با سلام
بنده سه سال پیش از همسر سابقم به دلیل خیانت های مکرر و فساد اخلاقی جدا شدم. شش سال با ایشون زندگی مشترک داشتیم و حاصل اون شش سال تولد یک پسر بود که در زمان جدایی ما فقط دو سال و نیم داشت. با اینکه دوباره ازدواج کردم و شکر خدا زندگی آروم و بی دقدقه ای دارم ولی تو این سه سال به ندرت پیش اومده که به همسر سابقم فکر نکنم و به طوری مدام در موردش رؤیا پردازی میکنم. مثلا اینکه: الان حتما از کارایی که کرده پشیمون شده و واقعا اصلاح شده. پس شاید بتونم دوباره باهاش ازدواج کنم و در کنار همسر دومم و پسرم با هم باشیم! ولی باز با خودم میگم ممکنه پیشنهاد اینکه دوباره بخوام برگردونمش همسر دومم رو تحت تاثیر قرار بده و زندگیم بهم بخوره!
ضمنن همسر سابقم تقریبا هرماه یا یکی دو ماه یکبار بخاطر دیدن بچمون بهم زنگ میزد و قرار ملاقات میذاشت.
البته تقریبا چند ماهی هست که رابطمون یکم صمیمی تر شده و دور از چشم همسر دومم باهم راحت حرف میزنیم. همیشه آخر حرفاش گریه میکنه و میگه چرا بهم یه فرصت دیگه ندادی تا عوض بشم؟!
خیلی تلاش کردم تا دست از فساد و ولگردی و رفیق بازی در بیاره ولی نتیجه نداشت و هنوزم گهگاهی درگیر همون رفیقای نابابش میشه. خواستم کمکش کنم تا بره پیش روانشناس. حتی گفتم مخارج مشاوره هارو هم خودم میدم. چون از نظر مالی ضعیف هستن و در مضیقن. لطفا منو راهنمایی کنید تا از این بلاتکلیفی و دو دولی دربیام. ممنون….