سلام من ۳۱ سالمه کارمندبیمارستانم این سومین بارم ازدواج کردم ۶ ماه میگذره من ساوه ام وهمسرم هم کارمند بانک کرج با انتقالیم موافقت نمیشه ومن مرتب تو رفت وامدم خیلی خسته شدم همسرم مرا درک نمیکند همش شکایت میکنه ومیگه تو گفتی یک ماهه انتقالی میگیری اوایل میخواستم کارم را ول کنم وبرم سر خونه زندگیم شوهرم اصرار کرد که بمانم تا رسمی شوم رسمی شدم ولی این بار که به کرج رفته بودم دوهفته ماندم باهام سرد شده بود همش عصبی بود بهانه میگرفت ومیگفت تو منو با قسطا رها کردی ولی من تا خرید خانه کمکش کردم نصف خونه رو به نامم کرد ولی الان پشیمونه میگه من خودم خونه داشتم ولی الان همون قیمت خونه رو با کلی قسط دارم وتو این قضیه من ضرر کردم میگه هردوتامون اذیت میشیم بی سروصدا جدابشیم ولی زمانی که باهاش ازدواج کردم گفتم این شانص اخرمنه خودش هم جدا شده بود احساس میکنم میخواد خونه رو پس بدم مهریه رو هم ببخشم بعد ول کنه بره به نظرتون چه جوری بفهمم چی تو سرش داره ؟ باید برای حفظ زندگیم چ کارکنم؟