سلام. من 10 سال پیش ازدواج کردم در حالی که دانشجو بودم و سربازی نرفته بودم. در سخت ترین شرایط چند سال خانه پدری و چند سال در اجاره نشینی و دوران سربازی عاشقانه زندگی کردیم. کمابیش هروقت مدتی پول کم داشتیم بگو مگوها بالا میگرفت و به قهر و ناراحتی میرسید. الان من ماهانه حدود 8 میلیون درآمد دارم و تصورم این هست که از بسیاری از مردم جامعه بالاتر هست. ولی همچنان با نحوه خرج کردنی که همسرم دارد، هر ماه به صفر میرسیم و دعواها بالا میگیرد. همسرم مدام واژه طلاق را به زبان می آورد و مردان پولداری که زنان خود را در ناز و نعمت غرق میکنند یا سالانه چندین سفر خارجی میروند را مثال میزند و البته من علیرغم درآمد نسبتا خوب به علت ولخرجی هایی که ایشان دارد، کوچک ترین پس اندازی برای سفر خارجی یا موارد مشابه برایم باقی نمیماند. من به این نتیجه رسیدم که هرچه درآمدم بیشتر میشود این خیال پردازی ها و ولخرجی های ایشان بیشتر می شود و از اینکه راه حل این مشکل را در طلاق میداند، نمیدانم از عصبانیت است یا اینکه واقعا در مواقعی نیز که عصبانی نیست، تصور میکند که با طلاق ممکن است زندگی بهتری (یا شاید شوهر پولدارتری) داشته باشد. لطفا راهنمایی کنید که من چطور این مشکل را حل کنم؟ آیا صرفا از طرف من میتوان کاری انجام داد یا هر دو نفر باید اصلاحاتی را انجام دهند؟