با عرض سلام.
بنده سنم کمه.19 سالم که بود دختر عموی 14 سالم رو به عقد من دراوردن.اول نمی خواستم قبول کنم به خاطر شرایط سنی و اقتصادیم ولی به خاطر تنهاییم و نداشتن دوست و همدم قبول کردم.گفتم بلکه بیاد و زندگیم بهتر و عالی بشه.الان نه ماهه نامزد هستیم.اولاش خیلی باهام سرد و الان به اندازه 5 درصد بهتر شده.مثلا اولا بیرون نمیومد اما الانم بیرون میاد میشینه تو ماشین پیشم و نه حرفی نه چیزی خشک و ساده میشینه رو صندلی.تو این نه ماه یه کلمه عزیزم نشنیدم ازش فقط تو پیاما و اونم مجبوری.پیام دادنش از همه بدتره.میگه سلام خوبی چیکار میکنی و بای.همین.هه.اهل تفریح نیست خیلی.پایه هیچ کاریم نیست.نه ماهه باهام نامزده یه بار نزاشت پیشش بخوابم شب.الان 15 سالشه.ما فکر کردیم کم سن و نمیدونه ولی الان متوجه شدم از ما ها بیشتر میدونی و همه چیو میدونه.فقط به فکر درس و رمان و گوشیشه.بهش تو تلگرام مثلا پیام خنده دار یا عجیب میفرستم دریغ از یه استیکر خنده.نه چیزی می گه نه حرفی میزنه.هر دفعه لباس و یا هر چیز جدید خریده یا خریدم براش بهش تبریک گفتم و گفتم خوشگله بهت میاد و مبارکت باشه و خوشگل شدی عزیزم.تو درسا و هر چیزی که تونستم کمکش کردم اما اون یه بار نگفته مبارکت باشه لباس جدیدت مدل مو جدیدت و … تا مامانش نگه چیزی نمیگه.همه حرفاشو مامانش میگه و انگار با مامانش ازدواج کردم.من دوسش دارم ولی ازش خیلی سردی میبینم.خانوادم میرن مسافرت من تنها بمونم هم نمیاد پیشم بمونه در حالی که نامزدای فامیلامون شوهرشون رو تنها نمیزارن.برای تولدش سفارش گردن بند طلا دادم حدود 1 ملیون و خورده ای شد و بردم شب تولدش دادم بهش و کیک و بادکنک و همه چیز خریدم و بردم براش فقط گفت ممنون.هیچی.عادی بود براش.انگار وظیفم بوده و باید همه اینا رو می خریدم براش…بی حس و خشکهوخسته شدم.هر چی میگم بهش بر می خوره.هر چی خواسته خریدم و دریغ از یه تشکر خشک و خالی..چیکار کنم..تو رو خدا کمکم کنید…