3
نداشتن رابطه جنسی
سلام ،باعرض خسته نباشید،میخواستم بدونم نداشتن رابطه جنسی در بعد ازدواج چه مشکلاتی در بر دارد ،در صورتیکه دو طرفه نباشه،منظورم اینکه مثلن زن خواستار رابطه جنسی باشی ولی مرد به هر دلیلی ممانعت از انجام اینکار داره.ایا در دراز مدت مشکل ایجاد میکنه ؟با توجه به اینکه یه طلاق عاطفی هم بین من و همسرم بوجود امده.یه فرزند دارم.همسرم به هیچ دلیلی حاضر به همکاری نیست.حتی حاضر نیست پیش مشاور بره.
سلام به شما پریسا جان
شما از مسیر ارتباطی و ازدواجی صحبت می کنید که در ان تعامل بین شما و همسرتان هم از نظر جنسی و هم عاطفی قطع شده است خب این موضوع از اهمیت زیادی برخودار می باشد چون در هرصورت این زندگی مشترک حتما برای شما و همسرتان در مسیر پاسخ به یک سری نیازها و هدف ها شکل گرفته است و خب اگر هردوی شما به این سبک زندگی مشترک رضایت دارید خب ممکن است مشکلی هم ایجاد نکند اما در مسیر زندگی مشترک نداشتن رابطه جنسی و طلاق عاطفی خودش مشکل محسوب می شود چون به هدف های اصلی زندگی مشترک پاسخ داده نمی شود.
در این مورد اطلاعات بیشتری در اختیار ما قرار بدهید تا در صورت تمایل باهم بیشتر صحبت کنیم.
سلام ممنون که برام وقت میذارید.من شانزده ساله ازدواج کردم یه پسره هشت ساله دارم،همسرم دوازده سال از من بزرگتره.من ۴۹ سالم است .اروپا زندگی میکنم و قبل از ازدواج هم با هم دوست بودیم.درست از بعد ازدواج متوجه شدم همسرم تمایلی به همبستری با من نداره با وجود اینکه میدونست من دلم بچه میخواد و من قبلن بهش گفته بودم.مشکلات ما از همون روزهای اول شروع شد ،دیگه نه راه پیش داشتم و نه راه پس.اصلن متوجه کاراش نمیشدم.خیلی بهش گفتم بره دکتر ولی همیشه ممانعت میکرد.بالاخره بعد چند وقت من خودم براش وقت گرفتم تا پیش دکتر بره و خودش رو مداوا کنه.دکتر هم چنتا قرص وایاگرا بهش داده بود،اینکه واقعا چی بینشون رد وبدل شده بود نمیدونم.با خوردن قرصها من باردار شدم.کلن تو دوران بارداری هم اخلاق خوبی نداشت.خیلی کینه ای است و با کوچکترین حرفی سرم داد میزنه و اگه تو گذشته خواسته یا ناخواسته حرف اشتباهی زدم،همون رو یاداوری میکنه و دیگه باهام حرف نمیزنه.قهراش طولانی مدته،شخصا تیپی است اگه یه سالم باهاش حرف نزنم با من صحبت نمیکنه.قبل ازدواج بهتر بود.شایدم بوده و من متوجه نمیشدم و این ازبی تجربگی من بوده.تو دوران بارداری هم با من قهرمیکردو این خیلی برای من که تو غربت بودم سخت بود.فامیلی اینجا ندارم و دوست نداشتم هم با کسی دردل کنم میترسیدم وضعیت بدتر از این بشه.نمیخواستم به فرزندم صدمه وارد بشه.خوشبختانه فرزند با تمام بالا و پایینها با وجود اینکه سنم هم برای بارداری بالا بود سالم بدنیا اومد.سرم بهش گرم بود تا اینکه چهارسالش بود که من دوباره شروع به کار کردم.مشکلاتمون با اومدن بچه بیشتر شد.مخصوصا اینکه حالا تنها کسی که میتونست کمکم کنه همسرم بود.اونم با هزار منت.به هیچ وجه حاضر نیست کاری بخاطر من انجام بده.مخصوصا در نگهداری بچه.برای خودش صبح از در خونه برای کار بیرون میره و شب هم دیر وقت برمیگرده.گاهی وقت متوجه شدم قمار میکنه.و وقتش رو اونجها میگذرونه.تو این چند سال مریضیهای بدی گرفت .بدنش تومور سازه و حتی وقتی فرزندم سه سالش بود مجبور شد قسمتی از لوزالمعدش رو برداره و بخاطر همین دیابتی شد.یه کلیه اش رو هم دراورد.دیگه اخلاقش بدترهم شد.چیزی که من رو اذیت میکنه بیشتر ،بغیر از نداشتن رابطه جنسی ،دروغ گفتنهاش،قهر کردنهاش و دادزدنش سر من است.با هم زیاد صحبت نمیکنیم .بیشتر بخاطر نگهداری پسرم است که مجبورم باهاش صحبت کنم.از در که میاد تو بهم سلام نمیده.وقتی ازش میپرسم چرا سلام نمیدی میگه من دادم تو نمیشنوی .باید گوشهاتو ببرم شست شو بدم.این طور حرف زدن بیشتر اذیتم میکنه.من فقط شریک بیماریهاش بودم این جند وقت.تو اون مدت که بیمارستان خوبه ،ولی بعدش من دوباره بدم و اگه اشتباهی هم کردم همون رو به رویم میاره.و این زمینه ای میشه واسه ادامه ندادن و دیگه حرف نمیزنه.بهش خیلی گفتم مشاور بریم ،هیج روانشناسی رو قبول نداره.پسرم الان هشت سالشه ،توی این مدت حتی یه مسافرت هم نبردش.پرسیده بودید ایا در مورد مشکلاتتون حرف میزنید یا نه ،همونطور که گفتم تمایلی نداره که صحبت کنیم ،همیشه هم طوری صحبت میکنه که من مقصرم به همون دلیلی که مثلن دوسال پیش این حرف رو زدم یا اونکارو کردم.ته بحثمون به همینجا ختم میشه منم دیگه ساکت میشم و چیزی نمیگم.یکی از بدیهاش اینکه وقتی چیزی رو انجام میدم که اشتباه به هر دلیلی ،همون موقع چیزی نمیگه ،حتی اگر چند سالم ازش گذشته باشه یادش میمونه و با اولین مشاجره یاداوری میکنه،تا حق با اون باشه و از بحث خارج بشه.روزهای یکشنبه رو با دوستاش میره کوهنوردی و میگه یه روز در هفته برای خودمه ،در صورتیکه بقیه هفته هم خونه نیست ،فقط یه شنبه پسرم رو نگه میداره تا من سرکار برم.جون مدرسه تعطیله.تمایلی به مسافرت با ما نداشته و نداره.خودش میگه من از فامیل کینه به دل میگرم و نمیتونم فراموش کنم ولی غریبه رو میتونم راحت ببخشم.در ضمن رابطش با خانوادش حتی مادرش هم خوب نیست.مادرش الان فوت کرده .قبلن که در قید حیات بودن هر شش ماه یه دفعه بهش زنگ میزد.میگفت قبلن یه دختری رو دوست داشته مادرش نرفته براش خواستگاری .چون بهش گفته دختری که از خیابون پیدا کردی بدرد نمیخوره.در ضمن یه نامزدم تو اروپا داشته که اینطورخودش میگه نامزدش یک دفعه از زندگیش بدون حرفی گذاشته رفته .همسرم که تو یه شهر دیگه ای با اون دانشجو بوده درسش رو ول میکنه و میاد شهری که الان زندگی میکنیم.ولی من میدونم که هنوز هم دوستش داره و تو رفتاراش متوجه میشم.من قبلن یه ازدواج سنتی داشتم و بخاطر همین هم اومدم اروپا.یعنی از طریق شوهر سابقم.اون هم الکلی بود هم قمارباز.وقتی هم که از روی بی پولی رفتم سر کار ،بهر نحوی پولهای من رو ازم میگرفت.اینقدر هم که الکل مصرف کرده بود ،نمیتونست بچه دار بشه و روی اسپرمش تاثیر گذاشته بود.الان نمیدونم چکار کتم از همسر اولم مطمین بودم باید جدا بشم.ولی با توجه به اینکه یه بچه دارم و ایشون همسر دومم هست ،نمیدونم باید چکار کنم.لطفا من رو راهنمایی کنید
درک میکنم که این شرایط برای شما سالها با فشار روحی زیادی همراه شده است اما عزیزم موضوع مهمی که وجود دارد این است که داشتن فرزند کمکی به رفع این مشکلات نمی کند و این اشتباهی هست که افراد زیادی مرتکب آن می شوند اما در این مسیر در هرصورت در زمان فعلی شما یک فرزند دارید و در اول بهتر است که در مقابل او از اینگونه بحث کردن ها خوداری کنید و اگرقرار است صحبت کنید هم در زمانی که او حضور ندارد و یا در حریم خصوصی خودتان باشد.
شما از شانزده سال زندگی مشترک صحبت می کنید در هرصورت شما در این همه سال به شناخت لازم نسبت به همسرتان رسیده اید و خب اگر قرار بر تغییری هم بود به اندازه کافی زمان صرف آن شده است خب نیاز است که شما به این واقعیت ها توجه کنید و برای ادامه زندگی خودتان تصمیم گیری داشته باشید.
چون در هرصورت ممکن است که همسر شما مانند این شانزده سال و یا بهتر است بگویم تقریبا مانند این ۶۲سال سن نخواهند تغییری در مسیری رفتاری و شخصیتی خود قائل شوند سوال این است که شما می خواهید به همین سبک از زندگی مشترک ادامه بدهید و فکر می کنید که این مسیر زندگی مشترک برای شما و فرزندتان چه میزان سازندگی دارد؟
با توجه به این سوال شما می توانید به کمک مشاوره حمایتی که بهتر است با توجه به خارج از کشور بودن در مورد ادامه مسیر و یا جدایی تصمیم گیری کنید.