سلام خسته نباشید دکتر جان، و قت بخیر.
پدرم آدم خودخواهیه، تا جایی که حتی با خانواده خودش هم رفت و آمد نداره. بططوریکه من و خواهرام با اینکه صورت زیبایی داریم هر دومون و تحصیلا ت عالیه، ولی خواستگار نداشتیم به علت همین بداخلاقی و بدون دوست و آشنا بودن پدرم. دائما همه عمرمون با دعوا و کتک کاری پدر ومادر شاهد بودیم
حالا مسئله اینجاست که ازدواج که کردیم هر وقت شوهر من میاد خونمون “همونطور که بهتون گفتم چهار سال ازم کوچیکتره”، پدرم لم میاد پای تلویزیون بطوری که خودشو ولو میکنه “خیلی خجالت میکشم پیش شوهرم” و اصلا با همسرم صحبت نمیکنه. به قول خودش باهاش سرسنگینه و داره حرمتها رو محکم نگه میداره که داماد ازش حساب ببره. و هر وقتی هم شوهرم بخواد چیزی بخوره پدرم با اخم و چشم قره نگاش میکنه که نخور. پدرم کارمند بوده این نیست که بگیم ادم بیسوادیه و ارتباط اجتماعی بلد نیست، ولی خیلی بداخلاق و لجبازه.
شما بگید چیکار کنم
خیلی دلم برای همسرم میسوزه خیلی خجالت زده میشه میاد خونمون ساکت یجا میشینه و هیچی نمیخوره. این اواخر گفت دیگه خونتون نمیام. خیلی ناراحتم دکتر