با سلام ،
خانمی ۳۶ ساله،همسرم هم ۳۶ ساله هستن.ایشون ایرانی نیستن ما از دو ملیت متفاوت هستیم.
۶ ساله که ازدواج کردیم.از اوایل ازدواج متوجه شدم که ایشون عادی نیستن .
من چند نمونه از وسواسهای رفتاری ایشون رو مینویسم ،اما در کل هروز با نوضوعات جدید به نحوی دیگه اتفاق میفته .
ایشون اولا اصلا اهل ابراز علاقه و کادو خریدن و تشکر و این جور آداب نیستن.و از نظر ایشون اینها تشریفات هست.اما از نظر من اینها غیر از تربیت غلط خانوادگی ،ریشه در وسولس و اوتیسم ایشون هم داره.

اون روزی از هفته نیست که ما به خاطر وسواس فکری ایشون بحث نکنیم.به عنوان مثال،بعد از شستن لباس ها،تمام لباسهای خیس رو دونه به دونه روی رخت آویز چک میکنه که تمیز شسته شدن و لک نگرفتن ،اگر خدای ناکرده لکی پیدا کنه تا یک ماه قیامت میشه.تمام وقت و مشغله فکریش،مشغول مرتب کردن کفش و چمدان و کت و جوراب و کلا کمد لباسی ،ست کردن ساعت و رنگ کفش و تیشرت برای روز بعدش.
از صبح تا شب هر دو سر کاریم.شب ها به خاطر اینکه با هم بحث نکنیم تقریبا ۵ ماهه که من مستقیم به اتاق خواب میرم تا غر غر نکنه .
مدام نشعول شستن دست هاش و ضدعفونی کردن گردن و شونه کردن موهاش هست.وسواس فکری زیاد داره ،یه دفعه از جاش بلند میشه به من میگه از حوله و لیوان من استفاده نکن ،ساعت و ادکلن رو چک میکنه تا دوساعت با من بحث میکنه که من استفاده کردم .هیچ وقتی صرف گذروتدن با من نمیکنه و حتی رغبتی هم به این موضوع نشون نمیده ،بیشتر از ۱۰ بار گفته که جایی کار دارم و نوبت اداری هست،اما تصادفی ایشون رو در کافه تنها دیدم ، از تنهایی لذت میبره اما میخواد من رو فقط تو خونه داشته باشه برا نظافت و پخت و پزو اتو کردن.
هیچ کس حق نداره خونه ما بیاد،خونه هیچ کسی نباید بریم ،چون همه مردم کثیف و بی فرهنگ هستن.کل مشغله روزانه ایشون ،کار ورزش و تلویزیون و روزنامه و فیس بوک و تلویزیون ،تنها واسه خودش میز غذا رو میچینه با یه بشقاب،حتی نمیپرسه که من هم گرسنم آیا؟با تنهایی خودش خیلی خوشحاله .
من ۵ بار تصمیم به جدایی جدی گرفتم ،ولی هر بار با معذرت خواهی یا تصمیم گیری غلط دوباره خودم ،تا به امروز دووم آورده.
مشکل اصلی من با ایشون بیماری وسواس نظافتی و در کناارش البته وسواس فکری هست.و بعد از اون من از لحاظ عاطفی در کنار ایشون خیلی سرخورده شدم .
هر کار و موضو ع جدیدی در زندگی پیش بیاد،جز پیش گویی های منفی و تو نمیتونی و نمیشه ،تو رویابافی میکنی و از این جور حرفا.
من هنوز فرزندی ندارم و ایشون با من شرط کرده تا دو ماه آینده باید حتما اقدام کتیم .
ولی من خیلی در کنارش نا امنیتی عاطفی دارم.
موضوع وسواسش انقدر زیاده که آلرژی تنفسی هم داره ،دارو تزریق میکنه .من بدون اجازه ایشون نمیتونم عطر و شامپو و ادکلن خودم رو انتخاب کنم.
واقعا خسته شدم .باور کنید هر دکتر متخصص از پوست و مو تا ارتوپد و مغز و اعصاب همه چی منو سالم تایید کردن ولی من همیشه درد دارم .آخرین دکار گفت که این درد روحت هست که جسمت رو تحت تاثیر میذاره.لطفا منو راهنمایی کنین.با تشکر .