن چون از همین الان برات تصمیم میگیرن و نمیخان این کار بشه چون نمیخاسن ارایشگاهم ببرنت و… خلاصه چند روزه سمتش نرفتم اونم هر روزبجا اینکه بیاد درستش کنه خراب ترش میکنه .امروزم رفته تو خونه گفته ک دختره بهم گفته برو هر کیو دوسداری عقد کن من این محظر ک نمیدونم کجاس نمیام. الان باید چیکار کنم .زنگ بزنم یا بزارم خودش هرکار میخواد بکنه ؟تازه چند ساعت بعدشم فکنم فردا شبه روزی ک قهر کردیم . پیام داده باشه من محظرو کنسل میکنم میرم با هر کی دوسدارم عقد میکنم . تازه باباشم ب بابام زنگ زده بعد ازین ک من ارایشگاه دیدنو کنسل کردم گفته دختر شما مارو مسخره کرده و فلانو بمان . بابامم نمیدونسته نامزدم قلدری کرده منم زیر بار نرفتم . چیزی نگفته قطع کرده . کلا دوستم میگه اینا میخان مثلا یجاهایی دخالت کنن و کمک نمیدونن کجا و چجوری. حالا نمیدونم قبول کنم یا ن