سلام وقت بخیر خسته نباشید
بنده دو سال هست که نامزدم(منطقه ما نامزدی همون زنو شوهری هست ینی ما عقد کردیم رسما هم زنو شوهر شدیم ولی تا زمانی که مراسم عروسی نگیریم هر کدوم خونه پدریمون میمونیم)طی دو سال از رفتار و گفتار خانومم متوجه شده بودم که دوسم نداره ولی زبانن میگفت دوسم داره در حالی ک رفتارش برعکس بود،این آخری هم حرفایی زد ک درسته بعدا گفت از رو عصبانیت بوده ولی خب من تو رفتارشو حرفای طول دو سالش هم دیده بودم دقیقا این حرفایه آخرشو ک کاملا نشونه ی دوست نداشتنه،این حرفای بدی ک شنیدم باعث شده الان بیشتر از دو ماهه رابطمونو قطع کردیم و میخواییم طلاق بگیریم،خانواده هامون خیلی دارن غصه میخورن حتی خانومم خودشم غصه میخوره ولی خب میگه طلاق ک طلاق،ولی من اگه بخوام میتونم دوباره برشگردونم اما موندم سر دو راهی از طرفی نمیتونم حرفایی ک بهم زده رو فراموش کنم از طرفی هم میگم برشگردونم بازم همون آشو کاسه قبلیه و دوسم نخواهد داشت و منجر میشه ب دعوای دوباره و روز از نو روزی از نو،از طرفیم من فکر میکنم اگر برم دنبالش و اونم قبول کنه ب ادامه رابطه اون قبول کردنش مصلحتیه و ممکنه تا آخر عمرش اجبارا بخواد تحمل کنه منو و این فکر منو زجر میده چون اصلا متنفرم از اینکه سربار باشم یا کسیو اذیت کنم،اگر ولش هم کنم طلاق بگیریم میگه من دیگه سرد شدم از زندگی و عشقو عاشقیو اینا و دوباره ب هیچ پسری فکر نمیکنمو فلان،حتما از طرز نوشتنم شما هم متوجه شدین ک واقعا سردرگمم نمیدونم چیکار کنم،ممنون میشم راهنماییم کنین،در ضمن اشاره کنم ک خانومم مشکلات روحی روانی داره کمی و تازه قبول کرده ک بره پیش روانشناس بعد قهر کردنمون البته،قبل اون نمیرفت هر کاری میکردیم،مشکلش اینه ک مثلا خیلی عمیقا درونگراست و حرفشو نمیتونه بزنه و از جمع خوشش نمیاد مثل بقیه دخترا نیست و بعضی ترسایی داره ک زندگیشو مختل کردن و کلا نمیتونه ذهن خودشو کنترل کنه.
پیشاپیش از وقتی ک میذارین و بنده رو راهنمایی میکنین سپاسگذارم.