سلام من 32 سالم هست و نامزدم 33. ما یکسال هست که نامزد کردیم. هر دو دانشجوی دکتری هستیم. شهرهامون 6 ساعت از هم فاصله داره ولی یکدانشگاه دانشجو هستیم.
پدر من تا حدی بین من و پسراش فرق قائل هست و میگه پسرم حق داره با نامزدش تا هر وقت خواست هرجا بره اما در مورد من گفته میشه اجازه ندارم زیاد با نامزدم باشم. در حالی که ما عقد کرده هستیم. برادرم از اینکه چیزی خرج نامزدم میشه حسودی میکنه و من رو اذیت میکنه. نامزدم هم از این رفتار ناراحت شده و خونه ما کمتر میاد.خانواده همسرم هم که پدرشون فوت شدن مادرشون خیلی پیر هستن و دوخواهر و یک برادرشون هم عملا فقط یا نیستن یا دخالت بی معنی میکنن. با توجه به همه این شرایط من بهش گفتم بهتر هست یه عروسی مختصر بگیریم و بریم سر خونه و زندگیمون. در جواب میگه من فعلا درامدی ندارم، هزینه عروسی بالاست و از این حرفها. در حالی که ما خونه خریدیم و مستاجر نیستیم. حتی من بهش گفتم عروسی نگیر من خودم یه حنابندون میگیرم فقط. هر بار که این بحث پیش میاد داد و بیداد میکنه و یه جوری رابطمون سرد میشه. از طرف خانواده پدریم تحت فشارم و میگم برات مهم نیست من اذیت میشم میگه به پدرتم میگم ندارم هنوز. پدر منم اخلاقش تنده.
به خدا زندگیم عذاب اور شده
کاشش شما چیزی بگید اروم بشم