با عرض سلام خدمت شما
پسری هفده ساله هستم،من وسواس فکری دارم و مدتی بود که افکار جنسی نسبت به محارم خودم به ذهنم می آمد که به تدریج احساسات جنسی من را تغییر داد.
گاهی افکار و تخیلاتی نسبت به محارمم در ذهنم است که تحریک کننده جنسی هم هستند اما لزوما وسواسگونه نیستند!
چند بار با تصور رابطه با خواهر غیرواقعی و خیالی خودارضایی کردم نه خواهر واقعی!اینگونه تصورات خواهر و برادری یا حتی مادر و پسری تحریک کننده تا مدتی قبل زیاد در ذهنم بودند اما الان تا حدودی کم شدند؛در مورد اینها خودم را سرزنش میکنم که چرا با این تصورات خاص خودارضایی کردم و هر وقت یادم می آید خاطرم مکدر میشود.
در معاشرت با برادرزاده ام،که پسر است و یک سال و چندماه سن دارد،وقتی که او را بغل میکنم،میبوسم و…احساسات خاص جنسی به من دست میدهد و من نسبت به او احساس گناه میکنم چون فکر میکنم نسبت به او سوء نیت جنسی دارم یا نه،چرا این احساست را میکنم،آیا واقعا نیت جنسی دارم؟!…البته شبیه این احساسات را نسبت او قبل از وسواسی شدنم داشتم اما الان هم بیشتر و گسترده تر شده اند و هم فکر مسایل جنسی ذهنم را مشوش کرده اند،نکند واقعا نیت جنسی دارم اما خودم نمیخواهم بپذیرم و دارم خودم را به نحوی گول میزنم!؟؟؟
امروز به صورت اتفاقی رو کف پایم نشست و من به دلیل همین حساسیت هایی که دارم پایم را کشیدم و هنگام بلند شدن او این در ذهنم بود که او به جای آنکه دست های خود را به زمین بزند،دست هایش را بر پایم میگذارد که البته نگذاشت اما این تبدیل به نشخوارذهنی شد که چرا این در ذهنم بود که ممکن است دستش را بر پایم بگذارد و چون من ممکن است حتی از طریق لمس کف پا هم تحریک شوم اما پای خود را جمع نکردم همچنین در آن زمان،من کمی دچار نعوظ شدم و نمیدانم که براثر تحریک جنسی بود یا نه چون تحریک نشدم شاید هم شدم ولی خودم نمیدانم! اما ذهنم وسواسگونه به این گیر داده است و سعی میکنم خودم را قانع و توجیه کنم که نیت جنسی نداشتم و به خودم میگویم اگر نیت جنسی داشتم از راهای دیگری میتوانستم از او سوء استفاده کنم البته این توجیه ها هم مخلوط با افکار جنسی بودند که قضیه را بدتر میکرد.یا اینکه در دستم یک چیز خوردنی را در دهانش گذاشتم و لب های او طبیعتا به دستم برخورد میکرد و از همان اول افکار و احساسات خاص جنسی به من دست داد و با خودم هم کلنجار رفتم که چرا من با وجود حس کردن این احساسات بازهم کار خودم را ادامه دادم و آن چیز خوردنی را در دهانش گذاشتم!نکند قصد من واقعا جنسی بود!
یا مثلا خواهرم در چند متری من نشسته بود،وقتی با گوشه چشمم نگاهم به او می افتاد احساسات جنسی به من دست میداد و من سعی میکردم با دستم یا پرت کردن حواسم نگاهم را محدود کنم و نمیدانم چرا این احساسات به من دست داد و بعد از این مورد من خودارضایی کردم اما نه با تصور محارم واقعی،این در حالی است که سابقه نداسته که محارمم برایم جاذبه جنسی داشته باشن و قبل از مبتلا شدن به این نوع وسواس آنها هرگز برایم تحریک کننده نبودند و حتی الان هم…
یا اینکه یک نفر با حالت خاصی نشسته بود و من پشت او را دیدم و فکر کردم که شخص دیگری است اما بعد متوجه شدم که خواهرم است و الان من درگیر این موضوع هستم!!
یا اینکه امروز بیرون درب خانه خواهرم ایستاده بود و من نسبت به اینکه آیا اینکه است یا نه مشکوک بودنم نگاهم به پاهای او افتاد و واقعا چرا فکر کردم که نگاه من آلوده به مسایل جنسی است.گاهی هم در خودارضایی هنگام رسیدن به ارگاسم ذهنم که میخواهد این افکار وسواسگونه را به یادم بیاورد!
یا مثلا در تخیلات هنگام خودارضایی یکباره درگیر این شدم که چرا ساپورت این شخص خیالی که تصور میکنم شبیه لباس خواهرم است و چرا این را تصور کردم!
یا در مورد دیگر در خیالات جنسی شخصی را میبوسیدم و درگیر این شدم که چرا برای ملموس تر کردن این خیالات یاد بوسیدن برادرزاده ام افتادم!
یا اینکه امروز هنگام تماشای تصاویر پورنو یک تصویری به چشمم خورد و من قبل از آنکه آن را از نزدیک ببینم در آن لحضه افکاری جنسی در مورد پدر و مادرم به ذهنم رسید که این شبیه پدرم است و.. یک تصویر دیگری را دیدم و بعد برگشتم همان عکس اول را از نزدیک مشاهده کردم تا مشاهده آن عکس آن افکار در ذهنم بودند.
هنگام تماشای مصاحبه بازیگر مردی که خیلی دوستش دارم و زیبا رو است،یکدفعه با نگاه به چهره او در آن لحضه چون ریش و سبیل نداشت زیبایی خاصی داشت مثل خانم ها،البته این برداشت خودم است احساس تحریک شدن کردم و من بعد از آن چندبار همان قسمت را نگاه کردم که چرا این احساسات را نسبت به کسی که دوستش دارم،تجربه کردم و با چندبار نگاه کردن،هر دفعه یک احساس خاص جنسی به من دست میداد و افکار جنسی به ذهنم می آمد که من را می آزارد و از این بابت به شدت در عذابم چون دیگر نمیتوانم مانند قبل طرفدار او باشم برای این که افکار و احساسات جنسی به من دست دادند!
اگر افکار،نگاه ها یا احساساتی مثل این در مورد پیرزن ها،کودکان،اشخاص فوت شده و…برایم پیش بیاید هم اینگونه به طور وسواسگونه ای با خودم درگیری فکری پیدا میکنم یعنی به طور مثال اگر به تصویر جنس مخالف نگاه کنم و افکار مختلف خطور کنند و تحریک شوم با خود میگویم شاید این شخص فوت کرده باشد چرا نسبت به نظر نامناسب داشتم!بعضی نگاه های من ریشه وسواسگونه ای دارند مثلا وقتی که به پشت دختر برادرم در قنداق نگاه کردم و حس خاص جنسی کردم به خاطر وجدان وسواسگونه سختگیری که دارم با خودم کلنجار میرفتم که چرا نگاه کردم و آیا نیت جنسی داشتم که نگاه کردم! به خاطر همین برای قانع کردن خودم دوباره یا سه باره نگاه میکردم که آیا نگاه به این موضوع تحریک کننده است و من نیت جنسی دارم!این مورد هنوز که هنوز است در ذهنم حل نشده و نمتوانم خودم را قانع کنم!
با گوشه چشمم پای برادرزاده ام را دیدم و درگیر این شدم که جذابیت جنسی برای من دارد و به همین دلیل به طور مستقیم نگاه کردم و یک حس خاص جنسی به من دست داد که من را می آزارد…در ضمن،توجه من به مسایل جنسی بسیار زیاد شده و گاهی چه به بازیگران تلوزیون یا عکس ها در فضای مجازی و چه در بیرون نگاه های جنسی و چشم چرانی میکنم به خاطر همین شاید اگر به محارم خودم که در این مورد گاهی نگاهم به پشت آنها می افتد و من با خودم کلجار وسواسگونه میروم که چرا نگاه کردم در حالی که در گذشته بعد از این نوع نگاه ها درگیری فکری نداشتم چون میدانستم که نیت جنسی ندارم.مدت ها قبل نگاهم به پای خواهرم افتاد و احساس تحریک شدن کردم و بعد از آن مظطرب شدم که چرا نگاه کردم.اگر به کودکان یا حتی برادرم هم نگاه کنم فکر میکنم که آیا این نگاه ها به همان نیت است یا نه…
یا مثلا قبل از به دنیا آمدن دختر برادرم در ذهنم یک داستان خیالی را دنبال میکردم و در آن داستان تصوری نسبت به دختر برادرم کردم که قدری تحریک کننده بود!اینهم آزارم میدهد.
در ذهنم افکار و جمله های درونی زشتی نسبت به محارم خودم در ذهنم است که من از وجود آنها ناراحت هستم،اگر بخواهم در مورد محارم خودم غیرت به خرج بدهم که مثلا اگر فامیل به تفریح و پارک میروند،نگران پسرهای فاسد فامیل هستم و در این میان افکار جنسی در مورد محارم من به ذهنم می آیند که تحریک کننده هم هستند.
حتی اگر دستم به بدن آنها برخورد کند افکار جنسی در ذهنم می آیند و فکر میکنم نیت بدی دارم!
یا اگر گاهی با لب های خود بازی کنم و آن ها را در دهانم با زبانم و..لمس کنم افکار نامناسب جنسی دراین باره راجع به محارمم و یک شخص خیالی دیگری به ذهنم می آیند و تحریک کننده جنسی هستند که گاهی منجر به خودارضایی میشوند.
یا مثلا یک مورد که در بین حالت خواب و بیداری بودم و خواب یا افکار جنسی به محارم داشتم صورت خودم را به بالش کشیدم از جهت اینکه این خواب لذت جنسی است! و بلافاصله هم من متوجه این مشکل خودم شدم.یک بار هم یک خواب معمولی دیدم اما وقتی بیدار شدم زمانی که صدای خواهرم را شنیدم یک فکر جنسی کردم که تحریک کننده بود و مربوط به همان خواب درباره خواهرم.
یا اینکه گاهی داستان جنسی میخوانم و در مورد رابطه با محارم هم داستان است من آنها را نمیخوانم اما همینکه به عنوان آنها نگاه کنم درگیری فکری پیدا میکنم!
اگر گاهی نگاهم به خودشان مثلا در حالت سجده یا لباس هایشان بیفتد افکار جنسی در ذهنم میکنم که لزوما در مورد خود محارمم نیستند و اینطور نیست که با دیدن آنها کسب لذت جنسی بکنم.
یا گاهی حتی نسبت به پدرم یکسری افکار و خیالات جنسی در ذهنم میکنم و بعد از آن با خودم کلنجار وسواسگونه میرم که چرا این افکار را کردم!
گاهی به دلیل تحریک شدن یا مناسب نبودن لباس حالت نعوظ یا پیدا بودن آلت تناسلی از پشت لباس برای من پیش می آید و با این حالت در نگاه خانواده قرار میگیرم اگرچه خودم مراقب هستم کسی متوجه نشود اما به دلیل سهل انگاری فکر میکنم گاهی محارم من متوجه این موضوع شده اند و از لحاظ روانی و وسواسگونه از این موضوع اذیت میشوم.
ﺩﺭ ﮐﻞ ﻣﺸﮑﻞ ﻣﻦ ﻭﺳﻮﺍﺱ ﻓﮑﺮﯼ ﻣﺨﻠﻮﻁ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺟﻨﺴﯽ ﺍﺳﺖ. البته ابتدا فقط وسواس فکری بود اما به احساسات جنسی هم اضافه شدند مثلا گاهی در برخورد با پسر برادرم فقط احساسات جنسی هستند که البته من قصد کسب لذت از او را نداشته ام اما با وجود این احساسات ناراحت میشوم.همین که اﺯ ﺷﻤﺎ ﻣﺸﺎﻭﺭﻩ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺟﻨﺒﻪ ﻭﺳﻮﺍﺳﮕﻮﻧﻪ ﺩﺍﺭﺩ!ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﻣﺸﺎﻭﺭﻩ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺭﺍ ﺧﻨﺜﯽ ﮐﻨﻢ!
فکر کردن به این موارد برایم بسیار آزار دهنده است و به خودم احساس بسیار منفی پیدا میکنم…اگر کسی به خانواده اش سوء نیتی داشته باشد مرگ برایش بسیار بهتر است،بارها آرزوی مرگ کرده ام…و این در ذهنم انگار تبدیل به قانون شده است که در صورتی که به خانواده ام نگاه جنسی داشته باشم باید بمیرم! تک به تک موارد فوق حال من را خراب میکنند و لطفا در هر مورد بفرمایید که چگونه اینها را در ذهنم حل و فصل و توجیه کنم با خودم فکر میکنم که اگر من فرزند واقعی خانواده نباشم آیا باز هم همین حساسیت را خواهم داشت یا خیر؟!!!
لطفا به من کمک کنید تا این مشکلم را حل کنم؛مراجعه به یک روانشناس برایم مقدور نیست پس لطفا در حد ظرفیت مشاوره کتبی راهنمایی ام کنید.لطفا در صورت امکان مشاوره ام خصوصی باشد.
با سپاس فراوان از شما