سلام
من ۲۵ سالمه فرزند آخر خانواده با مدرک کارشناسی و مدت ۴ سال هست که با آقایی آشنا هستم البته به قصد ازدواج.ایشون هم ۲۶ سال با مدرک کارشناسی و تک فرزند هست.
علاقه بینمون دو طرفه و یک رابطه عاشقانه داریم طوری که تا به الان به همه شرایط هم ساختیم و همه جوره کنار هم بودیم تا بتونیم به هم برسیم.
فقط اینکه ازلحاظ مالی شرایط خانواده من بهترهست ولی خانواده ایشون سطح مالی متوسطی دارند. و خودش هم درآمد متوسطی داره.
با توجه به اینکه من علاقه زیادی به خارج رفتن دارم و پیشرفت بنا به دلایلی در خارج میبینم همیشه فکر خارج در سرم بود ولی وقتی با این آقا مطرح می کردم ایشون هم بدش نمیومد و میگفت باید از لحاظ مالی خوب باشم که بتونم زندگی در خارج از کشور رو درست کنم.
خلاصه که قبول کرد ولی در این حین از تنها بودن پدر و مادر و شرایط مالی میگفت . به هر حال تلاش کرد تا به امروز که گفت من هرچقدر تلاش میکنم نمیتونم خواسته ترو تامین کنم(منظورش زندگی در خارج) و تو تنهایی تصمیم گرفتی که بری خارج.
اینم بگم که من در این حیبن پذیرش از داشنگاه خارج از کشور گرفتم و اگر همه چی خوب باشه باید ۵ دیگه برم
با این حال من این رفتن ۲ نفره میخوام
موندم تو این ۲ راهی و نمیدونم بین هدف و علاقه ۴ ساله که کم هم نیست چی کار باید بکنم
کفتم بهش کسی که به ادم علاقه داشته باشه حرف جدایی نمیزنه و تلاششو چند برابر میکنه و همه چی راه حل داره مرگ نیست که هیچ راهی نداشته باشه.میتونیم فکر کنیم راه حل پیدا کنیم
لطفا کمک کنید