سلام. من ویدا هستم بیست و چهار سالمه. تحصیلاتم لیسانس و با توجه به تعریف دیگران خیلی باهوش هستم. یه مدته که بعد از جدایی از دوس پسرم بشدت حساس شدم به همه چیز. مثلا فکر میکنم بقیه ممکنه باعث بشن من بیماری خاصی بگیرم یا محیط یا اتفاقات ساده میتونه باعث ایجاد بیماری بشه برای من. این برام خیلی سخت نیست سختتر اینه که این موضوع باعث اظطراب من شده، مثلا وسواس فکریم بدتر شده، و بعد از اون وسواس عملی و شست و شو گرفتم در حدی که دستام اگزما گرفته و بشدت وقت گیر و خسته کننده شده برام. اما نمیتونم کنار بیام و فکر میکنم ممکنه دچار بیماری باشم و بدتر از اون به کسی انتقال بدم. ساده ترین کارها برام سخت شده ارتباطم با دیگران ضعیف شده و این وسواس فکری و عملی و درگیری های ذهنیم واقعا حالمو بد کرده، خستم کرده. من در حال حاضر شاغل نیستم و تایم خالی زیاد دارم و این بیشتر منو به سمت این مشکلات ذهنی سوق میده. مشکل بعدیم اینه که نسبت به همه چیز و همه کس (بعد از اون اقا پسر) بشدت بدبین شدم. مثلا فکر میکنم اصلا نمیتونم با پسری که بهم پیشنهاد میده کنار بیام و فکر میکنم بعد از دوستی با هرکسی (ممکنه بیماری به من بده و اسیبی به من برسونه) این مشکلات دوباره از نو شروع میشه. البته که خیلی وقتا نگرانیم بی دلیله و با سرچ و تحقیق میفهمم درست و غلط رو، اما اعتماد نمیکنم، حتی به دانسته هام و چشمام اعتماد ندارم و مدام در حال چک کردن چشمی یا مرور کردن اعمالم هستم که اشتباه نکرده باشم یا اسیبی به کسی نزنم. این وسواس و درگیری های ذهنی جلوی پیشرفتم رو گرفته و بشدت احساس ترس دارم. از همه چی. لطفا پاسخ تون رو ایمیل کنید. خیلی ممنونم از وقتی که برای من میذارید.