3
وابستگی
سلام 18 سالمه از نظر احساسی خیلی ضعیفه و بی جنبه ام خیلی زود جذب یه نفر میشم و میتونه تحت تاثیرم بذاره دوست دارم بهم توجه کنه یا کاری میکنم که بهم توجه کنه این موضوع خیلی ازارم میده بخصوص که میخوام وارد اجتماع بشم و.. نمیدونم چطور از نظر احساسی قوی شم و سست عنصر نباشم؟
از بچگی تو خانواده اون میزان توجه و احساسو نداشتم فکر کنم یکی از دلایلش باشه
سلام به شما دوست عزیز
احساسات و تمایلاتی که داری قابل احترام هست اما در این مسیر موضوع مهمی که وجود دارد این است که شما شرایط سنی خود را درک کنید چون در این شرایط سنی توجه و گرایش به جنس مخالف یک امر طبیعی می یاشد چون شما در سن نوجوانی قرار دارید اما خب اینکه بخواهید تمام تمرکز خود را بر این موضوع بگذارید و یا دائم برای جلب توجه هر کاری کنید خب این قسمت می تواند آسیب زا باشد.
اما اینکه شما بخواهید دیگران به شما و زیبایی های شما توجه کنند اصلا چیز بدی نیست اگر در مسیر رشدی شما قرار داشته باشد.
سلام حمیدرضا هستم ۱۴سالمه من یک جا کار میکردم صاحبکارم انقدر منو دوست داشت که میگفت اخراجت نمیکنم تا اینکه یک شاگرد خانم آوردن اون خانم بعد دوروز چون باهاش بد صحبت کرده بودم قهر کرد رفت بعد من تمام تلاشمو کردم که برش گردونم اما چون سنم کم بود مسدودم کرد صاحبکارم خودش برش گردوند اول همش به من میگفت که من اعصابمو از سر راه نیاوردم که بخواد هر روز خوردش کنی بعد رفتم به صاحبکارم گفتم گفت راست میگه تو غیر قابل تحملی بعد رفت باهاش صحبت کرد رفتارش عوض شد میگفت بدون تو نمیتونم اینجا کار کنم گریم میگیره بعد منم بهش وابسته شدم بعد چند نفر یک حرف زشتی زدن به اون خانم من نمیدونستم معنیش چیه رفتم به اون خانم گفتم اونم گریش در اومد رفت به صاحبکارم گفت صاحبکارم رفت با اونا دعوا کرد اون کسی که اون حرفو زده بود اخراج شد اون خانم قهر کرد رفت منم از عذاب وجدانم از صاحبکارم اجازه گرفتم رفتم بیرون برگشتم صاحبکارم گفت به صلاحت نیست این جا کارکنی بعد به خانم زنگ زدم گفت من پامو تو اون پاساژ نمیزارم سه روز بعدش رفتم ببینم چه خبره دیدم اون. از فرداش که من رفتم برگشته بعد رفتم به صاحبکارم بگم که برگردم پرخاشگریکرد وگفت پاتو بزاری این پلیس خبر میکنم بعد رفتم پرسو جو کردم دیدم اون افراد به صاحبکارم گفتن من اطلاعات شخصی این خانمو دادم بهشون بعد رفتم دوباره معذرت خواهی کنم انتظامات خبر کردن غرورمو خورد کردن اشکمو درآوردن انداختم منو بیرون بعد رفتم یک جا دیگه کار کنم گفتن شما با انتظامات درگیر شدین حق کار کردن تو این پاساژو ندارید بعد رفتم به جرم تحمت افترا از دست صاحبکارم شکایت کردم دو ماه گذشته اما هنوز دارم گریه میکنم که برگردم سرکارم یا اون خانمو ببینم راهی پیشنهاد میکنید اون خانم ازمن میترسه راهی پیشنهاد کنید
سلام به شما آقا حمیدرضا
احساساتی که دارید قابل احترام هست اما در هرصورت شما برای وارد شدن به این محیط کار بزرگسالان بهتر است به خودتان فرصت بیشتری بدهید چون اینگونه بحث ها همیشه وجود دارد در کنار اینکه اگر مجبور به ادامه کار هستید و به کار کردن احتیاج دارید بهتر است بجای بازگشت به ان محیط کار تمرکز خود را برای پیدا کردن کار در محیط دیگری صرف کنی و دقت داشته باشی که قرار نیتس محیط کار را با روابط دوستی اشتباه بگیرید و بهتر است که سعی کنی بجای وارد شدن به این مسائل تمرکز خودت را بر کاری که به شما سپرده می شود بگذاری در این حالت امکان روبرو شدن با این مشکلات کاهش می یابد.