2
نوجوان
نمیدونم از زندگیم چی میخوام حس میکنم چیزایی که فبلا خوشحالم میکردن حالا دیگه معنی واسم نداره خواهش میکنم کمکم کنین چون حالم اصلا خوب نیست.
نمیدونم از زندگیم چی میخوام حس میکنم چیزایی که فبلا خوشحالم میکردن حالا دیگه معنی واسم نداره خواهش میکنم کمکم کنین چون حالم اصلا خوب نیست.
سلام به شما دوست عزیز
در این مورد اطلاعات بیشتری در اختیار ما قرار بدهید تا باهم بیشتر صحبت کنیم.
۱٫ شما چند سال دارید؟
۲٫ چند مدت است این احساس غم را تجربه می کنید؟
۳٫ تغییراتی در خواب و تغذیه خود احساس می کنید؟
۴٫ روابط شما با خانواده و دوستانتان چگونه می باشد؟
۵٫ برنامه روزانه زندگی شما چگونه می باشد؟
با سلام خدمت شما دوست عزیز
این احساس که ندانید از زندگی خودتان چه می خواهید و از چیزی لذت نبرید بسیار می تواند ناراحت کننده و دردناک باشد و احساس شما در این زمینه کاملا قابل درک است.
اگرچه دقیق به سن و سالتان اشاره نکردید ولی از آنجا که موضوع مطلبتان نوجوانی است حتما می دانید که تجربه این حالت در این دوران تاحدی طبیعی به نظر می رسد.
چرا ه در همین دوران است که افراد خودشان را برای ورود به مرحله بزرگسال آماده می کنند و امادگی ها و توانمندی های لازم را برای ورود به جامعه و برای تشکیل یک زندگی مستقل به دست می آورند و برای همین تحصیلات و تمرکز بر کسب برخی توانمندی ها و مهارت های مورد نیاز برای زندگی در جامعه در این دوران اهمیت و اولویت خاصی پیدا می کند.
در این دوران افراد در اثر روبرویی با گزینه های بی شمار در سطح جامعه ممکن است در ابتدا دچار سردرگمی بشوند و برایشان تصمیم گیری در مواردی مانند این که چه شغلی مناسب آن ها است؟ به چه حوزه ای در تحصیل علاقه مند هستند؟ چه افکار و باورهایی برایشان مهم هستند؟ چه اعتقاداتی بهتر است داشته باشند؟ با چه کسانی دوستی و رابطه داشته باشند و از چه کسانی دوری کنند؟ چه سبک از زندگی را در پیش بگیرند و مواردی از این قبیل، دشوار به نظر برسد که کاملا هم طبیعی است.
این موضوعات بخشی از مسیر تحول و رشد و بلوغ افراد محسوب می شود و نمی توانید از آن اجتناب کنید.
بهتر است به خودتان فرصت بدهید تا با این دغدغه ها به ترتیب روبرو شوید و بر اساس اولویت هایتان سعی کنید مسیر دلخواه خودتان را در هر یک از این حوه ها یافته و مشخص کنید.
برای این منظور تصویر سازی ذهنی درباره آینده و زندگی دلخواهتان می تواند بسیار کمک کننده باشد به این ترتیب که چشمان خودتان را ببندید و خودتان را در ده سال آینده تصور کنید و ببینید که اکنون خوشحال هستید و چه زندگی دارید؟
یا این که اگر فردی به شما بگوید با زدن چوب جادویی شما به هر آنچه می خواستید می رسید و زندگی ایده آل شما در لحظه فراهم خواهد شد، آن وقت زندگی شما در ابعاد و قلمروهای مختلفش مانند روابط و دوستان، شغل، تحصیلات، سلامت، تفریح، رشد فردی و یا معنوی چه کیفیت و ویژگی هایی خواهد داشت و ما شما را مشغل انجام چه کارهایی خواهیم دید؟
به این ترتیب با تعیین چشم اندازتان در آینده و یافتن زندگی دلخواه و مطلوبیتان می توانید هدف گذاری های بلند مدت و کوتاه مدت تعیین کنید و بعد بر اساس آن ها برنامه ریزی های عملیاتی داشته باشید و در مسیر تحقق آن ها اقدامات موثر لازم را انجام دهید وبه این صورت احساس خوب ناشی از زندگی کردن و پویایی و هدف مندی و جریان داشتن را تجربه کنید.
اما حالت دیگری هم می تواند وجود داشته باشد و ان هم این است که احساسات اکنون شما فراتر از حد طبیعی خودش بوده و بسیار متفاوت از قبل باشد و در کنار بی لذتی که به آن مستقیما اشاره کردید، احساس نا امیدی، کمبود انرژی، پر خوابی یا کم خوابی و خلق پایین را در اکثر مواقع تجربه می کنید به طوری که کارکردهای زندگی شما را مختل کرده است، در این صورت نیاز است حتما در اسرع وقت به یک روانشناس بالینی و درمانگر مراجعه کنید تا پس از انجام بررسی های دقیق تر و ارزیابی های لازم در این زمینه بتوانید مداخلات درمانی لازم و تخصصی را دریافت کنید.
البته در مورد اول هم می توانید و بهتر است که از طریق مراجعه به یک روانشناس یا مشاور کمک حرفه ای دریافت نید تا بتوانید با شناسایی دقیق و بهتر خواسته ها و نیازهایتان در زندگی و تشخیص موانع درونی و بیرونی موجود و بعد شیوه های موثر کنار گذاشتن آن ها بتوانید در این راستا اقدامات موثری انجام دهید و در مسیر داشتن زندگی با کیفیت و شیوه دلخواه و مورد نظرتان گام بردارید.